قبل از انقلاب مشروطه، هيچ مدرسه دخترانه در ايران وجود نداشت، در اواخر دوران ناصرالدين شاه، زنان مروج آمريكايی يك مدرسه دخترانه در تهران داير كردند كه دختران مسلمان، حق ورود به آنرا نداشتند.
بعدا نیز زنان فرانسوی، مدرسه دخترانه ای در دروازه قزوين تهران احداث كردند كه به «ژاندارك» معروف شد و برای تحصیل دختران ارمنی ایرانی تأسیس شده بود…
وقتی شرایط تحصیل دختران در تهران اینچنین ممنوع بود، آنوقت می توانید حدس بزنید که در شهرستانها چقدر ممنوع تر بوده…!
اما بروم سراغ اتفاقی که میخواستم بگویم:
قبل از انقلاب مشروطه، زنان مبلغ انگليسی در شهر یزد، يك درمانگاه زنانه برپا كردند و کنار آن، يك باب مدرسه سه كلاسه نیز ترتيب دادند، به اين بهانه كه به زنان و دختران زرتشتی آموزش دهند، اما در اين میان، نایب الحكومه يزد كه آدم روشنی بود و میخواست دخترانش خواندن و نوشتن یاد بگیرند، دخترانش را بطور مخفيانه و با پوشش چادر به مدرسه ی دخترانه انگليسيها فرستاد؛ اما اندکی بعد، وقتی قضیه برملا شد و مردم فهمیدند، اعتراضات گسترده مردم يزد آغاز شد، مردم چنان خشمگین بودند که بازار را تعطيل كرده و آشوب و بلوایی بزرگ به راه افتاد…
نايب الحكومه كه اوضاع را بحرانی و خطرناک ديد، از ترس جان، به تهران گريخت و خانواده اش نیز ابتدا در خانه ایی در يزد پناه گرفته و سپس راهی تهران شدند…
بقول ایرج میرزا:
ایمان وامان به سرعت برق میرفت که مومنین رسیدند…!
مدرسه دخترانه انگليسی، منحل و برداشته شد و دختران نايب الحكومه نیز تا ساليان سال حتی از شنيدن اسم مدرسه نیز وحشت داشتند!
(بنگرید به: سیروس سعدونديان، اولين های تهران…صص328الی330…)
علی مرادی مراغهای
ارتباط با نویسنده@Ali_Moradi_maragheie