تراژدی تئاتر آذربایجان
شخصیت اصلی رمان “دو قدم این ور خط” ناگهان خود را در تبریز 1325 میبیند. ماموران شهربانی او را دستگیر و به زندان میبرند. در زندان محبوسی به نام میرزاباقر حاجیزاده با اجرای زنده تئاتر و نمایش باعث سرگرمی زندانیان میشود و در حالیکه چیزی از محکومیت او نمانده است زندانیان نمیخواهند او آزاد شود. برای همین مجرمان سابقهدار قرار میگذارند که هرگاه دستگیر شدند حین استنطاق حاجیزاده را هم شریک جرم خود معرفی کنند تا او را نیز به زندان بیاورند. برای همین حاجیزاده بارها بدون ارتکاب جرمی زندانی میشود.
پدر باقر او را برای تحصیل در رشته پزشکی عازم تفلیس کرده بود اما او به خاطر علاقه به هنرپیشگی در رشته کارگردانی مشغول به تحصیل شد. او بعد از اخذ دیپلم از دانشگاه هنرهای زیبای تفلیس بارها و بارها در آمفیتئاتر باشکوه دولتی شهر تفلیس هنرنمایی کرده و تماشاگران را به ستایش واداشت. او با دو سال تحصیل در دانشکده زبان موفق به اخذ دیپلم زبان روسی شده و به درجه معلمی دانشگاه نائل شد. بدین ترتیب حاجی زاده روزها تدریس کرده و شبها به روی سن میرفت تا اینکه بعد از مدتی به تبریز بازگشت.
در آن روزها دیکتاتوری رضاشاهی نمایش به زبان ترکی را ممنوع کرده و تماشاخانههای تبریز بسته شده بود. تماشاخانه ارک تبریز در سکوت محض فرورفته بود. حاجیزاده با تلاش چندین ماهه موفق به اخذ مجوز نمایش در تالارارک تبریز شد. هنرپیشههای تبریز بدلیل تعطیلی تماشاخانهها و تعقیب پلیس به قهوهخانهها پناه برده و در آنجا به بذلهگویی و نقالی مشغول بودند. حاجیزاده هنرپیشههای تبریز را از گوشه و کنار شهر جمع کرده و با سرپرستی و کارگردانی خودش گروهی را تشکیل داد. دو ماه به سختی تمرین کردند اما چند روز مانده به اجرا، رئیس پلیس سیاسی تبریز مطلع شد که متن نمایشنامه ترکی است و از اجرای نمایش ممانعت به عمل آورد.
این شکست روحی سالها هنرپیشههای تبریز را به انزوا کشاند تا اینکه شهریور بیست و خروج رضاشاه از ایران فرارسید. حاجیزاده این بار هم از فرصت بهره برده و آکتورال هنری آذربایجان را تشکیل داد. این گروه عصر هر جمعه به روی سن میرفت و در این اندک زمان باعث رونق تئاتر آذربایجان شد. تا اینکه استاندار آذربایجان دستور تعطیلی گروه و تعقیب پلیسی اعضای آن را صادر کرد. ولی چیزی نگذشت که خورشید 21 آذر 1324 طلوع کرد.
حاجیزاده با عشق وافری تئاتر دولتی آذربایجان را راه اندازی کرد و در مدت یکسال آثار فراوانی از اؤزئییر حاجیبگوف و سایر نمایشنامه نویسان آذربایجان را به صحنه برد و با ایفای نقش در نمایشنامههای شاهاسماعیل، آرشین مالآلان، کوراوغلو، مشدی عباد و آنامین کیتابی شور عجیبی را به تبریز هدیه کرد. زمانیکه قشون دولتی به آذربایجان حمله کرد حاجیزاده نیز برای دفاع از هنر و آزادی به سنگرهای قافلانتی شتافت و برای فداییان سنگرها نمایش شورانگیز کوراوغلو را اجرا کرد و بعداز شکست فرقه دموکرات آذربایجان راهی زندان شد. این همان زندانی است که شخصیت اصلی رمان احمد پوری در آن حاجیزاده را ملاقات کرده است.
بعد از این شکست او نزدیک سی سال زندان، شکنجه، دربدری و سختی را تحمل کرد تا اینکه در یکی از شبهای زمستان 1354 تنها و بیکس در پاساژقاباغی تبریز درگذشت. صبح جسد او را به عنوان مجهول الهویه به قبرستان طوبائیه بردند و غسال قبرستان هنگام غسل، بزرگمرد تئاتر آذربایجان را شناخت.
ابراهیم ساوالان