تیغ بُرانِ نقد؛ اوجب واجبات حقایق تاریخی آذربایجان
دانستن حقایق تاریخی آذربایجان و گذراندن اشتباهات پیش قراولانِ نسل های گذشته از تیغ بُرانِ نقد از اوجب واجبات است.
لطفا تمامی شاعران، فعالین، ادبیاتچی ها و… به این پرسش ها جواب های منطقی بدهند کتاب حیدربابایه سلامِ استاد شهریار در فضایی خفقانی که زبان مادری میلیون ها تورک توسط سلسله پهلوی در کشور قدغن گردیده و تحقیر میشد، یعنی در سال ۱۳۳۳ شمسی به چاپ رسید؛ و این امر برای پاسداشت زبان مادریمان در آن برهه امری مفید و به غایت ارزنده بود.
ولی در کمال ناباوری ما شاهد این هستیم که صمد بهرنگی در صفحهی ۱۸۴ از کتاب مجموعه مقالات خویش، حیدر بابای شهریار را حاصل کوتاه اندیشی های شهریار میداند و در تعجب است که چرا این همه به گفتهی خود ایشان بر گویندگان آذری(!) تاثیر گذاشته است؟!
پرسش وارده و مطرح شده این است که چرا و به چه دلایلی صمد بهرنگی حیدر بابای شهریار را که تنها اثر تورکی آن برهه بود، اینگونه ارزیابی کرده است؟!
جواب اینجانب: حیدربابایا سلام مجموعهای است که زندگی روستایی و قسمتی از آداب و رسومش را به صورت نظم به تصویر کشیده است که از نظر تنوع و زیبایی شناختی کاری ارزشمند و در خور تحسین است که نه تنها در دوران قدغن بودن چاپ و انتشار به زبان تورکی واقعهای مهم میباشد، بلکه ثبت آداب و رسوم ما به صورت مکتوب و انتقال آن به نسلهای آینده نیز کاری قابل ستایش است.
ولی در جواب به این پرسش که چرا صمد بهرنگی با اظهار به اینکه حیدر بابایا سلام از ذهن علیل و کوتاه اندیش تراویده شده و موجب حیرت گشته است! بنده علت این اظهار نظر را مخالفت و سرزنش شهریار نسبت به اعمال خشونت و خونریزی میدانم. زیرا شهریار میگوید: «اینسان اولان خنچر بئلینه تاخماز / آمما حئییف کور توتدوغون بوراخماز ». اما بهرنگی به تبعیت از نظریههای مائو تسهدون بر این باور رسیده بود که راه خوشبختی زحمتکشان و فقرا از لولهی تفنگ میگذرد. و چنانکه در نوشتههایش نیز دیده میشود به شدت طرفدار خشونت و #رادیکالیسم است.
صمد بهرنگی ماهی سیاه کوچولو را در سال ۱۳۴۶ شمسی نوشته است، و مجموعه مقالات او نیز بعد از انقلاب به چاپ رسید. صمد بهرنگی چون در ماهی سیاه کوچولو خنجر به دست ماهی میدهد و رسیدن به دریاها را بدون برداشتن این خنجر غیر ممکن میداند، به همین دلیل نفی نمودن خشونت و تأکید بر عدم به دست گرفتن خنجر توسط استاد شهریار را کوتاه اندیشی قلمداد میکند. لازم است اضافه کنیم که صمد بهرنگی در ابتدا اسم داستان خویش را ماهی سیاه کوچولوی دانا انتخاب میکند، ولی بعداً واژهی “دانا” را حذف میکند. چونکه دانایی با روحیهی انقلابی گری و عاصیگری سازگاری ندارد.
مجدداً لازم به ذکر است که، صمد بهرنگی در کتاب «مجموعه مقالات» خویش از فلسفه تا سیاست، از ادبیات تا زبانشناسی، از روزنامهنگاری تا طنزپردازی به نوشتن پرداخته و با این کار خویش، خواه ناخواه علم و تخصص را به سخره گرفته است. به عنوان مثال در قسمتی از این کتاب که قبلاً هم برای مخاطبین آورده شد نظرشان راجع به مرکز تحقیقاتی تورک در تورکیه، این بوده است که:« این مرکز متصل به دلارهای آمریکایی بوده و ترویج دهندهی افکار بیپایهی “پان ترکیسم” است». در قسمتی دیگر هم حیدر بابای شهریار را محصول کوتاه اندیشی شاعرش میداند. حال منتظر پاسخگویی دوستان هستیم که از منظر آنان چرایی و دلایل این نوع نگرش و خطاب نمودن حیدر بابایه سلام در چیست؟ و در چه عواملی نهفته است؟
در انتها، لطفآ به جای کالبدشکافی علمی گوشهای از تاریخ مبارزات هرچند تلخ اما رئال ملت کبیر آذربایجانمان مبتنی بر نقد عالمانه، از فحاشی و سفسطهگری و اتهامزنی بیپایه و اساس مبتنی بر دستگاه رویایی ساتقینسنج برخی فعالان ملی نما بپرهیزید.