محمد بن سلمان در 21 ژوئن 2017 به عنوان ولیعهد جدید عربستان جایگزین محمد بن نایف شد. محمد بن نایف نیز در زمان آغاز پادشاهی سلمان بن عبدالعزیز به عنوان ولیعهد عربستان انتخاب شد و خود جایگزین «مقرن عبدالعزیز» شده بود. چنین تغییراتی درعربستان صرفا بعد ازفوت عبدالعزیز بنیانگذار حکومت سعودی در شبه جزیره عربستان انجام گرفته بود. جایگزینی محمد بن سلمان به عنوان نشانه هایی از تمرکز قدرت در خاندان سلطنتی محسوب می شود.
طبعا تحقق چنین تغییرات وفرآیندهایی بدون حمایت و اثرگذاری قدرت های بزرگ و بازیگرانی ساختاری سیاست بین الملل امکان پذیر نخواهد بود. از آنجایی که ملک سلمان توان فیزیکی خود برای اداره امور سیاسی و اجرایی را از دست داده، طبیعی است که هرگونه جایگزینی سیاسی نیازمند بهره گیری از مشروعیت پادشاهی است که قدرت را از دست داشته و به عنوان فرزند آخرین بازمانده نسل اولیه عبدالعزیز ایفای نقش می کند.
روند قدرت یابی ساختاری محمد بن سلمان در عربستان
فرآیند جانشینی محمد بن سلمان در دوران بعد از شکل گیری اجلاسیه ریاض حاصل شد. محمد بن سلمان موقعیت خود را از طریق «شورای بیعت» به دست آورد. دررای گیری انجام شده، محمد بن سلمان توانست 31 رای از 43 عضو شواری بیعت را به دست آورد. نکته قابل توجه آن است که محمد بن نایف ولیعهد عربستان نیز بیعت خود را با محمد بن سلمان انجام داده و این امر موقعیت جدیدی را برای خانواده سلمان ایجاد خواهد کرد
روندهای موجود تحول سیاسی عربستان مبتنی بر نشانه هایی ازدگرگونی سیاسی و الگوی رفتار بین المللی بازیگرانی است که نقش جدیدی را برای عربستان در سیاست جهانی ایفا می کنند.محمد بن سلمان هم اکنون نقش خود به عنوان وزیر دفاع را حفظ کرده و این امر نشان می دهد که ولیعهد عربستان موقعیت سیاسی جدید را در فضای منازعه، جنتگ و رویارویی منطقه ای تثبیت خواهد کرد.
تحول در ساختار سیاسی و راهبردی عربستان
هرگونه تحول سیاسی عربستان آثار خود را در روابط منطقه ای ایران به جا می گذارد. عربستان از دهه 1980 محور اصلی مقابله با ایران در فرآیند جنگ نیابتی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است. هم اکنون 37 سال از زمان آغاز جنگ تحمیلی ایران می گذرد. عربستان به گونه مرحله ای آماده می شود تا نقش جدیدی در مقابله با ایران در فضای موازنه منطقه ای آمریکا ایفا کند. جابه جایی قدرت سیاسی در عربستان، زمینه تحول چنین فرآیندی را به وجود خواهد آورد.
محمد بن سلما هم اکنون 31 سال سن دارد و به عنوان جوان ترین ولیعهد و پادشاه عربستان ایفای نقش خواهد کرد. محمد بن سلمان فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه ملک سعود ریاض بوده و بعد از فوت برادر بزرگترش موقعیت سیاسی و بوروکراتیک موثرتری در ساختار سیاسی عربستان به دست آورده است.
محمد بن سلمان فعالیت بوروکراتیک خود را از سال 2009 در تشکیلات اداری ریاض آغاز کرد و بعد از انتصاب پدرش به عنوان ولیعهد عربستان منصوب شد. محمد بن سلمان بعد از به قدرت رسیدن پدرش در ژانویه 2015 ارتقاء پیدا کرد. در این دوران، محمد بن سلمان به عنوان جوان ترین وزیر دفاع کابینه عربستان منصوب شد.
محمد بن سلمان علاوه بر ایفای پست سازمان وزیر دفاع عربستان، به عنوان جانشین ولیعهد عربستان نیز انتخاب شد. از همان دوران تاریخی محمد بن نایف ولیعهد که جایگزین مقرن بن العزیز شد، شاید به این موضوع واقف می بود که جانشین قدرتمندی را در پناه خود قرار داده است. جانشین قدرتمندی را در پناه خود قرار داده است. جانشین جوانی که می تواند معادله قدرت را تحت تأثیر قرار دهد.
برنامه های راهبردی محمد بن سلمان
محمد بن سلمان موقعیت خود را در دوران بعد از فوت ملک عبدالله ارتقاء داد. جایگاه محمد بن سلمان به گونه ای تدریجی در فضای ساختار دفاعی و راهبردی عربستان ارتقاء پیدا کرد. محور اصلی فعالیت های محمد بن سلمان مقابله با نقش منطقه ای ایران بوده است. فعالیت های ساختار دفاعی عربستان در یمن را می توان به عنوان اصلی ترین نماد نقش یابی دفاعی عربستان در قالب مسئولیت های راهبردی محمد بن سلمان دانست. جهت گیری چنین فرآیندی در راستای مقابله با قدرت منطقه ای ایران توصیف شده است.
علاوه بر نقش دفاعی و راهبردی محمد سلمان، نشانه هایی از تحرک بوروکراتیک سلمان را می تواتن در حوزه منطقه ای و الگوی تعامل با قدرت های بزرگ دانست. ایجاد پیوند بین مولفه های نظامی و اقتصادی را می توان اصلی ترین انگاره ذهنی محمد سلمان برای ایفای نقش سازمانی تلقی کرد.
انتشار سند توسعه 2030، نقشه ولیعهد جدید عربستان به عنوان یکی از کارگزاران توسعه گرا برای ایفای نقش راهبردی عربستان تلقی می شود مهم ترین دغدغه محمد بن سلمان بعد از ایفای نقش به عنوان مشاور پدر را می توان سازماندهی سند چشم انداز توسعه عربستان موسوم به « سند توسعه 2030» دانست.
دراین سند محمد بن سلمان شرایطی را پیش بینی کرده که عربستان بتواند ساختار نظامی و دفاعی خود را ارتقاء داده و قابلیت های نظامی موثرتری به دست آورد. درآوریل 2017 ملک سلمان به عنوان وزیر دفاع عربستان به این موضوع اشاره داشت که امکان بازسازی روابط ایران و عربستان منتفی خواهد بود در چنین فرآیندی، محمد بن سلمان توانست سطح جدیدی از روابط سیاسی و راهبردی با اسرائیل را سازماندهی کند.
سند چشم انداز 2030 عربستان موقعیت ملک سلمان در افکار عمومی را به عنوان فردی توسعه گرا ارتقاء داد، در حالی که محمد سلمان موقعیت خود را در فرآیند تحولات نظامی و شکل جدیدی از رویارویی های منطقه ای جست و جو می کند.
تغییر قدرت یابی محمد بن سلمان در الگوی تعامل عربستان و ایران
تغییر جایگاه سیاسی و ساختاری محمد بن سلمان می تواند دارای آثار و پیامدهای مشخص و تعیین کننده ای در ساختار داخلی و حوزه روابط خارجی عربستان تلقی باشد. چنین تغییری را می توان براساس رقابت های سیاسی نیروهای تأثیرگذار در ساختار داخلی عربستان تحلیل کرد، به همان گونه ای که ارتقاء موقعیت ساختاری محمد سلمان در عربستان می تواند بخشی از ضرورت های مربوط به سیاست بین الملل باشد.
مشابه چنین تغییراتی در سال 1979 درعراق به وقوع پیوست. به قدرت رسیدن صدام حسین و حاشیه ای شدن حسن البکر می توانست براساس نشانه ها و ضرورت های تحول سیاسی در حزب بعث عراق تبیین شود. درحالی که چنین فرآیندی به عنوان بخشی از سناریوی رادیکالیزه شدن معادله قدرت کنش بازیگران عربی در مقابله با انقلاب ایران واقعیت پیدا کرد. ارزیابی تحولات سیاسی و راهبردی کشورهای جهان عرب بدون توجه به پیامدهای منطقه ای و بین المللی آن امکان پذیر نخواهد بود.
بنابراین هرگونه تحول سیاسی و جابه جایی در معادله قدرت ساختاری عربستان را می توان براساس شکل بندی های سیاست تبیین کرد. واقعیت های درون ساختاری تحول سیاسی عربستان بیانگر این موضوع است که ائتلاف پسرعموها یعنی محمد بن نایف را به وجود آورد.چنین تغییراتی بدون توجه به نقش برادر محمد بن سلمان به عنوان سفیر عربستان در ایالات متحده الگوی جدید رفتار آمریکا درمنطقه معنا پیدا نمی کند.
وقتی که محمد بن نایف به عنوان ولیعهد عربستان انتخاب شد، «بروس ریدل» تحلیلگر مرکز مطالعات بروکینگز تحلیلی درباره ویژگی شخصیتی و الگوی رفتاری محمد بن نایف منتشر کرد. بروس ریدل در زمره کارگزاران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به سیا تا پایان دهه 1990 بوده است. ریدل نقش محوری در اجرای سیاست عمومی آمریکا در روند تحولات افغانستان ایفا کرده و نسبت به واقعیت های سیاست عملی عربستان و کشورهای غرب آسیا آشنایی زیادی دارد.
دراین گزارش رابطه محمد بن نایف با سرویس های اطلاعاتی جهان غرب برای مدیریت گروه های سیاسی و ایدئولوژیک جهان عرب درمقابله با ایران را تبیین کرده است. بروس ریدل ضمن ارائه گزارشی از فرآیند نقش یابی محمد بن نایف در دوره های اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، نامبرده را محور اصلی کنترل القاعده و داعش در عربستان و سایر حوزه های جغرافیایی غرب آسیا می داند.
داعش و گروه های بنیادگرای تأثیر گذار در تحولات امنیتی خاورمیانه هم اکنون بخشی از کارکرد خود را در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ از دست داده اند. چنین تغییراتی زمینه تحولات اجتماعی و ساختاری برای شکل گیری فرآیند جدیدی از رویارویی های منطقه ای را اجتناب ناپذیر می سازد.
محمد بن سلمان و عبور از جنگ های نیابتی
جنگ های نیابتی بیش از یک دهه به عنوان واقعیت راهبردی خاورمیانه محسوب می شود. عربستان و محمد بن نایف ولیعهد قبلی پادشاه سعودی نقش محوری سازماندهی جنگ های نیابتی را عهده دار بوده اند. تغییر درموقعیت کارگزاران عربستان و تثبیت ولایت عهدی محمد بن سلمان را می توان نقطه عطف جدیدی برای گذار از بحران های منطقه ای براساس الگوی جنگ نیابتی دانست.
در روند جدید، الگوی رفتاری محمد بن نایف موقعیت خود را از دست داده و شکل جدیدی از سیاست امنیتی را می توان در منطقه مشاهده کرد. الگوی جدید در قالب گذار از جنگ نیابتی هویتی برای نبردهای منطقه ای است که مشابه آن را صدام حسین سپتامبر 1980 علیه جمهوری اسلامی ایران تجربه کرد.
چنین فرآیندی نیازمند تغییر درساختار سیاسی و الگوی رفتاری جهان عرب و عربستان در روند محدودسازی ایران خواهد بود. رویکرد تکفیری بخشی از واقعیت سیاسی محیط درحال…