مرتضوي با اشاره به ضرورت به دست آوردن مواد بیشتری از آذری قدیم و همچنین به دست آوردن صورت صحیح هر یک از آثار گویشی بازمانده از زبان موهوم آذری؛ مشكل ديگري را نيز در اين باره تذكّر ميدهد:
« تاكنون در مورد تثبيت صورت صحيح نمونههاي آذري و همچنين آوانويسي و كشف معني آنها گاهي سليقة شخصي و استنباط سطحي اشخاص و گاهي نيز برعكس وحي منزل پنداشتن يك يا دو نسخه و غالباً تركيب اين هر دو شيوة رايج و جاري بوده و نتايج متزلزل و غير قابل اعتمادي به بار آورده است. » (زبان دیرین آذربایجان، ص 16)
نویسنده پیش و پس از این بخش نیز کم و کیف نوشته های آذری بازان را مورد انتقاد قرار داده است. این امر می توانست حسنی برای نوشته های وی در بارۀ زبان آذری محسوب گردد، لیکن اشکال کار در اینجاست که خود او هم همان راه مورد انتقاد خود را پیش گرفته و نوشته هایی سرشار از اشکال و ابهام و تناقض در این باره پدید آورده است.
این نويسنده نگرش محدود را نيز از جمله مشكلات آذري شناسي ميداند و می نویسد:
« غالباً تحقيق در نمونههاي آذري بر اساس «شيوة محدود داخلي» يعني، سنجش موادّ محدود اين زبان و استنتاج زبانشناسي از آنها انجام گرفته است، در حالي كه براي چنين تحقيقي بايد دائماً با فهرست دقيق و فشردهاي كه از نمونههاي لهجههاي مختلف ايراني و مشخّصات و مختصّات آن لهجهها تهيّه ميكنيم، مشورت و پس از تشخيص موارد مشابه و مساوي و مخالف در گويش آذري و ديگر گويشهاي ايراني نتايج را يادداشت بكنيم. روشن است كه چنين كاري تا چه حدّ دشوار و مستلزم آگاهي هاي وسيع از زبانشناسي و لهجه شناسي ايراني است. » (همان، ص 16)
دشواری مورد اشارۀ نویسنده امر درستی است، امّا در سایۀ جوّ ایجاد شده در طی دورۀ پنجاه و سه سالۀ حکومت پهلوی، نوشته های مربوط به زبان آذری در بوتۀ نقد قرار نگرفتند و در سایۀ عزیز گشتن پیرایه بندان فرضیۀ آذری؛ هر از گرد راه رسیده ای اجازۀ ورود به مبحث آذری شناسی را به خود داد، تا امروز با فوجی از نوشته های غیرعلمی و آشفته دست به گریبان باشیم.
در دوران انقلاب اسلامی اگر چه فضا برای نقد فرضیۀ آذری مساعد گشت، لیکن آن جانفشانی پنجاه و سه ساله کار خود را کرده و این فرضیۀ بنیان نهاده شده بر دروغ را در جایگاه حقیقت غیرقابل گفتگو قرار داده بود. از همین رو نقدهای نوشته شده از سوی منتقدان آذربایجانی جز در میان خود آنها خواننده ای نیافت و رخنه ای در جایگاه رکین این دروغ بزرگ و جدّی شده حاصل نگشت.
مقدّمۀ دکتر منوچهر مرتضوی در کتاب «زبان دیرین آذربایجان» نمودار جالبی از دانش، روش کار و منطق نویسندگان آذری باز در اختیار ما می گذارد و نشان می دهد این گروه به معنای واقعی کلمه مردم، علم و جامعۀ دانشگاهی و فرهنگی ایران را سر کار گذاشته و در شبه پژوهش های خود، گاه حداقل اصولی را که باید در تحقیقات علمی مورد عنایت قرار داد؛ رعایت نکرده اند.
از نظر آقای مرتضوی به عنوان یکی از نمایندگان برجستۀ این گروه، نوشته های پژوهشگران زبان آذری، مورد ارزشیابی دقیق علمی قرار نگرفته؛ حدس و گمان پژوهشگران و سلیقه های شخصی آنها بر آثار ادّعایی باقیمانده از آذری سایه انداخته؛ این پژوهشگران آشنایی کافی با اصول علمی زبان شناسی نداشته اند و از معیار ذوق و سلیقۀ شخصی در استنتاجات خود بهره گرفته اند؛ دسته بندی لازم در بارۀ تعلّق هر کدام از آثار باقیمانده از آذری به گویش شهرها و مناطق هم انجام نگرفته؛ در متن نمونه های باقیمانده از آذری تحریف و تغییر رخ داده؛ قطعیّتی در بارۀ منحصر بودن قواعد استخراج شده از نمونه های ادّعایی به زبان آذری وجود ندارد؛ در مورد تثبیت صورت صحیح نمونه های آذری و آوانویسی و کشف معنی آنها هم سلیقۀ شخصی و استنباط سطحی دخیل بوده؛ پژوهش های آذری شناسی بر اساس «شیوۀ محدود داخلی» انجام پذیرفته؛ محقّقان آگاهی های وسیعی از زبان شناسی و لهجه شناسی ایرانی نداشته اند و …
مرتضوی اینها را گفته و برخی اشکالات و ابهامات پیرامون مبحث آذری بازی را هم نگفته است. او با وجود اعتراف به وجود مشکلات و نقایص اساسی در باب آذری شناسی؛ در بخش های دیگر کتاب خود با نادیده گرفتن همین مشکلات و نقایص موجود و مورد اشارۀ خود در مبحث آذری بازی؛ تحقیقات بنیاد شده بر این نقایص و نا به سامانی ها را می پذیرد و آنها را مبنای نتیجه گیری و اظهار نظر خود در بارۀ این زبان مجعول قرار می دهد!
علی بابازاده