رائفیپور و آذربایجان!
هیچگاه علیاکبر رائفیپور را نباید جدی گرفت. چرا که او یک تاکتیک عجیب در توهم توطئه دارد: او همیشه خبری کذب و غیرعلمی را بهعنوان امری مسجّل به مخاطب قالب میکند و سپس روی آن گزاره مانور میدهد و با کلمات بازی میکند. او از ایجاد شور و هیجان کاذب برای جلب توجه مخاطب بهره میبرد و در نهایت گافهایی میدهد که با گذشت زمان به مضحکه تبدیل میشود. نوستراداموس زندهای! که پیشبینی میکرد حتما هیلاری کلینتون بهعنوان اولین رئیسجمهور زن در آمریکا برگزیده خواهد شد! یا در نامهای به تتلو، او را بهدلیل حمایتش از رئیسی در سال ۱۳۹۶ معیار تشخیص حق از باطل دانست که بعدا مشخص شد تتلو با هیچ ابزارِ سنجشی معیار حق و باطل نیست!
از گافها و توهمات رائفیپور هر اندازه بگوییم کم نیست. او علمی سخن نمیگوید که با زبان علم پاسخش را داد اما آنچه باعث شد این یادداشت را بنویسم، ورود نابخردانه وی به ایجاد تنش بین مسلمانان کشورهای ایران، آذربایجان و ترکیه است. هرچند هیچکس در آن سویِ مرزها برای حرفهای رائفیپور تره هم خرد نمیکند اما وقوع چند واقعه زنجیروار نشان داد که رائفیپور بهتنهایی چنین رویه خطرناکی را در پیش نگرفته و گویا یک جریان خزنده و تاریک میخواهد ایران را در بین مسلمانان، منزوی سازد.
رائفیپور با دستمایه قراردادنِ نبردِ چالدران، سعی میکند تقابلی خشمگنانه بین مسلمانان ایران و ترکیه قرار دهد و از سویی با حمله به جمهوری آذربایجان، تلاش میکند بین مسلمان ایرانی و آذربایجانی انزجار ایجاد کند.
خواسته یا ناخواسته، برهم زدن اتحاد معنوی مسلمانان عرب و ترک و ایرانی، بازی در زمین غرب است. آشکار و نهان، مستند و غیرمستند، از ۱۹۱۸ غرب تمام تلاش خود را به این امر معطوف کرده که کوچکترین اختلافات در بین مسلمانان، به بزرگترین تنشها تبدیل شود. از سویی دیگر، قرار نیست همه کشورهای مسلمان و همسایه بر اساسِ منویات ایدئولوژیک ما رفتار کنند. عدم آشنایی با نُرمهای بینالملل و ترمهایِ علم دیپلماسی، باعث میشود کجراههای بزرگ ایجاد شود و رائفیپور و دوستان، آتش این تنشها را شعلهور میکنند.