اوکراین را با شوچنکو شناختم. پسری موطلایی که از قرار بدنیا آمده بود تا طرفداران میلان را شاد کند. سپس مصطفی عبدالجمیل را شناختم و بعدها غرق عظمت چنگیز داغجی شدم و حالا که سایه سیاه روسیه اوکراین را تهدید میکند و دوستان یکی پس از دیگری پشتش را خالی میکنند، ذهنم درگیر مصطفی جمیل است؛ روحی که قفس آهنین قرن هم نتوانست او را محبوس خود کند.
مصطفی اهل کریمه (کیریم) در اوکراین است. تنها شش ماهه بود که استالین دستور تبعید همه اهالی کریمه را صادر و با اخراج ترکها از وطنشان، روسها را جایگزین آنها کرد. مصطفی در آغوش مادر به ازبکستان تبعید شد. هشت ساله بود که از اردوگاه فرار کرد ولی دستگیر شد. باز فرار و باز دستگیری تا اینکه با ششمین فرار در یازده سالگی برای همیشه از آن اردوگاه رهایی یافت و 35 سال مبارزه و آوارگی را تجربه کرده سال 1989 اولین تبعیدی بود که به وطنش بازگشت. دو سال بعد و همزمان با فروپاشی شوروی، گورباچف اجازه بازگشت تبعیدیان به وطنشان را بعد از 48 سال صادر کرد و آنها به وطنی بازگشتند که روسها در خانههایش جاخوش کرده بودند.
با فروپاشی شوروی، کریمه جزئی از اوکراین شد و مصطفی به مدت 22 سال، رئیس مجلس ملی تاتارهای کریمه شد. او در آن سالها نماینده مجلس اوکراین بود و تمام تلاش خود را برای بازگرداندن تاتارهای تبعیدی به وطنشان مبذول میداشت، برای همین کمسیر عالی پناهندگان سازمان ملل با اعطای نشان نانسن از او تجلیل و مجلس ملی تاتار، فامیلی کیریماوغلو را بخاطر یک عمر مبارزه به وی اعطا کرد تا اینکه ولادیمیر پوتین کریمه را اشغال کرد و مانند استالین، ورود مصطفی کیریماوغلو را به وطنش کریمه ممنوع کرد و مصطفایی که یکبار در شش ماهگی از وطن رانده شده بود، اینبار دور دیگر آوارگی و مبارزه را در هفتاد سالگی آغاز کرد.