دکتر رضا براهنی در تبعیدی خود خواسته و غربتی مظلومانه، شعر بلند عروج سرود و در حسرت و آرزوی دیدار سرزمین مادری درگذشت. دکتر براهنی اگرچه با زبان مادری ننوشت ولی از زبان مادری بسیار نوشت و این شکستن تابوی نوشتن از زبان مادری، جرم کمی برای وی نبود تا از سرزمین مادری رانده و از قافله دوست نماهای قلم بدستِ منورالفکر، مانده شود.
مرحوم دکتر براهنی به گواهی دوست و دشمن از نویسندگان بزرگ و از منتقدان شهیر ادبیات معاصر ایران است و نقش موثر و انکارناپذیری در شکل گیری و فعالیت انجمن نویسندگان ایران در قبل و بعد از انقلاب داشته است، لیکن رسالت قلم را به نیرنگ سیاست نیالود و آزادگی روح بلند خود را در اسارت مصلحت به بند نکشید و از دردهای سرزمین مادری خود، آذربایجان نوشت و سخن گفت.! انتخاب های ما، دوستان و دشمنان واقعی ما را آشکار میکند….
او که شاهد نسل کشی بزرگ انسانی و فرهنگی رژیم ضد فرهنگ پهلوی بود، مسئولانه و جسورانه راوی تلخی ها، ناله ها، آرزوها، بیم ها و امیدهای شهدای بیست و یک آذر آذربایجان شد و این همان خط قرمزی بود که اگر می خواست سری به سرداری بلند کند، نباید پای بر آن می گذاشت.! لیکن مرحوم دکتر براهنی نشان ملت را به نام و نان دشمنانِ ملت نفروخت و نام خویش را در سرای قلم و تاریخ ادب جادوانه کرد.! رضا براهنی، رضای آذربایجان را به رضای مکتب پان ایرانیسم و مذهب شوونیسم ترجیح داد و با این انتخاب تاریخی، خواب بدخواهان و حسودان را برای همیشه تاریخ آشفته گردانید؛ و حتی اگر تقدیر چنین باشد که جسم در خاک غربت به امانت بگذارد، در آغوش آذربایجان و در دل مردم آذربایجان برای همیشه تاریخ آسوده خواهد آرامید.
ابراهیم حامدی معروف به ابی از خوانندگان شاخص موسیقی فارسی در قبل و بعد از انقلاب است که همواره محبوب فارسی زبانان و پان ایرانیست ها بوده است و ترانه هایش ورد زبان آنها بود! اما اخیرا در کنسرت دُبی، آقای حامدی خوب یا بد ، درست و یا غلط و به هر دلیلی ترانهی خود با عنوان خلیج فارس را بازخوانی نکرد و یک شبه از عرش آریایی به ارض خیانت و مزدوری افتاد.!
آقای حامدی چون تصمیم گرفت همچون یک خواننده عمل کند و نه سیاستمدار، به گناه عدم همراهی و هماهنگی با پان ایرانیست های شوونیست، هدف حمله تمامی طیف های این جریان مسموم قرار گرفت و اصلاح طلب و اصول گرا، سلطنت طلب و جمهوری خواه و مذهبی و غیرمذهبی، هرچه توانستند در تخریب و توهین به وی سنگ تمام گذاشتند.
آنچه ابی محبوب را از نگاه پان ایرانیست ها به مزدوری پولکی تبدیل کرد، انداختن لرزه به اندام شوونیسم بود و جسارت طغیان بر علیه صد سال تبلیغاتِ مسموم شوونیستی.! ابی امروز مجازات میشود تا فردا کسِ دیگری جسارت آزاداندیشی و جرات شکستن تابوهای شوونیستی جامعه را بر خود ندهد! آنچه در میان درگذشت غریبانه مرحوم براهنی و عدم بازخوانی ترانه خلیج فارس حامدی مشترک است، حضور و تاثیر شوونیسم بر نوع قضاوت جامعهی سیاست زده ماست. شوونیسم، یک بیماریست… در ادبیات و سازمان فکری پان ایرانیستهای قدیم و نئوایرانشهری های جدید، ملاک قضاوت و ارزیابی، همراهی و هماهنگی با آموزه های مسموم شوونیستی است و اگر جسارت و شجاعت عبور از خطوط قرمز آن را بر خود دهی، محکوم و مطرود خواهی شد، خواه میخواهد، نویسنده ای بزرگ باشی و یا خواننده ای محبوب..!
سعید مینایی