پیش از این گفته شد که ادّعای محقّقان معاصر شعوبیّه در بارۀ علل تدوین کتبی در موضوعات مورد علاقۀ شعوبیان در سرآغاز حکومت صفویه، نظر صائب و متّکی بر اسناد غیر قابل انکار نیست. آنها بی توجّهی بنیانگذاران این سلسله به زبان فارسی یا توجّه افزون تر به ترکی و عربی را عامل رفتن شاعران و نویسندگان ایرانی به عثمانی و هند در عهد صفوی دانسته اند و علاوه بر آن رویکرد صفویان را عامل بیداری احساس غریزۀ ملّی ایرانی و خلق کتاب هایی با موضوع شعوبی فرض کرده اند!
مشهور است که شاهان صفوی به شعر مدحی روی خوش نشان ندادند و با کساد شدن بازار شعر مدحی و از آن سو رونق داشتن این بازار در هند و عثمانی، زمینۀ چنین مسافرت ها و مهاجرت هایی فراهم گشت. برای تأیید این نظر دو قرینه در اختیار داریم.
قرینۀ نخست اوضاع ادبی رایج در عصر تیموری و آق قویونلوها می باشد. در عصر مورد اشاره با شاعران ستایشگر پرشماری مواجه می شویم که با وجود داشتن تألیف و تصنیف، متشرّع بودن و حتّی تمایلات صوفیانه داشتن، از ستایش شاهان و وزرا و سرداران و دیگر اعیان رویگردان نیستند.
این گروه از شاعران در شرق فلات ایران، شاهرخ و الغ بیگ و بایسنقرمیرزا و بایقرا و امیرعلیشیر نوایی و خیل کثیری از شاهزادگان تیموری را می ستایند و در غرب فلات ایران؛ در آذربایجان اوزون حسن و سلطان یعقوب را با اشعار ستایشی خود به عرش اعلی می رسانند و صله های چربی هم دریافت می دارند.
این اوضاع با روی کار آمدن صفویان دگرگون می شود. شاه صفوی به شعر و ادب و تصنیف توجّه دارد و فقط شعر با درون مایۀ ستایشی را نمی پذیرد و شاعران مدّاح با سرمایه ای راکد مواجه می گردند و در کنار این بی مشتری بودن، شنیدن وجود مشتری های دست و دل باز در هند و عثمانی ایشان را به سفر برای تجارت مدح و تملّق ترغیب می کند.
قرینۀ دوم در خود ایران رخ می نماید و نشان می دهد با وجود جرح و تعدیل در رفتار ادبی دیگر شاهان صفوی، جریان این مسافرت ها و جستجوی مشتری تملّق ها و ستایش ها متوقّف نمی گردد و معلوم می دارد این کار که از گذشته سابقه داشته و دعوت حافظ به هند از سوی شاه بهمنی دکن در قرن هشتم را هم در کارنامۀ خود دارد؛ به صورت یک سنّت رایج درآمده است و دخل چندانی به بی توجّهی شاه صفوی به فارسی یا توجّه به ترکی و عربی ندارد.شووینیسم
شووینیسم شووینیسم فارسی و سرچشمه های آن/16علی بابازاده