مأموریت ژنرال کوتوله ی دست آموز!
این قسمت امید عالیشاه
حوزه ی زیستی – تمدنی آزربایجان با شهرهایی با پیشینه ی پایتختی سیاسی فرهنگی به تعداد کثیر در یک محدوده ی جغرافیایی فشرده، شامل تبریز و مراغه و اورمو و اهر و سلطانیه و اردبیل و قزوین و همدان و…در جنوب و باکو و گنجه و ایروان و نخجوان و دربند و…در شمال، بعنوان گستره ی سرزمینی زیستی اتنیک بزرگی به نام تورک ها، علاوه بر نداشتن نمونه ی مشابه داخلی در فلات سرزمین گسترده ای به نام ایران، شاید مصداق خارج از این جغرافیا و در پهنه ی جهانی نیز نداشته باشد.
لذا چنین حوزهی زیستی تاریخی دیرینی، بسیار بدیهی است که فرهنگ و آداب و رسوم و زبان و پوشش و موسیقی و رقص و فولکلور و سایر تعلقات کاملاً مشخص و پررنگ هویتی خاص و ویژه ی خود را دارا بوده و استمرار فرهنگی تاریخی خود را روی ریلهای زمان سنجی تاریخی، تداوم بخشیده باشد.
پس صحبت کردن از فرهنگ و مدنیت پیش صاحبان این مدنیت، بقول مردمان همان سرزمینی که یک قرن تمام به هوچی گری فرهنگی و تاریخی پرداخته اند در حقیقت، زیره به کرمان خودشان بردن است!
اینکه شهرک اکباتان تهران، بعنوان نماد شهرنشینی تهرانی، روی بیابان های تهران! تهرانی که هم آبادانی اش از ناصرالدین شاه قجر و هم بیشتر ساکنانش ماحصل تعدد زوجات شازدههای قجری است!
القصه، به تاریخ ساخت ۱۳۵۴ شمسی و اندکی قبل از انقلاب برمیگردد، نمیتواند به مردمی به قدمت تاریخی تورک های آزربایجان، درس مدنیت بدهد؛ چرا که قامت مدنیت شان دقیقاً به کوتاهی قامت کاپیتان و ژنرال کوتوله ای است که شاید پولهای میلیاردی از بیت المال گرفته باشند، ولی تربیت شان دقیقا به کوتاهی همان قامت تاریخی و مدنی نداشته شان میباشد!
تراکتورسازی تبریز بعنوان نماد و سمبل هویتی مردمان تورک آزربایجان و ایران، نه بعنوان یک تیم فوتبال در جستجوی عناوین، بلکه عرصه ی فریاد دادخواهی حقوق پایمال شدهی انسانی مردمان این دیار میباشد.
چه بردهای پیاپی و چه باخت های این تیم ورزشی، هرگز و هرگز در حافظه ی تاریخی خود، نشانی از رفتارهای هنجارشکنانه ی غیر اخلاقی و غیرورزشی را نداشته و همواره تماشاگران فوتبال در کلانشهر تبریز بعنوان یکی از بهترین تماشاگران فوتبالی ایران شناخته شده بوده و صدالبته که عنوان پرهوادارترین تیم ورزشی فوتبال طبق نظرسنجی های معتبر کنفدراسیون فوتبال آسیا و نه برنامههای خارج از رده و باطل شده ی داخلی مثل نود! را با خود یدک میکشد.
اینکه جلوی چشم هزاران تماشاگر داخل استادیوم و میلیونها بیننده ی تلویزیونی، بازیکنی معلومالحال با رفتاری مسبوق به سابقه، به جای رفتار متین و ورزشکاری مثل همبازی ملی پوش خودش جناب رامین رضاییان و همچنین کاپیتان با شخصیت تراکتور جناب مهدی کیانی، که کاملاً رفتارشان برای القای آرامش و تداوم روند عادی بازی کاملا واضح بود، اقدام به رفتارهای چالهمیدانی با اشتباه گرفتن زمین مسابقه و شرح وظایف ورزشی و کاپیتانی، عقدههای حقارت شخصی و اخلاقی و تربیتی نداشته ی خود و به احتمال بسیار قریب به یقین! شرح وظایف سپرده شده در به تشنج کشیدن جو ورزشگاه سهند تبریز و تحریک مردم به آشوب!!! و حتی ریختن خیل عظیم جمعیت به درون زمین و ایجاد فاجعه ای انسانی را انجام میدهد، از نظر کمیته ی انضباطی فدراسیون فوتبال و سایر نهادهای نظارتی نباید به دور مانده و این وسط نباید کوچکترین و کمترین حقی از باشگاه تراکتورسازی تبریز، پایمال شده و در حقیقت نباید با مظلوم نمایی و هوچی گری عناصر آموزش دیده در قالب مربی و بازیکن و هوادار، علت عدم صدرنشینی حتی یک هفته ای! تیمی که عنوان پنج دوره پیاپی قهرمانی را توسط وزارت ورزش کابینهی دولتی با مفکوره ی معلومالحال ایرانشهری را که از بدو فعالیت در سال ۱۳۹۲ و دوره ی اول دولت، با تغییر عنوان رسمی یک باشگاه و تلاش های شبانه روزی و دستوری وزیر ورزش وقت برای کسب جام های متعدد در جهت برند ساختن از عنوانی مجعول و تاریخی!، در حقیقت لاپوشانی و پنهان شود.
داوود خاکپور