نماینده اردبیل، قهرمان شجاع یا کنشگر سیاسی
غالب انتقادات از نمایندگان اردبیل این است که نمی توانند امتیاز یا بودجه خوبی برای اردبیل بگیرند و آن را به سطح استان هایی مانند یزد و اصفهان برسانند و بنابراین همیشه این نمایندگان مورد انتقادات کوبنده بوده و مخصوصاً در سالهای اخیر اغلب قهرمانی شجاع را به صورت یک دوره ای به مجلس می فرستند و سپس از آن فرد ناامید و از انتخاب خود نادم می شوند. برای درک این موضوع باید به اقتصاد سیاسی اردبیل بپیردازیم و بد انیم که چه فرایندهای اقتصادی و سیاسی در اردبیل به خیزش چنین قهرمانانی از متن اجتماعات استان اردبیل انجامیده و بعداً انتظارات شجاعانه از این قهرمان برآورده نمی شود.
قهرمان استان اردبیل نمی تواند غنیمت کافی به دست بیاورد (الی بوشا کچه ی) و ناامید از شکار غنایم، دست از پا درازتر به دامان جامعه بازمیگردد. اغلب در همان تهران می ماند، چون اردبیل را به جایی برای زیستن انتخاب نکرده و یک قهرمان فصلی است؛ در زمان سلطه سیاست حزبی در آسمان اردبیل ظهور می کند و با شمشیر ملت و سپر دولت کمربند قهرمانی را، مانند برنده کشتی کج، به دست می آورد. میشل زارفا می گوید انسان مدرن، قهرمان نیست، بلکه یک شخصیت چندبعدی است و یکی از ابعاد فعالان سیاسی، قدرت تحلیل، حرکت استراتژیک و سرمایه اجتماعی است؛ میان مردم زندگی می کند، بر اساس سواد سیاسی و خلاقیت راهبردی خویش، اعتماد کسب می کند؛ مردم نمایندگی رسمی را بواسطه هوش و راستی اش، به وی اعطا می کنند نه نمایش قدرت و ترس رقبا!
آورد سیاسی اردبیل متفاوت با شهرهایی مانند یزد و تبریز است و الگوی اجتماعی غالب آن بیشتر به قهرمان شجاع شبیه است تا کنشگر سیاسی، چرا که بافت و زمینه اجتماعی آن با شهرهای دیگر متفاوت است. هر نماینده ای، معرف زمینه اجتماعی خود است و اگر مردمش از او خلاقیت بخواهند، خلاقانه وارد عرصه می شود و اگر از وی شجاعت خواستند، با رجز خواندن و خطابه های آتشین خودنمایی می کند. البته خلاقیت سیاسی مانند اختراع نیست و بیشتر متکی بر صداقت، حرکت در بستر تاریخ و بسیج تنوع مردم برای بیشترین دستاورد عمومی صورت می گیرد.
اردبیل از سال 73 به مرکزیت و آوردگاه سیاسی استان تبدیل شد و الگوی کنشگری سیاسی در آن بیش از پیش تغییر کرد. در شهری مانند تبریز که استانداران سابق در آن سکونت داشته و در نشست های عمومی و مطالبات خود را مطرح کرده و از کسانی که مدعای قهرمانی هستند مطالبه دارند، الگوی نسبتاً متفاوتی را شاهدیم و اگرحتی قهرمانی شجاع به خاطر جریان های خاص سیاسی در آن جا هم رایج باشد ادعای قهرمانی برای آن ها سخت تر و عدم سکونت و کسب سرمایه اجتماعی فرصت بیشتری از افراد می سوزاند. زمینه اجتماعی اردبیل، به خصوص با مدل افزایش جمعیت آن در طول سالها بیشتر ارباب و رعیتی بوده و یادآور الگوهای شمنی و سنتی از ادعای قهرمانی و شجاعت بوده و عدم خلاقیت در فعالیت های اجتماعی را به وضوح نمایانگر است. لذا غالب مردم به صورت قهرمانان شجاع به بازار روی آورده و بخش صنعت و خدمات و حتی بازار بروکراسی هم از نقطه نظر خلاقیت و روحیه کارشناسی کمتر رشد می کند (در بخش خدمات غالبا می گویند دو نوع کارشناس وجود دارند؛ نوع اول پول بیشتری می گیرند و نوع دوم کار بیشتری می کنند و این همان الگوی ارباب رعیتی است که در خدمات شهری بازتولید شده است).
زمینه اجتماعی ارباب و رعیتی، نه به کنشگر سیاسی که بر اساس اعتماد رأی جمع کند و با خلاقیت نمایندگی استان را ، بلکه قهرمان شجاعی را دوست دارد که رقبای محلی از وی بترسند و متفاوت با زمینه اجتماعی نسبتاً توسعه یافته است که نمایندگی مولود مطالبه گری بوده و به جای شجاعت، هم آوردی و ترس، از خلاقیت، تعامل و پاسخ گویی بهره می گیرد. از این رو، اردبیل به جهت این که با الگوی سیاسی مدرن و نسبتاً توسعه یافته و کنشگری سیاسی بر اساس خلاقیت بهره نمی گیرد و اسیر فرهنگ ارباب و رعیتی غالب جمعیت شهری اش شده، با بدنه کارشناسی قهرمان پرور و نه خلاقیت پرور، عقب می ماند و به جهت همین ضعف سواد سیاسی، سالهای سال است که درآمد سرانه آن نصف درآمد سرانه کشوری می ماند.
محمد زینالی اُناری