پیامبر حکیمان تورک مسلمان و پیامبر شعوبیه و قرآن
ما در مباحث پیشین از پنج زاویه به مفهوم خداشناسی اشاره کردیم: ۱-خدا در اندیشه فارابی فیلسوف تورک مسلمان بنیانگذار فلسفه ملّی تورکی اسلامی همان پایه ریز مبانی معرفتی فلسفی قیزیل آلما ۲- خدا در اندیشه یوسف خراسانی همان خالق قوتادوغوبیلیک نخستین حکمت نامه جهان تورک اسلام بنیان گذار حکمت ملّی تورکی اسلامی۳- قرآن ۴- خدا در اندیشه مولا علی (ع) و نهج البلاغه ۵- خدا در اندیشه مولانا و مثنوی_معنوی.
ما ضمن بررسی به صفات مشترک در خداشناسی رسیدیم؛ پاره ای از این صفات مشترک عبارت بودند از : ۱- خالقیّت ۲-مالکیّت ۳- احدیّت و واحدیّت ۴- ازلیّت و ابدیّت ۵- فعال مایشاء۶. لایتناهی ۷- مدیر و مدبّر ۸-رحیم و شفیق و غفّار. خداوند چه چیز را باید ببخشد؟ گناهان، لغزش ها، خبط و خطاهای ما را. زیرا اگر گناهی نباشد کجا صفت غفّاریت وی متجلّی گردد؟!. یک همچون خدایی در #فلسفه و حکمت ملّی تورکی اسلامی کشف و پرستش می شود. خداشناسی شعوبیه یک ترسَه-دۆشونجه یا فهم وارونه است. از منظر معرفت شناسی ما باید به یک جرّاحی دست می زدیم تا دو نوع خداشناسی را از هم تفکیک می کردیم. در فهم وارونه شعوبیه، خداوند یک زندانبان، پاسبان، پلیس و پدری سخت گیر و نامهربان است که از بندگان تنها عبادات خشک و خالی و بی معنا و بی روح را مطالبه می کند. به تعبیر مولا علی(ع): انّ قوما عبدالله رهبه فتلک عبادهالعبید قومی خدا را به خاطر ترس عبادت کنند که این عبادت بردگان است. عبادت مبتنی بر خوف با عبادت مبتنی بر #عشق تفاوت دارد. به تعبیر استاد مثمر متخلّص به عاصی:
عادتلریمیز اولوب عبادتلریمیز بیز هی ایچیریک زهردی شربتلریمیز
نه نوح جواب وئریر بیزه نه روحوموز عشقین گمیسین باتیردی عادتلریمیز.
یعنی عبادات جامهی عادات به خود گرفته است. ما این دو نوع مفکوره خداشناسی را از هم تفکیک و جراحی نمودیم. خداشناسی شعوبیه چون سنجاقی بر ذهن و ضمیر و پیکره مفکوره تورکی اسلامی خصوصا آذربایجانی آویزان شده قدم نخست باز کردن آن سنجاق بود. البته این موضوع ظریف را در حلقه های بعدی خواهیم گشود. اینک به قلمرو پیغمبرشناسی اینان ورود می کنیم:
فارابی آن فیلسوف تورک مسلمان نابغه بی همتای فلسفه، بنیانگذار فلسفه ملّی تورکان مسلمان برای پیغمبر به عنوان رییس اول در تمدّن اسلامی ۱۲ صفت برمی شمارد:
۱- بدنی سالم دارد. ۲- فهم و استنباطی عالی دارد۳-هر آن چه را می بیند و می شنود به حافظه می سپارد.۴- باهوش و باذکاوت است ۵- از واژگان زیبا و عباراتی دلبر استفاده می کند. ۶- عاشق تعلیم است. 7- نسبت به خوردنی ها و نوشیدنی ها هوس ندارد ۸-راستی و راستگویان را دوست داشته و از دروغ و دروغگویان متنفّر بوده ۹- عاشق کرامت بوده و داری نفسی منیع و بلند است.۱۰- نسبت به دنیا و درهم و دینار آن بی رغبت بوده ۱۱- عاشق عدالت و عدالت گرایی بوده و علیه ظلم و ظالم ۱۲. اراده ای پولادین داشته نترس و پیش آهنگ بوده.
حال می رسیم به قوتادغوبیلیک:
در این کتاب فخیم، برای پیغمبر یا ساوجی یا همان یالاواج چندین صفت مشابه با فارابی را می توان یافت:1- برگزیده ترین انسان ۲- خوب ترین انسان ۳-معشوق ۴- مشعل ۵- دعوت گر۶-هادی به راه راست ۷- عاشق خدا ۸- با مرحمت ۹- دارای عملی صالح ۱۰- انسان با قیافه ۱۱- مزاج و مذاقی خوش ۱۲-دارای دلی صاف ۱۳-خوش رفتار۱۴- باشرم و حیا ۱۵- مهربان ۱۶-با سخاوت ۱۷-رئیس الروساء. وی اینگونه می گفت:
1-خلقین ان سئچیلمیشی،آداملارین یاخشیسی*سئوگیلی پیغمبری ربّیم گؤندهردیایی
2-قارانلیق گئجهده او، خلق اوچون مشعل ایدی*اطرافا ایشیق ساچدی، سنیده نورلا بویادی
3-او، تانرینین سنه گؤندهردیگی دعوتچی سیدی* ای قهرمان! اونون سایهسینده دوغرو یولا گیردین،
4- او، آتاسینی آناسینی فدا ائتدی*یگانه دیلهگی امّتی ایدی، اونا یول گؤستردی
5- گئجه گوندوز چهتینلیکلدهده سنی ایستهدی* ایندی سن اؤنو اؤی خئییر دعا ایسته
7-بوتون امّتی اوچون قایغی چکردی*اونون قورتولوشونو دیلهیردی، رحمتلیغینی ایستهیردی
8- آتادان، آنادان داها مرحمتلی ایدی* تانریدان آنجاق شفقت دیلردی
9- عملی صالح، قیلیقلی انسان ایدی*خوش مذاق، صاف اورهکلی و خوشرفتار ایدی
10-حیا صاحبی، مهربان، سخاوتلی، الیآچیق ایدی*قارا یئرده، ماوی گؤی ده عزیزایدی
11-تانری اونا چوخ قیمت وئریردی*او بوتون باشچیلارین باشچیسی ایدی
12- بوتون رسول لارا دا او خاتم اولدو* من اونون یولونا کؤنولدن باغلاندیم
حال غوری در قرآن کنیم: قرآن حضرت محمّد را هم بشر می داند و پیام آور ربّ، هم به او وحی می شود. قرآن بیش ترین مکالمه ها را با موسای کلیم دارد تا محمّد(ص) لذا قرآن محمّدنامه نیست هم او را می ستاید هم عنیف ترین عتاب ها را از وی به ویژه در سوره عبس دارد.در هر حال برای پیغمبر، صفاتی در قرآن آمده است من جمله در آیه ۱۲۸ سوره توبه: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم المومنین رووف رحیم. فرستاده ای از میان خود شما آمده است که رنج کشیدن شما بر او دشوار است او نسبت به مومنان مهربان و دلسوز است. در آیاتی دیگر صفاتی دیگر برای آن حضرت آمده است من جمله سوره فتح، آیه ۲۹ : صفت رسول یا همان پیام آور: محمد رسول الله- یا در سوره قلم آیه ۴: او را واجد اخلاقی عظیم معرّفی می کنند. و انّک علی خلق عظیم: ۵. رحمت برای جهانیان: ما ارسلناک الّا رحمه للعالمین۶. دارای سینه ای فراخ و صبری فزون: الم نشرح لک صدرک ۷. رونده در راه راست: در سوره زخرف آیه ۴۳: انّک علی صراط مستقیم۸. منذر و مصدّق : مصدّقا لما معکم ۹. سراج منیر: و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیر۱۰. خاتم: خاتم النبیین۱۱. مذکّر: انما انت مذکّر ۱۲. برهان: حتی تاتیهم البینه قد جاءکم برهان من ربّکم ۱۳. شاهد و مبّشر: یا ایها النبیّ انّا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا.
اینک با ذکر این اوصاف از پیامبر اسلام در قرآن می توان صفات مشترک و نگاه های مشترک را نسبت به ان حضرت از فلسفه ملی تورکی اسلامی، حکمت ملی تورکی اسلامی و قران استخراج و استنباط نمود:این صفات به قرار زیر است: 1-دارای جسمی سالم زیرا عقل سالم در بدن سالم است۲- با عقل و باهوش و باذکاء و با درایت و یادآور یادداشت ها: همانگونه که پدران ما گفته اند : عاغیلی ایگیت ائلینه یئتیرر عاغیلسیز ایگیت ائلینی ایتیرر یعنی مرد عاقل به ایل و اوبا می رسد مرد بی عقل ایل و اوبا را گم می کند. ۳- با اخلاق است یعنی خوب حرف می زند رفتار پسندیده دارد آدمیان را جذب می کند پندار و کردار و گفتار خیرخواهانه و پسندیده دارد.۴-بی اعتنا به دنیا و متعلقات آن از درهم و دینار است۶. بسان مشعل عمل می کند راهی را روشن می کند هدایتگر و دعوتگر است. در این قسمت از سخن خوش دارم به یک نقدیه از جناب دکتر سیدجواد طباطبایی در خصوص قوتادغوبیلیک که دوستی برایم ارسال کرد پاسخی مجمل دهم: نقد ایشان مشتمل بر ۵ بخش است:
“اما در باره قوتادوغوبلیک ذکر این نکته ضروری است که همه دانشی را که یوسف بلاساغونی در قرن پنجم در کتاب قوتادوغوبلیک جمع کرده و به نظم کشیده است، ریشه و خاستگاه ایرانی دارد. گفتهاند که او مدتی را احتمالا نزد ابنسینا تلمذ کرده است. درواقع محتوای کتاب، همان محتوایی است که مشخصا در سه اثر: احیاء علوم دین، کیمیای سعادت و نصیحهالملوک غزالی تحریر شده است. بلاساغونی در آغاز کتاب توضیح داده است که از این دانش در ایران بسیار نوشته شده، ولی کتاب او در زبان ترکی اولین است و به همین جهت؛ «ایرانیان قوتادوغوبلیک وی را شاهنامه ترکی» مینامند. بنابراین در این کتاب نیز چیزی وجود ندارد که در ایران اندیشیده نشده باشد و در منابع ایرانی وجود نداشته باشد و به همین دلیل است که ترکزبانان در حوزه ایران بزرگ، و حتی معدود ترکتباران ایرانی شده مانند آذر بیگدلیها، نیازی به خواندن اثر یوسف بلاساغونی پیدا نکرده و این کتاب و نیز ددهقورقود، تا امروز نتوانستهاند جایگاهی در میان ترک زبانان ایران باز کنند. این نکته نیز از حیث زبانی حایز اهمیت است که جز ددهقورقود که در نقاط متعدد ایران بزرگ فرهنگی بازنویسی شده و زبان آنها تا حدودی برای ترکزبانان ایران و پیرامون قابل فهم است، زبان قوتادوغوبلیک هیچ تناسبی با ترکی آذری ندارد.» پاسخ ما: اولا: معارفی که یوسف خراسانی یا بالاساغونلو در قوتادوغوبیلیک گردآوری کرده، فلسفه عملی یا حکمت نام دارد این کتاب حکمت نامه ترکی اسلامی است. ثانیا: اینکه در آن دوران ایران وجود داشته یا نداشته به کجا اطلاق می شده کی این واژه از ممالک محروسه قاجار به ایران تغییر نام داده تقریبا برای هر پژوهنده این مسیر روشن شده است. ثالثا: اقبال لاهوری دیوان فارسی دارد پس ایرانی یا فارس هست؟ عبدالسلام پاکستانی برنده جایزه نوبل آثار خود را به انگلیسی، نوشته است به نظر شما انگلیسی هست؟ علامه طباطبایی تفسیر المیزان را به عربی نوشته پس عرب است علامه جعفری تفسیر مثنوی را به فارسی نوشته پس فارس هست مولانا مثنوی را به فارسی نگاشته پس فارس است؟! پاسخ همه این ها منفی است. زبان گفتاری، سرزمین و ایل و تبار این اندیشمندان تعیین کننده مولفه های هویتی این بزرگان است. تمام بزرگان من جمله رودکی، خاقانی، نظامی، غزّالی، خیّام و عطّار و … اگر فارسی نوشته اند دلیلی بر فارس بودن و ایرانی بودن آنان نمی شود همگی آن بزرگان تورک بودند و در اقلیم تورکان، ذیل و ظلّ امپراطوری تورکان بودند. ایران مدنظر شما تمام کره خاکی است که این چنین شیری را خود هم خود نافرید. ۳- در خصوص ابن سینا بفرمایید ایشان متولّد کجا و وفات یافته در کجا هستند؟ ایشان متولد افشنه دهی از دهات بخارا از شهرهای اوزبکستان فعلی است که همینک در این شهر کسی فارسی حرف بزند کمتر کسی می فهمد زادگاه و دفنگاه ابن سینا هر دو، منطقه تورکان و زیر حاکمیّت تورکان بوده است. پس او تورک بوده همانگونه که یک نسخه خطی از وی به زبان تورکی کشف شده است. شاگردش بهمنیار هم تورک بوده است. ابن سینا متولد ۳۷۰ هجری بوده در سنّ ۲۲ سالگی بخارا را به قصد گرگانج ترک می کند. در حالی که یوسف سال ۳۹۷ هجری متولد می شود یعنی، هنگام تولّد یوسف خراسانی ابن سینا ۲۷ ساله بوده و در بخارا نبوده یوسف خراسانی به جهت تعلّق به خراسان کبیر و تورکستان می تواند بخارا برود اما آن موقع ابن سینا انجا نبوده اما هیچ مدرک تاریخی مبنی بر سفر یوسف خراسانی به گرگانج یا اصفهان یا همدان وجود نداشته. لذا یوسف خراسانی نمی تواند شاگرد او باشد علی فرض دیدار این دو حکیم؛ به شمایان چه عایداتی دارد دو حکیم تورک مسلمان در منطقه جغرافیایی متعلّق به تورکان ظلّ و ذیل امپراطوری تورکان حضور همدیگر را درک کرده اند. 4-محتوای قوتادغوبیلیک همان است که در احیاءعلوم الدین، نصیحه الملوک و کیمیای سعادت آمده است این سخن مدّعایی است سنگین زیرا گرچه کیمیای سعادت به نوعی خلاصه فارسی احیاء علوم الدین است متدولوژی این کتاب ها با قوتادغوبیلیک متفاوت است در عین حال از حیث محتوایی هم تفاوتی هایی میان این سه اثر است مع الوصف به دلیل فضل تقدّم یوسف خراسانی بر امام محمّد غزالی، منطق حکم می کند غزالی از قوتادغوبیلیک متاثر شده باشد زیرا غزالی تقریبا نیم قرن پس از یوسف خراسانی متولّد می شود باید افزود کتاب نصیحه الملوک وی به شدّت از قوتادغوبیلیک تاثیرپذیرفته است. لذا امکان انتقال محتوا از سه اثر وی به قوتادغوبیلیک عقلا و نقلا و منطقا و تاریخا محال می نماید هر چند غزّالی نیز تورک بوده و در دربار ملکشاه سلجوقی همراه با ابوریحان بیرونی و خیام و …علیه اسماعیلیه قلم می زدند به دلیل فارسی بودن آثار سرکرده شعوبیه آن دوران حسن صباح این فرهیختگان و نوابغ تاریخی جهت مقابله فکری با فرقه اسماعیلیه، گاهی به فارسی هم می نگاشتند سرّ فارسی نگاری سیاست نامه خواجه نظام الملک تورک را نیز در همین نکته دقیقه باید جست البته آن آتابیگ به دلیل همین مبارزات فکری با فرقه اسماعیلیه، به دست آنان نیز ترور شد. شعوبیّه از نوع فارسی، مجوسی هندی کتاب قوتادغوبیلیک را سالیان سال در درازنای تاریخ کتمان کرده بود و اگر بر این کتاب اطلاق شاهنامه تورکی می شود برای تحقیر و تخفیف این کتاب است نه برای تعظیم و تفخیم آن زیرا افسانه را چه یارای قیاس و موازنه با حکمت؟! سنخ این دو کتاب فرق فارقی باهم دارند قوتادغوبیلیک، حکمت یا فلسفه عملی است و اصیل حالیا شاهنامه افسانه و سفسطه است و مجعول. زرّ سره را با ناسره چه کار؟ قومی تورک که واجد اسطوره هستند چه حاجت به افسانه دارند؟ این کتاب در چین، ادب الملوک، ماچین انیس الممالک یا آیین المملکه و در غرب زینت الامراء و سرزمین توران، قوتادغوبیلیک نام گرفته است. من چندین حلقه است که ضمن سخنرانی صوتی و تصویری و مقالات مکتوبه مطبوعه از اشعار و ابیات قوتادغوبیلیک برای شما مخاطبان می خوانم و می نویسم آیا شما متوجه یا ملتفت نمی شوید؟ قطعا متوجه می شوید زیرا یک زبان است با اندکی اختلاف طبیعی در کاربرد واژگان. از یوسف خراسانی خطاب به جناب سید دکتر جواد طباطبایی باید خواند:
تمیز اورهکلی انسان نه قدر گؤزهل اولور* اونون ایشی هر زامان قایداسیندا گئدیر/بؤیوکلوک ادّعاسیندا اولان تکبّرلو انسان سئوینمیر* اونو اعتباری گونو-گوندن آزالیر. و مولانادان:
در زمین مردمان خانه مکن* کار خود کن کار بیگانه مکن: (2/263)
غیر الی قویما سنه یاخسین حنا*تیکمه غیرین تورپاغیندا سن بنا
دکتر عبدالغفار بدیع