وضعیت امروز آواز کشور بسیار نابسامان است و باید آن را از جنبههای مختلف بررسی و آسیب شناسی کرد؛ از بین رفتن مراکز مهم آموزش موسیقی همچون مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، مکتب صبا، هنرستانهای موسیقی و بسیاری دیگر از هنرکدههای آموزش موسیقی و از دست رفتن استادان و بزرگان برجسته رشته آواز نظیر «ادیب خوانساری»، «تاج اصفهانی»، «عبدالله دوامی»، «نورعلی برومند»، «محمود کریمی» و بسیاری دیگر به موسیقی ما آسیب زد
من صدای ایرج بسطامی را میپسندیدم. به نظرم امتیاز وی در این بود که در میان خوانندگان همسن و سال خود که اکثراً راه تقلید را پیشه کار خود ساخته بودند وی مقلد نبود و همین امتیاز بسیار بزرگی برای یک خواننده است. در ضمن ایرج بسطامی سعی داشت احساس منطقه، قومیت و جغرافیای دیار خویش را در صدایش نمایان سازد. همچنین در آثار پرویز مشکاتیان و محمد رضا درویشی آن حس صدای ایرج بسطامی کاملاً نمایان است
اگر بخواهم فقط در مورد خوانندگان شرقی صحبت کنم صدای قوالی نصرت فاتح علی خان، ام کلثوم، عالم قاسم اف و دولتمند را دوست دارم و در میان خوانندگان ایرانی هم صدای قمر ملوک وزیری، نکیسا، امیر قاسمی، طاهرزاده، اقبال، تاج و ادیب را میشنوم.
مردم ما از این طریق میخواهند به مسئولان و کسانی که خط مشی فرهنگ و هنر این مملکت را تعیین میکنند نشان دهند که چقدر به موسیقی و هنر علاقهمندند و در سختترین شرایط و حتی با نبود امکانات و سالن مناسب و استاندارد هم حضور در چنین برنامههایی را فراموش نمیکنند
کار نو و تجربه کردن درست و اصولی نه تنها هیچ ضربهای به موسیقی اصیل و ملی ما وارد نمیکند بلکه باعث پیشرفت هم خواهد شد. نهایتاً اگر تجربهای موفق از آب در نیامد میتوان آن را کنار گذاشت
شهرام ناظری است؛ بواسطه صدای منحصر به فرد و عالم گیرش شوالیه آواز ایران مینامندش. اما بیش و پیش از آنکه بتوان نام اسطورههای غربی و اروپایی را بر وی نهاد، او را میبایست با قهرمانان و شخصیتهای اساطیری شرقی و ایرانی مقایسه کرد.
لحن حماسی و عرفانی صدای او و هیبت اصیل کردیاش ما را به یاد اسطورههای وطنی میاندازد؛ چهره استاد، سیمای پهلوانان شاهنامه را که در قالب مینیاتورهای ایرانی به تصویر کشیده شده در اذهان متبادر میسازد. همانانی که او همواره در شاهنامه خوانیهایش از زبان فردوسی نامدار با شور و حرارت خاصی از آنها روایت کرده و البته کسی نیست که نداند او مولانای آواز ایران است و صدای او تا چه حد در این سالها با سرودههای عارفانه و حماسه آفرین این شاعر پارسی گوی عجین شده است. در حقیقت صدای اساطیری ناظری از پس قرنها به گوش میرسد؛ جاییکه موسیقی مقامی و قومیتهای ایران شکل گرفت و نغمههای باستانی آن همچنان در گستره این سرزمین طنینانداز است.
میگویند صدای خوانندگان ایرانی در آن ایام حرکت و حس حماسی خاصی داشته و کمتر آمیخته به حزن موسیقی سنتی امروزی ما بوده است. استاد خود را وارث همان صدا میداند. با وجود آنکه اعتبار و شهرت موسیقی اصیل ایرانی در طول چند دهه گذشته وامدار تلاشهای ناظری است اما اینها باعث نشده او به دنبال نوآوری و ارائه کارهای جدید نباشد همچنانکه خودش میگوید «با اینکه در نخستین آزمون موسیقی سنتی ایران مقام نخست را در رشته آواز به دست آوردم اما هیچ گاه به چارچوب موسیقی سنتی اکتفا نکردم.»استاد آواز ایران دل پر دردی از برخی مراکز فرهنگی و رسانهای دارد بهطوری که وقتی از او درباره عملکرد صدا و سیما میپرسم، در مورد استفاده از واژه رسانه ملی تردید دارد و میگوید: در اعتراض به عملکرد و رفتار ناعادلانه صدا و سیما 37 سال است به رادیو و تلویزیون نرفتهام.سالی که گذشت اتفاقات تلخ و شیرین زیادی را برای ناظری رقم زد از حلاوت استقبالهای گرم مردمی، از تورکنسرتهایش در نقاط دوردست تا تلخی فشار برای لغو کنسرتهایش در برخی شهرهای کشور.اما استاد با وجود همه مسائلی که بر او گذشته کماکان قرار را بر رفتن از وطن ترجیح میدهد و عاشقانه از میهن و مردم سرزمینش سخن میگوید. در واپسین روزهای سال به سراغ او رفتیم و در مورد مسائل مختلف به گفتوگو نشستیم. ناظری در این گفتوگوی چند ساعته به مرور خاطرات و اتفاقات چند دهه موسیقی ایران پرداخت و نا گفتههای بسیاری را به زبان راند.
بیشتر بخوانید