مانقوردها
فیلم آتابای را باید دید،فیلم آتابای را باید دید /ایواز طاها
در تبریز به تماشای فیلم آتابای رفتم. از ضربآهنگ آب و آتش و عشقِ ویرانگرش لذت بردم؛ بر این بیفزایید زبان ترکی، تأثیر ملایم بیلگه جیلان و بازی حجازیفر را. فیلمِ زیبای نیکی کریمی به چیزی نزدیک شده که ژاک رانسیر آن را سیاست هنر مینامد. جسارت نیکی کریمی در انتخاب زبان ستودنی است.
اما دو مسئلهی ناخوشایند:
اول اینکه از بابت اغلاط زبانی فیلم غمگین و متأسف شدم. حتا در جاهایی که آتابای ادیبانه حدیث نفس میکند، جملات سراسر غلط است.
دوم اینکه من به امید یک پردهی عریض با صدای دالبی به سینما رفته بودم. اما سالن سینما قدس یک آمفیتئاتر بود با یک اکران کوچک. ما فیلم را تقریبن در اندازهی هفتاد اینچ دیدیم. کیفیت صدا هم آنقدر بد بود که حس میکردم از دو بلندگوی شیپوری در میآید.
اهداف گروه خبری آذتورک خبرلری چیست؟
سرزمین آذربایجان همواره مورد چپاول رژیم جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی قرار گرفته و منابع آن توسط هر دو رژیم به یغما برده شده است. با اینکه تورک ها خدمات بی پایانی به ایران کرده اند اما هم جمهوری اسلامی و هم رژیم پهلوی ملت تورک را به دلیل خواسته های مشروعشان بارها سرکوب کرده اند و این سرکوب ها همچنان ادامه دارد.
سایت آذتورک خبرلری به این تبعیض ها و سرکوب ها می پردازد و اخبار فعالین مدنی و حقوق بشری و مدافعان آزادی و دموکراسی ملت تورک که در رسانه ها و سایتهای دیگر کمتر به آنها اهمیت داده می شود را پوشش می دهد.
سرزمین آذربایجان متعلق به ملت آذربایجان است و سرنوشت آذربایجان را ملت آذربایجان تعیین خواهد کرد. حق تعیین سرنوشت از ارکان اساسی ملت هاست و آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست.
این سایت و گردانندگانش به هیچ سازمان سیاسی و غیرسیاسی وابسته نیستند. از شما خواهشمندیم که در معرفی این سایت خبری ما را یاری نمایید و در ارسال فیلم و اخبار به ما کمک نمایید.
ناسیونالیست های فارسی گرای ایرانی و مشکل این جغرافیا /علی بابازاده
در بررسی افکار و آرای روشنفکران باستان گرا و فارسی گرای ایرانی مشکلات و نا بسامانی های بزرگ و متعدّدی به چشم می آید. یکی از مشکلات مهم این گروه درنوردیدن مرزها به هنگام تعیین حدود زبان فارسی، حدود قلمرو فرهنگی ایران یا تعیین قلمرو سیاسی حکومت های ایرانی در گذشته می باشد.
خود این دشواری هم از نتایج عادت گزافه گویی های پایان ناپذیر و خارج از عقلانیت معمول در میان شخصیّت های این نحلۀ فرهنگی ـ سیاسی به شمار می آید. این قبیل روشنفکران در هنگام گفتگو در باب مزیّت های فرهنگی، تمدّنی و حکومتی قوم خود اعتقاد چندانی به مستند بودن، باورپذیر بودن، عقلانی بودن یا قابل احتجاج و قابل دفاع بودن ادّعاهای خود ندارند و آنچه را که شور وطن خواهی و قوم پرستی بر ایشان حکم کند؛ بر قلم جاری می سازند.
نوشته ها و آثار قلمی گروه مذکور از اواخر عصر قاجار پدید آمد و با روی کار آمدن سلسلۀ پهلوی به عنوان حکومت مورد علاقۀ ایشان گسترش بیشتری یافت. بستر مساعدی که با روی کار آمدن حکومت پهلوی برای گروه مورد اشاره فراهم گشته بود؛ موجب شد در دوران های مورد اشاره فعالیت های فرهنگی ایشان حکم جاده ای یک طرفه را پیدا کند. هر آنچه ایشان می نوشتند به ندرت در بوتۀ نقد قرار می گرفت و به یاری خالی بودن میدان و تا حدودی نامدار بودن نویسندگان مفکورۀ ناسیونالیسم فارسی گرا و باستان گرا و ترکی ستیز هر آنچه این گروه در بارۀ تاریخ، زبان فارسی، قدرت تمدّنی و فرهنگی ایران یا وجود زبان موهوم آذری و نمونه های منتسب به آن می نوشتند، کمابیش حکم قاعدۀ و مرجعیّت علمی را پیدا می کرد و به مرور زمان نویسندگان این اندیشۀ منحط با استناد به نوشته های یکدیگر زمینه را برای اعتبار و سندیّت بخشیدن به نوشته های همدیگر فراهم می ساختند.
مسئلۀ ترکی ستیزی و آذری بازی نیز بخش مهمّی از فعالیت های شبه پژوهشی گروه مزبور را تشکیل می داد. این رویکرد در سایۀ بسته بودن مطلق دست مدافعین زبان و فرهنگ آذربایجان و بالاتر از آن فراهم نیامدن اندیشۀ ملّی و هویّت گرایانه در نزد نخبگان ترک ایرانی؛ نقش مهمّی در رسمیّت بخشیدن و مستند ساختن آرای باطل و فاقد وجهۀ علمی ناسیونالیست های ایرانی ایفا کرد. قدرت حکومت مرکزی و همانندی معتقدات این گروه با سیاست های فرهنگی سلسلۀ جدید؛ شرایط بسیار مساعدی برای آنان فراهم کرد، تا آنها با تکیه بر قدرت حکومت، کار خود را به خوبی پیش ببرند.
حکومت پهلوی برای پیروان این اندیشه میدان فراخی فراهم آورد؛ اندیشۀ و آرای ایشان را به سیاست رسمی خود بدل ساخت؛ راه نقد و مقابله با آرای ایشان را مسدود کرد؛ امکان شکل گیری کانون های مخالف و منتقد افکار مضحک و غیر علمی آنان را از بین برد؛ به لحاظ مالی مساعدت های لازم را برای پیشبرد منویّات آنها تدارک دید و در نتیجۀ این اتّفاقات ظاهراً گروه مزبور در پیش بردن آرمان ها و خواسته های خود با توفیق کامل روبه رو شد. با این وصف از نگاهی دیگر فراهم آوردن چنین شرایط مهیّایی؛ نقشی هم در فاجعه آفرینی به زیان گروه مورد اشاره ایفا نمود.
روی خودش نشان دادن به نوشته های فاقد سند، جعلیّات تاریخی و نوشته های بی بهره از قدرت استدلال و منطق، در کنار بستن دست منتقدین و مخالفین آرای ناسیونالیست های ایرانی موجب شد پیروان این اندیشه خود را مجاز بر هر مهمل گویی و رطب و یابس بافی بدانند و چندان در پی معقول و مستند بودن گفته ها و نوشته های خود نباشند.
نتیجۀ این سیاست آن شد که در دورۀ زمانی افزون از پنجاه سال؛ نوشته های بی پایۀ بسیاری خلق شد، تا امروزه منتقدین ناسیونالیسم ایرانی سرمایه ای عظیم از نوشته ها، گفت ها و تألیفات بی بنیان، دروغ آمیز، بی سند و فاقد استنتاجات صحیح برای نقد و رد این مفکوره در اختیار داشته باشند.
در تحلیل آثار نوشتاری ملّی گرایان افراطی معاصر ایران با طیف وسیعی از اشکالات مواجه می شویم. شرح همۀ مشکلات مورد اشاره موضوع این نوشتار نیست و در این مقال قصد داریم به گونه ای کوتاه و گذرا یک جنبه از مشکلات فکری و رویکردی این گروه را مورد بازخوانی قرار دهیم.
چنانکه پیشتر گفته شد گزافه گویی, جعل و دروغ بافی یکی از مهم ترین مشکلات اندیشه و عمل و نوشتارهای ناسیونالیست های فارسی گرا و ترکی ستیز ایرانی است. یک جنبه از این لاف و گزاف ناسیونالیست های فارسی گرای معاصر در حوزۀ جغرافیا خودنمایی می کند و این گروه در توصیف گسترۀ جغرافیایی زبان فارسی، قدرت تمدنی آریایی و تأثیرپذیری دیگر ملل و سرزمین ها از این زبان و تمدّن راه افراط می پیمایند. این نوشته بر آن است که به گونه ای گذرا به واکاوی این جنبه از عملکرد شووینیست های ایرانی بپردازد.
به عللی شناخته و ناشناخته از گذشته های دور یک میل تاریخی بی انتها به ستایش شدن و ستایش شنیدن و خودستایی کردن در میان برگزیدگان یک قوم از اقوام ایرانی پدید آمده و در گذر زمان این میل به میان لایه هایی از مردم عادی قوم مورد اشاره و کسان دیگری که علاقۀ تشبّه به قوم مذکور را در سر می پرورانده اند؛ رسوخ کرده است. علاقه به گسترده دیدن و گسترده نشان دادن قلمرو زبانی، تمدّنی و سیاسی از همین تمایل تاریخی حاصل گشته و امروزه به بخشی جدایی ناپذیر از اندیشه و دیدگاه تاریخی ـ فرهنگی بخش هایی از مردم و نخبگان ایران بدل گشته است.
جلال آل احمد در شرح علاقۀ تاریخی و مسبوق به سابقۀ برگزیدگان و لایه هایی از جامعۀ ایرانی به خودستایی و مدح پذیری، می نویسد:
« درست از آن زمان است كه ما گوشمان بدهكار ميشود به بهبهگويي كنار گودنشينان فرنگي كه در حقيقت تربيت كنندگان اصلي امرا و رجال ما هستند در اين سيصد سال اخير و همة اين احسنتها همچون افسوني است در گوش پيرمرد راهدار خستهاي كه آرام بخوابد، تا ديگران قافله را بزنند. اينها است سرچشمههاي اصلي اين سيلاب غربزدگي.
بدبختانه ما هنوز هم گوشمان به اين بهبهگوييهاي مغرضانة مأموران وزارت خارجهاي بيگانه اخت است كه هر چند سال يكبار در لباس مستشرقي يا سفيري يا مستشاري به اين سو ميآيند و در آخر كار تومار وهنآوري درست ميكنند، كه بله شما سرتان سر شير است و دمتان دم فيل و ما ـ يعني، همين مايي كه از دورة خسرو انوشيروان ماليخولياي بزرگنمايي داشتهايم و به تعارف دلباخته بودهايم ـ به دنبال همين رفت و آمدهاي نوع تازه است كه فرنگان با خلق و خوي ما آشنا ميشوند و ميآموزند كه چگونه دست به دهان نگاهمان دارند. » (غرب زدگي، جلال آل احمد، تهران، انتشارات رواق، چاپ دوم، 1342، صص 77 ـ 76)
گذشت زمان نه تنها علاقه به بَه بَه شنوی را در ایران کم نکرد، بلکه در قرن اخیر این تمایل سرعتی سوررئالیستی پیدا کرد و در این آخرین سال های قرن چهارده شمسی، شکل افراطی تر و نامعقول تری به خود گرفت. در این اواخر میل خودبزرگ بینی و تسخیر ذهنی سرزمین ها از حدود مباحث روشنفکری یا موضوعات مورد علاقۀ شخصیّت های فرهنگی فراتر رفت و با جهشی شگفت در اذهان اهل سیاست هم جای گرفت و در کنار آن توجّه مردم بیشتری را به خود جلب نمود.
باشلیق و چکمه های بلند آشیق ها؛ یادگاری از شیوه پوشش مادها/امیرافشار افشاری
بعد از سقوط دولت ماد توسط مهاجمان تازه از راه رسیده ( البته با خیانت و جنایت کوروش علیه آستیاق) اقوام مغلوبه مجبور به خراج دادن به هخامنشیان شدند که این صحنه ها بر روی سنگ ها به تصویر کشیده شده است . یکی از نکات جالب توجه این سنگ نگاره ها نوع پوشش و لباس اقوام مغلوبه مخصوصا مادها در هنگام تقدیم هدایا می باشد؛ در آثار به دست آمده مانند مفرغ لرستان،سنگ نگاره های اکباتان و …نوع پوشش و لباس خراجگزاران به وضوح قابل مشاهده است و می توان از طریق شیوه پوشاک و نوع لباس آنها به هویت واقعی و قومیت آنها نیز پی برد.
در کتاب”تاریخ ایران باستان- آریاها و مادها” و به نقل از روایات هرودوت و گیرشمن در خصوص،پوشاک و نوع پوشش مادها، گنجینه های آثار هنری ماد و شباهت آثار هنری و باستانی به دست آمده از لرستان،همدان و سایر مناطق تحت نفوذ مادها با یکدیگر می خوانیم:”در مفرغ لرستان تصویر خراج گزاران به تصویر کشیده شده است که این یک سبک هنری مادها است که شخصیت را به گونه ای روشن و با علامت مشخصی مجسم می کند [ به گونه ای ] که به کمربند او یک شمشیر کوتاه سکایی آویزان است و بر روی سر این مرد کلاهی به شکل بشلیق [ باشلیق ] Bashliq و بر پاهایش نیز چکمه ای بلندی دارد”( خدادادیان،1379 : 180 )
با توجه به مطالب دکتر خدادادیان، مشخصات عینی داده شده در متن فوق منجمله وجود چکمه و باشلیق(کلاهی به شکل بشلیق) را دقیقا می توان با نوع پوشش کنونی مردم آذربایجان خاصه اوزان ها ،آشیق ها ،گروههای رقص آذربایجانی،آلپ ها و سربازان ترک و حتی توده مردم آذربایجان تا ده بیست سال قبل مطابقت داده و تشبیه سازی نمود؛ و از طرف دیگر نشانه های کهن و عناصر تاریخی شمشیر کوتاهی که ساکاها بر کمر خود آویزان می کردند را نیز می توان در بین تورکان اوغوز طی 1500 سال گذشته مشاهده و مطالعه نمود.
همچنین از مقابر لرستان یک نوع بشقاب های مفرغی به دست آمده است که شباهت بسیار نزدیک و خویشاوندی سبک هنر مادی آن را می توان با مفرغ لرستان تأیید کرد و در کاوش های تپه ها باستانی همدان نیز مجسمه ی هفت قوچ به دست آمده که بسیار با هم شباهت دارند و بی تردید از آثار هنری مادها هستند(خدادادیان،1379: 182)، هنری که از هنر و فرهنگ اقوامی مانند کیمر و ساکا تاثیرپذیری زیادی داشته است. باید این نکته را نیز در نظر داشت که آثار هنری هخامنشیان نیز [بدون کم و کاست تقلیدی غیرمستقیم ]از سبک و ساخت آثار هنری کیمری ها و سکاها بوده است که از طریق مادها به آنها(هخامنشیان) رسیده است(همان،1379: 182)
منبع:
1- خدادادیان،اردشیر، تاریخ ایران باستان(آریاها و مادها)، تهران،نشر به دید،1379
ادوار زبان ترکی1- دوره آلتایی مادر (پروتور آلتاییک).2- دوره ترکی مادر (پروتو ترکی).3- دوره
ادوار زبان ترکی
1- دوره آلتایی مادر (پروتور آلتاییک).
2- دوره ترکی مادر (پروتو ترکی).
3- دوره ترکیه اولیه (پر ترکی).
4- دوره ترکی باستان.
5- دوره ترکی میانه.
6- دوره ترکی جدید.
7- دوره ترکی مدرن.
سه دوره اول تا سده اول و دوم میلادی ادامه داشته و در دوره تاریک تاریخ قرار دارند. چهار دوره بعدی در سایه اسناد و سنگ نوشته ها به صورتی بهتر روشن و مشخص شده اند. سنگ نوشته های ترکی متعلق به دوره چهارم نشان از بالندگی و پیشینه پربار ادبی زبان ترکی می دهند. این به آن معناست که زبان ترکی در طول هزاران سال مراحل پویایی خود را طی کرده و وارد مرحله کتابت شده است.
زبان آلتایی مادر:
دوره آلتایی مادر به دوره ای گفته می شود که این زبان ریشه ای در آن رایج بوده است. بطور کلی این زبان در جنوب سیبری و در منطقه آلتای دیرزمانی حضورداشته و پس از مدتها از میان آن زبانهای خویشاوندی بوجود آمدند که امروزه «گروه زبانهای آلتایی» نامیده می شوند. این گروه به دو شاخه «زبان آلتایی شرقی» و «زبان آلتایی غربی» تقسیم شده است. «زبان آلتایی غربی» خود به دو شاخه «زبان ترکی مادر» و «زبان چوواش مادر» و «زبان آلتایی شرقی» نیز به دو شاخه «زبان مغولی مادر» و «زبان آلتایی مادر» تقسیم می شود.
دوره ترکی مادر:
دوره ای است که زبان آلتایی مادر، به دو شاخه شرقی و غربی تقسیم شده است. از نظر زبانشناسی تقریباً 8400 سال پیش در نخستین دوره حیات «آلتایی غربی»، از زبان اصلی جدا شده است. این شاخه همان زبان ترکی است. در این دوره لهجه های زبان ترکی مانند ترکی، چوواش و یاکوت یک مجموعه را تشکیل می دادند. زبان «آلتایی شرقی» نیز به نوبه خود، مجموعه ای مرکب از زبانهای مغول-تنگوز، کره ای و ژاپنی را در بر می گرفت. به مرور زمان هر کدام از این زبانها از ریشه اصلی فاصله گرفته و ساختار زبانی نیمه مستقلی را تشکیل دادند.
دوره ترکی اولیه:
این دوره از 1700 قبل از میلاد تا قرن دوم میلادی طول کشیده است. از اوایل این دوره کوچ بزرگ ترکان از وطن اولیه آغاز شده و جمعیت بزرگ ترک در طی هزارسال به سوی مناطقی در جنوب و غرب حرکت خود را آغاز کرد. مقصد اصلی این مهاجرت، سرزمینهای اطراف دریاهای خزر و سیاه بود. این پراکندگی جغرافیایی زمینه را برای انشعاب زبانی گشود. ترکان شرقی از جمله هونها، تابقاجها، گؤگ ترکها، اویغورها، سابارها، خزرها، پئچنکها، قبچاقها و اوغوزها از صداهای «ز» و «ش» استفاده می کردند در حالی که ترکان غربی شامل اوغورها، بلغارها و چوواشها صداهای «ر» و «ل» را بکار می بردند. این تفاوت به حدی رسید که یاکوتها یعنی شرقی ترین ترکان و چوواشها یعنی غربی ترین ترکان، تفاوت بیشتری در زبان پیدا کردند. ترکان شرقی در آغاز کلمه ای مانند «یاقا»(یقه) صدای «ی» بکار می بردند در حالی که ترکان غربی آن را بصورت «ساقا» تلفظ می کردند. این تغییرات تا سده سوم میلادی پایان پذیرفته بود.
پرویز شاهمرسی
آتابای روایتگر سرنوشت “اوتای و بوتای” ما تورک ها از سمت آناتولی و غرب آزربایجان/حسن کریمزاده صاحب دیوان
_تورک ها تنها ملت جهان هستند که با خاک خودشان همسایه هستند.
آزربایجان در شمال با دربند در روسیه، با بورچالی در گرجستان، با گویچه در ارمنستان و با تبریز در ایران همسایه است.
_ترکمنستان هم همین شرایط را با ایران و افغانستان در جنوب خود دارد.
_ترکیه هم در جنوب با بایربوجاک در سوریه و با کرکوک و موصل در عراق همسایه است.
_برای همین در فرهنگ و ادبیات ما تورک ها “اوتای و بوتای” اشاره به یک ملت با زبان و فرهنگ مشترک در دو طرف یک مرز دارد و چه بسیار شاعران آذربایجان که در این خصوص معجزه سرایی کرده و نوشته اند:
ساز تئلینده یانقی هارای اولموشوق
درده شیکار هیجرانا تای اولموشوق
وطن کیمی اوتای بوتای اولموشوق
آی ایل لرین اوتاییندا قالان قیز
….
حالاللیق وئر من بوتای دا ائوله نیم
آ ایل لرین اوتاییندا قالان قیز”
_اما در ادبیات ما کمتر به سرنوشت ملت تورک در طرف غرب آذربایجان و شرق آناتولی پرداخته شده است. هرچند که دکتر توحید ملک زاده طی مقالات متعدد به سرنوشت و از طالع تورک های کوره سنلی سلماس صحبت می کند که حکومت کودتایی رضاخان را برنمی تابند و به وان در شرق ترکیه کوچ می کنند اما هنوز هم فرهنگ و آداب مخصوص خودشان را حفظ و به سرزمین مادری خودشان دلبستگی دارند. فیلم سینمایی آتابای در ادامه فیلم سینمایی قاچاق نبی روایتگر وطن در “اوتای و بوتای آراز” هم می باشد و شاید بدین خاطر است که با اقبال عمومی مواجه شده و بنظر می رسد رکورد عجیب و باور نکردنی را در تاریخ سینمایی ایران کسب خواهد کرد.
_همچنین هرچند شیوه و لهجه گویشورانه در این فیلم با زبان تورکی رایج در شهرستان خوی انتخاب شده است اما بواسطه حضور بازیگرانی از اردبیل، تبریز،تهران و…می شود گفت که در فیلم سینمایی آتابای لهجه ها و شیوهای گویشورانه تمامی مناطق آذربایجان تجمیع شده است.
_این فیلم به نوعی انعکاس دهنده رئالیسم جادویی دکتر ساعدی از جامعه آذربایجان بدون تعصب و آنطور که هست، می باشد و براحتی برای مخاطبان انتقال پیام می دهد:
دختری که به زور و با انتخاب دیگران به کودک همسری مجبور می گردد مطلق بر اساس سرشت عاطفی سوگلی دیگر هم در دل خواهد داشت.
_سرنوشت مغموم دریاچه اورمیه هم در این فیلم با مهارت تمام به تصویر کشیده شده است.
_در کل فیلم سینمایی آتابای همچون تابلوی مینیاتوریست که حقایق روز و دغدغه های آزربایجان و حتی ما فعالان حرکت ملی را با زبان سینما انعکاس داده است مفاهیمی که برای بیان آن باید هزینه امنیتی پرداخت بکنیم در فیلم آتابای با زبان سینما به بطن و متن جامعه انتقال می دهد.
_و بی جهت نیست که “ایالت موللاسی” یعنی سید حسن عاملی اکران این فیلم را حرام و ممنوع اعلام کرده است. پس دیر نشده با حضور در سینماها همراه با خانواده به تماشایی این فیلم بنشینیم و خبرها و تصاویر انتشار یافته نشان از اقبال و استقبال از این فیلم حتی در سراسر ایران و در میان تورک های اراک، ساوه، خلج،قشقایی، خراسان بزرگ، تورکمن ها و…حکایت دارد.
حسن کریمزاده صاحب دیوان
نامگذاری مغرضانه کوچه ها در تهران بر علیه آذربایجان توسط ایران/ابراهیم رشیدی
لغات زیادی وجود دارد که در فارسی بصورت باجه، آلوچه، پاچه، پارچه، طاقچه، پاره، تازه، ساوه، ماسه و ماشه و در ترکی بصورت باجا، آلچا، پاچا، پارچا، تاقچا، پارا، تازا، ساوا، ماسا و ماشا نوشته میشوند. حال اگر برخیها با این استدلال میخواستند نام شهر شوشای آذربایجان را فارسیزه کنند باید بصورت شوشه مینوشتند تا حداقل برای خودشان قابل توجیه میشد در حالیکه آنها نام این شهر را بصورت شوشی مینویسند که فرم مورد تاکید ارمنستان است تا همسایهای را آزرده و روز به روز از میلیونها هموطن خودشان دورتر شوند.
شورای شهر تهران اسامی برخی کوچهها و خیابانهای منتهی به خیابان نظامی گنجوی را تغییر داده که در این مصوبه اسامی خیابانهای برادران، دوستان و پیوند به ترتیب به خیابانهای بادکوبه، تفلیس و گنجه و اسامی کوچههای گلستان، یاس، مریم، پناه، احتشام و چمن نیز به ترتیب به کوچههای آبخاز، سالیان، شوشی، ناردان، لنکران و آران تغییر یافتهاند. نکته مثبت این مصوبه نامگذاری کوچهای به نام آران است که بحث آن را به زمان دیگری موکول میکنیم ولی استفاده از لغات بادکوبه و شوشی به جای باکو و شوشا بسیار مغرضانه و از نقطه نظر سیاسی ابلهانه است.
جمهوری آذربایجان به حسن همجواری، معتقد و از نظر رفتار سیاسی خوددارتر از آن است که بخواهد به چنین کارهایی واکنش نشان دهد وگرنه در ازای استفاده از اسامی گنجه، سالیان، لنکران و آران برای نامگذاری کوچههای تهران و تحریف اسامی باکو و شوشا میتوانست از اسامی تبریز، ارومیه، اردبیل و زنجان برای نامگذاری خیابانهای باکو استفاده کرده و از مرز بیلهسوار تا خود باکو، اسامی همه مراکز را به نامهای بزرگانی مانند پیشهوری، شریعتمداری، خیابانی، ستارخان و… تغییر دهد تا شورای شهر تهران یاد بگیرد که
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت.
میدانیم که دولت آذربایجان این رفتارهای ایران را نه میبخشد و نه فراموش میکند و واکنش آنها موضوع ما نیست. موضوع ما یادآوری این درد کهنه است که سالهاست، نامه نوشته درخواست میکنیم تا معابر شهری ما به اسامی بزرگان فرهنگ و هنر آذربایجان مزیین شوند که هربار بهانههای تازهای تراشیده سر باز زدهاند ولی برای چنین کارهای شیطنتآمیزی با سر میدوند.
از تبریز قاجاری تا تبریز پهلوی!/ محمد حکیم پور
تبریز در دوره قاجار، نه «اولین شهر» ایران، بلکه «شهر اولین ها» بود. بر اساس برخی تخمین ها جمعیت تبریز در دوره مشروطیت، سیصد هزار نفر و تهران دارای جمعیتی بالغ بر سیصد و پنجاه هزار نفر بود، مشهد هم حدود هشتاد هزار نفر و اصفهان پنجاه هزار نفر جمعیت داشت. یعنی جمعیت تبریز در حالی که پنجاه هزار نفر از تهران کمتر بود، از مشهد چهار برابر و از اصفهان شش برابر بیشتر بود.
در آن موقع تبریز پایتخت دوم ایران محسوب می شد و ولیعهد نشین تلقی می شد. عباس میرزا سیاستمدار اصلاح طلب و ولیعهد فتحلعلیشاه در تبریز اقامت داشت و با فرزانگی و هوشمندی، سعی در اصلاح امور داخلی ایران و البته اداره جنگ دشوار با امپراتوری روسیه را در اراضی شمالی آذربایجان داشت. او به فکر تجهیز و مدرنیزه سازی ارتش بود و دانشجویانی را هم به اروپا اعزام کرد. عباس میرزا تبریز را بسیار دوست داشت و در آبادانی و عمران آن تلاش بسیار کرد.
تبریز در دوران قاجار، به گفته خانم نیکی آر کدی –محقق آمریکایی– در کتاب ریشه های انقلاب ایران، پایتخت فرهنگی ایران بود و تهران پایتخت سیاسی آن؛ و رقابتی سخت میان این دو شهر جریان داشت.
تبریز دوران قاجار، در واقع دروازه اروپا تلقی می شد، مدرن ترین افکار سیاسی و دینی از تبریز و به طور کلی از آذربایجان وارد ایران می شد. متفکران سیاسی و دینی ایران نظیر طالبوف و آخوندزاده، عمدتا آذربایجانی بودند. اولین روزنامه ها، اولین چاپخانه، اولین سینما و سالن های تئاتر و اپرا و مدارس مدرن و حتی نخستین اداره شهرداری در تبریز بنا نهاده شد.
افکار مدرن سوسیالیستی و دموکراسی خواهی از طریق تبریز و آذربایجان به ایران رخنه کرد. در آن زمان تعداد روزنامه های منتشره در شهرهایی مثل تبریز و اردبیل برابر با کل روزنامه های ایران بود و این نکته نشان می دهد که چرا تبریز در دوره قاجار، به گفته خانم کدی پایتخت فرهنگی ایران تلقی می شد.
تبریز اما به همان اندازه که در دوران قاجار، اعتبار و رونق فائق و بی نظیری داشت و از نقش سیاسی و فرهنگی منحصر به فردی برخوردار بود و در واقع سرنوشت سیاسی ایران، در گرو آن بود، در دوران پهلوی ها به شدت مورد کینه و غضب پهلوی ها واقع شد و عملا سیاست هایی از طرف دولت پهلوی اول و دوم اعمال شد تا تبریز هر چه بیشتر منزوی و سرکوب شود و نتواند در برابر دیکتاتوری پهلوی قد علم کند.
برای پهلوی ها، تبریز همیشه نقطه خطر سیاسی تلقی می شد و پهلوی ها به دیده امنیتی به آن می نگریستند. پهلوی ها مشروطیتی را که با روشن اندیشی و جانبازی تبریزی ها و آذربایجانی ها به دست آمده بود، در زیر پوتین های خود له کرده بودند، لذا هر آن از خیزش تبریز و آذربایجان برای اعاده مشروطیت حقیقی و برانداختن سلطنت غاصب پهلوی، در امان نبودند، یعنی همان کاری که تبریز و آذربایجان با محمد علیشاه قاجار کرده بودند.
اکنون در دوره پهلوی سرمایه گذاری ها هم در تبریز به شدت رو به افول گذاشته بود و تبریز که زمانی با تهران، هوای رقابت داشت، به شهری زخم خورده و مورد انتقام مبدل گشته بود.
تبریز شهر آزادیخواهی و در واقع «پاریس ایران» بود. در آن هنگام، تبریز حتی مرکز آزادیخواهان و دموکرات های بسیاری از قفقاز و اروپا و حتی آمریکا بود. «باسکرویل»، معلم شهید آمریکایی که جانش را در دفاع از مشروطیت ایران از دست داد، معلم بچه های تبریز و مقیم این شهر بود، و نظام دیکتاتوری پهلوی این مطلب را بر نمی تابید. پهلوی ها خوش نداشتند ستارخان ها، باقرخان ها، خیابانی ها و پیشه وری های دیگری هم از تبریز سر بردارند و طومار حکومت خودکامه آنها را فرو پیچند.
برای پادشاهان پهلوی، تبریز همیشه به عنوان دشمن بالقوه ردیف اول باقی ماند: دشمنی که پهلوی ها مطمئن بودند که یک روز بر علیه آنها سر بر خواهد داشت. لذا راه حل این معضل برای پهلوی ها، تضعیف فرهنگی تبریز و آذربایجان، به گونه ای بود که مردمان آن در غرقاب جهل نتوانند، سودای علمداری سیاست و فرهنگ ایران را داشته باشند. اینجا بود که نوبت به ممنوع سازی تدریس زبان ترکی در مدارس تبریز و آذربایجان رسید، امری که در تمام دوران قاجار بی سابقه بود. «بی زبان » کردن و «بریدن زبان» تبریز و آذربایجان، البته مقدمه ای بود بر زجر کش کردن پاریس ایران که سنت آزادیخواهی و لیبرالیته آن، آوانگارد هر جریان ترقیخواهانه در ایران و البته معضلی برای دیکتاتوری پهلوی بود. شاید قیام بیست و نهم بهمن ۱۳۵۶ آغازی دوباره برای هماوردی مردم تبریزی با دیکتاتوری بود: قیامی که به گفته ناظران سیاسی، از یک سو نقطه آغازی بر پایان سلسله پهلوی بود و از سوی دیگر نقطه عطفی برای پیروزی انقلابی که آمده بود رشته های دیکتاتوری را در ایران پنبه کند و زمینه های استقلال و آزادی فرهنگی و فکری خلق های تحت ستم ایران را فراهم سازد.
شاهسون های آذربایجان براساس گزارش به دولت ترکیه/دکتر توحید ملک زاده
ترکها، ترکها ساکنان عمده آذربایجان را تشکیل می دهند. کل زراعت، تجارت و صنایع در اختیار ترکان است. گرچه بخش عظیمی از ترکها در روستاها و شهرها ساکن هستند ولی عشایر کوچ رو ترک هم وجود دارد. قبلاٌ اشاره شد که این ایلات هنوز سیستم ایلی خود را حفظ کرده اند. حتی ساکنان بعضی شهرها هم با نام ایل هایشان یاد می شود. غیر از تبریز و خوی و بعضی شهرها، اهالی ترک آذربایجان با نام این ایل ها یاد می شود: 1-شاهسون 2-افشار 3-مقدم 4-بایات 5-قره پاپاق 6-قره قویونلو 7-شقاقی 8-بهارلو 9-چاردوولی 10-کوره سونلی (خوراسانلی)
1-شاهسون لر: در میان ایلات آذربایجان از نظر جمعیت در رتبه نخست قرار دارند. تمرکزشان عمدتاً در خالخال ، اردبیل و قره داغ است. شاهسون ها در تابستان عمدتاً در کوههای آن مناطق و در تابستان در دشتها خصوصاً حوالی ارس در چادر زندگی می کنند. به شاهسون های این مناطق «شاهسون دویران» می گویند. جدای از این شاهسونها، در میان مراغه و میاندوآب شاهسونهایی زندگی می کنند که به آنها «شاهسون اینانلو=ایناللو» می گویند. این شاهسونها از ولایت ساوه آمده اند.
شاهسون ها طبیعتاً جسور، جنگجو و سوارکار هستند. اهالی زنجان، میانه، اردبیل و حتی حوالی تبریز از شقاوت و تاخت و تاز شاهسونها در امان نبودند. چهار سال قبل بر اثر حیله فرمانده ارتش شمالغرب عبدالله خان امیر طهمباسی، بین روسای شاهسون دویران اختلاف انداخته شد و روسا به جان هم افتادند و در نتیجه بدون هیچ مشکلی سلاحهایشان گرفته شد.
به سبب اینکه سلاحها از دستشان گرفته شد رو به زراعت و اسکان آوردند. گرچه شاهسون های قره داغ قبلاً به زراعت و اسکان روی آورده بودند اما در تابستان به مراتع می روند. به این ایلات اسکان یافته در میانشان تخته قاپو می گویند که به معنی در جایی ساکن شدن است و چادر را به خانه تبدیل و به آن دری گذاشته اند! طایفه های اسکان یافته هنوز هم با نام های قدیمی مشهور هستند. شاهسون هایی که در منطقه قره داغ اسکان یافته اند این طوایف هستند. “قره خانلو، قره چورلو، قولی بگ لو، محمد خانلو، حسینه کلو، چلبیان لو، حاجی علی لو” و رئیس ندارند. اما یک فردی با نام «ائل بگی» بر آنها نظارت می کند.
«دویران شاهسون ها» که اکثراً در منطقه شرق قره داغ «خلخال و اردبیل» زندگی می کنند. به این طایفه ها تقسیم می شوند:
1-قوجه بیگ لو 2-حاجی خواجه لو 3-نوروزلو 4-گئییکلو
5-آلارلو 6-یورتچی 7-عیسی بیگ لو 8-رضا بیگ لو
9-رکلانلو 10-طورسون خواجه لو 11-عشرانلو 12-خامسلو
13-شاطرلو
جدای از این طوایف، طوایف کوچک دیگری هم وجود دارد. در میان این طایفه ها خصوصاً در میان طوایف شاهسون خلخال گرچه قبلاً کردانی به این منطقه کوچ کرده اند ولی حالا ترک شده اند. کل شاهسونهای آذربایجان در حدود 25-20 هزار خانوار است.
قسم اعظم شاهسون ها در خارج آذربایجان در سایر نقاط ایران ساکن هستند. شاهسون ها عموماً به سه قسمت تقسیم می شوند:
1-شاهسون دویران
2-شاهسون اینانلو
3-شاهسون بغدادی
قسمت مهمی از شاهسون های دویران در شرق آذربایجان در ولایات “زنجان”، “اینانلو و بغدادی” ها هم در “عراق عجم، زرند، ساوه و حوالی قم” هستند. (آذربایجان در اوایل دوره پهلوی (بر اساس گزارش محرمانه سال 1927 به ارتش ترکیه) مترجم: دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی، انتشارات اختر ، تبریز، 1385)
یئنیلشمک بوتون ملت لرین دیل و تاریخ انکشاف ائتمه سینه تکجه چاره دیر/بهنام کیانی اجیرلی
کچن یوز ایلده ، ملتچلیک دیل و تاریخ اساسیندا، سیاسی قدرتی کسب اتمک اوچون قورولدو. بونا گورا قدرتده اولان قوولر، فورصتی غنیمت گوتوررک ،اوز دیل و تاریخین اساس گوتوروب ،باشقا اتنیک لری یا ملت لری دانیب اونلارین تاریخ و دیللرین محو اتمک ایستمیش لر.
بو فیکیر ایکینجی دونیا محاربه سینه قدر داوام اتدی .محاریبه دن سونرا ،بو فیکرین نقدیر راسیستی اولدوغونو دونیا شاهد اولدو و بللیکله،باشقا ملت لره و دیللره سایقی آرتدی.معاصیر دولت لر، اوروپادا ،امریکادا،و اسیادا اولان بعضی اولکه لر ،باشقا ملت لره راسیستی سیاستنی بوراخاراق، عمومی و حقوقی دولت یاراتماقا اوز گتیردیلر، و باشقا ائتنیک لری سیاست ده ،حقوق دا ،کولتورده، سهم ائتمکنن ،و همچنین وطن داشلیق و اونون حقوقی حاقلارینی رسمیته تانیماقنان ، بویوک انکشافا ال اپارمیشلار.
ارتیق ینی دونیادا قدرت ،ملت لرین دوشنجه فورماسینی قالدیرماقدا ،تعریف اولونور. و اگر بیر ملتین کولتورو و اقتصادی ،دیلی ، گوجلودورسه، او اولکیه یاردیم ائدیب و یوخاریا قالدیریر. هر بیر ملتین اوزونه گورا ،گوج ساحه سی واردیر ،بو اولابیلر ،بیر یا نئچه ساحه ده اولسون ، اوناگورا بو گوجلری میدانا گتریب و امکداشلیق ائتمک اساس سیاست اولمالیدیر ، یازیقلار اولسون بو تفکور ایراندا باش وئرمیر و بیز هلده یوز ایل بونان قاباغ، قورولان سیاست له گدریک و هارادا قدم قویورق، اودوزوب و زیانلا قایدریق.
ایراندا اولان ائتنیک لر و ملت لر ، سیاست و کولتور و اقتصادان کنارا قویولماقنان ،اولکه نین انکشاف ائتمسینه هئچ بیر یاردیم گوستره بیلمیرلر. فارس ادبیاتی، دیلی ، سیاسی ، و اقتصادی باخیش لاری ،بو یوز ایلده اوزونو گوستردی و معلوم اولدو که بو سیاست ،بولگه ده گدن پراسس لره جوابده دگیل و گوجو و قوه سی انکشاف اتمگه توکه نیب دیر .اولکه یه تکجه شعر باغشلیان فارسی ادبیات ،باشقا ساحه لرده ضعیف دیر و معاصر دونیادا و بولگده ، بو دیلده دانشان سایی باخشننان و همده بو دیلین اساسی موشکولرینه گورا ، آز و اقلیت ده دیر. و طبیعی دیر که بیله حالدا رئالیقی گورمک، دولت و حاکمیته اساسی ضرورت دیر .سیاست عالمینده، رئالیقی بوراخیب و ائیدولوگیا قاپیلماق ،یالنیش بیر شی دیر و بونون فسادلاری ،محو ائتمگه و صحنه دن چخماقا گتریب چخاردیر . ایراندا ،بویوک ائتنیک لر واردیر که بولار اگر صحنیه گلسه لر ،بو وضعیت دیشه بیلرلر و بوتون ساحده انکشاف، اوز وره بیلر .نمونه اولاراق ، تورکلر ،عربلر، بلوچ لار و سایرلر. تورک دیلی و عرب دیلی اورتا شرقده ،جغرافی جهتدن و اولکه و دولت باخمنان گنیش بیر قودرته مالیک دیرلر ، بو سیاسی و ژئواستراتژیک باخمنان، چوخ اونملی دیر .اما داخیلده بونا قیمت ورلمیر. چونکو ایرانشهری ائیدولوگیا، اوز چارچیوسنی سیندیرماق ایستمیر بو ائیدولوگیا ، سیاست و اقتصاددا الیگارشی تفکرنن و کولتورده راسیستی میل نن ،اولکنی برباد ائدیر و سیاسی دوشنجه سی ارتجاعی تاپماقنان، ۲۰ نجی عصرین اولینه قایدیر. بیز بیلریک که دونیا ، دالا قایتمیر ، و گرکیر که معاصیر دوشونجیله حرکت ائدسن. بو تورلو فیکیرلر و نوستالوژیک حیس لر ،سم کیمی بیر شی دیر و جمعيتي پارادوکسیکال بیر وضعیته قویماقنان، بوتون گوجونو آلیر و خسته ائدیر. بوگون فردوسی نین شعرلرینه استناد ادیب ،سیاست قورماق ،انجاق اوزونو گولونج وضعیتده قویماقدان سونرا هچ بیر عایدی یوخدور ،فردوسینین شاهنامه سینن ،بو اولکنی بیر یره یغماق اولماز ،نظامینن بیر بیت شعرینن آذربایجان جمهوریتینی ایشغال اتمک اولماز ،و یا اونان ایرانا سیاسی تعریف گتیرمک اولماز . ترکیه و اردوغانی اوز کیچیک محفلینده آلچاتماقنان ، اونون قوردوغو سیاستی یخماق اولماز .بونلار هامسی فانتازیا دیر و هچ حقیقتی اوزونده احتوا اتمیر .بو فیکیرلر عکسینه رئال دونیادا ، دولتی ، اولکه نی چوکدورمک دمکدیر .واغت گلیب کچیر بونو دوشونمک لازیمدیر ، معاصیرلشمک انجاق تکجه ائیدولوگیا دیر که اونا اینانمالیسان ، البته اگر بونا ائیدولوگیا دمک اولورسا.
تاثیر سیاست بلشویکی و ائدیولوژِ مارکیسیستی لنین و استالین شوروی در دولت های ایران /مختار ابراهیمی
اواخر روسیه تزاری و افزایش قدرت بلشویک ها لنین نظریات عجیبی داشت. در کتاب استالین بارها لنین به همرزمان خود و مخصوصا به بلشویکها فرمان می داد که زمانی فرمان دادیم یا سخنرانی کردیم ، “در هیچ شهری حتی مسکو درگیری انجام نگیرد و صلح برقرار باشد،” به این معنی است که در اکثر شهر ها درگیری ایجاد شود و مسئولان و فرماندهان ارتش تزاری باید تیر باران شوند. در مسکو هم باید جوی خون دشمن بلشوییک ها راه بیافتد،زیاد نوشته شده و یا زمانی که از توسعه اقتصادی حرف می زنیم به این معنی است که شرایط اقتصادی کومونیست به هیچ عنوان و در حال حاضر بهتر نخواهد بود.
این چنین سیاست های معکوسانه در دوران مبارزات بلشویکی روسیه تزاری و 20سال بعد از آن ادامه یافته بود. به نظر می رسد که نحوه دولت داری و ایدئولوژی مارکسیستی و رفتار مبارزان شوروی دوران تزاری و بعد از آن با مردم خود بر نحوه عملکرد سیاستمداران دولت ایران و مسئولین ارشد تاثیر فوق العاده ای داشته که بعد از فروپاشی چنین تفکری و چنین دولتی شاهد چنین سیاست هایی در جغرافیای جمهوری ایران هستیم. به عنوان مثال وقتی می شنویم، سطح تراز آب دریاچه اورمیه با تلاشهای گسترده در دولت افزایش چشمگیری داشته!!!و یا در مثال دیگر ؛در سال 98 شاهد پویایی نظام اقتصادی بودیم و امیدواریم نرخ تورم را یک رقمی بکنیم!!! کاهش بیکاری و افزایش درآمد خانوار از برنامه هایی بود که در دولت های ایران کلید خورد و می خورد و ادعا می شود به نتایج مثبت رسیدیم!!! بیشترین آمار استخدام رسمی و قراردادی در دولت ما انجام شد. !!!! دقیقا عملکرد ، صحبت های مسئولین اجرایی کشور در خلاف وعده هایشان نمود عینی پیدا می کرد.
ساکنان و مردم این جغرافیا به خوبی خود را با چنین سیاستی وفق داده اند و می دانند که بعد از اعلام گزارش کاهش قیمت گوشت سریعا خود را به اولین قصابی رسانده و از قیمت ساعات اول خرید می کنند چون بعد از اخبار و گزارش قیمت کالای گزارش شده افزایش پیدا خواهد کرد. با مردم راستگو باشیم،مردم شما را درک می کند و کمک خواهد کرد تا یک دولت قوی مردمی ایجاد کنید و یا بسازید و یا اصلاحات انجام دهید.
انسانلار آزاد دوغولوب ،آزاد یاشارلار