آنگ سان سوچی های ایران چه کسانی خواهند بود؟
وقتی خانم آنگ سان سوچی پس از سالها مبارزه و تحمل سختی مردم کشورش، موفق شد نظامیان حاکم را، به تسلیم در مقابل دمکراسی و انتخابات آزاد وادار سازد کشتار روهنگیا توسط ارتش میانمار به وقوع پیوست و خانم سوچی نسبت به ظلم و ستم علیه مسلمانان روهنگیا بیتفاوتی نشان داد. واقعا چرا فردی، با آن کارنامه مبارزۀ مسالمتآمیز، رنج سالها حصر خانگی و دوری از اعضای خانواده و کسب عالیترین جوایز بینالمللی، در مقابل نسلکشی مسلمانان روهنگیا توسط ارتش میانمار سکوت را بر اعتراض ترجیح داد و حتی تا اندازهای آن را توجیه کرد؟
احمد زیدآبادی تحلیلی بسیار واقع بینانه و وحشتناک از این رویکرد نوشته بود و آن اینکه اکثریت قاطع مردم بودایی میانمار، مسلمانان روهینگیا را مهاجر تلقی میکنند که با مهاجرت از بنگلادش به ایالت راخین، زمینهساز مشکلاتی برای کشورشان شدهاند و همین نگرش منفی سبب شده که بودائیان میانمار نه فقط کمترین حس انسانی نسبت به آن مردم نداشته باشند، بلکه برای رهایی از دست آنها از اقدامات خشونتآمیز و غیرانسانی ارتش بر ضد آنان نیز حمایت بکنند و سوچی با خود اندیشیده که اگر در ماجرای قتلعام مسلمانان روهنگیا، از حقوق آنان حمایت بکند محبوبیت و اعتبار خود را در میان اکثریت بودایی کشور از دست خواهد داد و حزب متبوع و دولت اصطلاحاً دمکراتیکش در معرض سقوط قرار خواهد گرفت و اگر چشم به روی مظالم این اقلیت نامحبوب و حتی مورد نفرت اکثریت ببندد، با حفظ اعتبار خود در بین بودائیان، مانع افزایش نفوذ نظامیان و در نتیجه، موجب تداوم و تحکیم دولت غیرنظامی و دمکراتیک میانمار خواهد شد و برای همین سعی کرد تا اعتبارش را بین ارتش و اکثریت مردم حفظ کرده گامهای دیگری را بسوی دموکراسی بردارد.
تحلیل زیدآبادی واقعبینانه است ولی چون این نسخه مورد تایید ایشان است وحشتناک نیز هست که اگر در ایران نیز بعد از سالها، دولتی تقریبا دموکراتیک بدست آید و در دوراهی حمایت از حقوق اقلیتها و حفظ محبوبیت در میان اکثریت متنفر از همه، قرار گیرد، همان بهتر که حفظ محبوبیت کرده و امیدوار به گامهای بعدی باشد و با حمایت از اقلیت، موجب ناراحتی اکثریت نشود خصوصا که ادبیات شوونیستی ایران، ترکها، عربها، بلوچها و… مهاجرانی میداند که هرکدام از جایی به این مدینه فاضله پناه آوردهاند و نباید انتظار حقوق داشته باشند.
ابراهیم رشیدی