در پاسخ به ادعاهای یک اصولگرای تبریزی
جناب علیپور همه میدانیم که استقلال مس سونگون به معنای بهره مندی مردم محلی از مواهب سرزمینی شان است و به کارگیری این جمله برای طرح بحث تان آدرس درستی از حق طلبی آذربایجانی ها را میدهد. آنچه که قدر مسلم این جریان است نیز در همین جمله نهفته است. امروز آذربایجانی ها نه تنها از این مواهب استفاده نمیکنند بلکه بحرانهای زیست محیطی و اثرات تخریب آن نیز مردم منطقه را در تامین معیشت زندگی خود با مشکل جدی مواجه کرده است. برعکس جنابعالی خط قرمز تمام فعالین و دغدغه مندان این سرزمین نه در منافع حزبی و جناحی که در حقوق و منافع مردم همین جغرافیا است که شما آنان را تجزیه طلب رادیکال مینامید. جناب علیپور محال است که ندانید درآمدهای شرکت مس سونگون هیچ وقت به این مردم و منطقه تخصیص داده نمیشود. سالانه 300 هزار تن کنسانتره مس در سونگون تولید میشود اما این فرآورده یا راهی هرمزگان می شود برای صادرات و یا میهمان کرمان برای تبدیل شدن به مس کاتداست. این یعنی صرفاً کارگران معدن آذربایجانی هایی هستند که با تن دادن در سخت ترین شرایط کاری بدنبال تکه نانی برای خانوادههای خویش اند که حتی به قول خودتان دستمزد هایشان را نیز به درستی نمیگیرند.
همهی متخصصین و مهندسین و کارفرمایان رده بالایی غیر آذربایجانی و حتی بسیاری شان غیر ایرانی اند. حال اندکی کلاه تان را به قاضی بنشانید . مردم آذربایجان با اشراف به تمامی این مسائل و شاهد تاراج شدگی روزانه معادن و منابع شان بوده و منتظر فرادستیانی باشد که بیش از نود سال آنان را در شدیدترین تبعیض های اقتصادی و زبانی و فرهنگی و غیره قرار داده، تحقیرشان کرده و در هر فرصتی آنان را از دایره و سهم از قدرت و روزنه ای برای برابری بیرون رانده است و با کوچکترین سهم خواهی و عدالت طلبی اینگونه آشفته شده و دست به ملغمه و انگ زنی و تابو کردن و در مرض اتهام قرار داده تا صدای آنان را خفه کرده باشد. جناب علیپور عزیز من اردبیلی هستم و اتفاقات شهرم را از نزدیک ناظرم. شهر من چنان در باتلاق و بن بست اقتصادی قرار داده شده است که علی رغم داشتن آن همه پتانسیل اقتصادی در همهی بخش های آن (صنعت، خدمات و کشاورزی) حالا امروز این شهر در رتبههای آخر جدول توسعه اقتصادی در ایران قرار گرفته و چنان مهاجرت های عظیمی از آن صورت گرفته که شما بعید است به کلانشهر ها و شهرهای توسعه یافته مراجعه کنید و شاهد خیل عظیمی از اردبیلی ها در آن شهرها در اقصا نقاط این مملکت نباشید. آقای علیپور قومگرا خطاب کردن روشنفکران، تحصیل کردگان، دغدغه مندان این سرزمین هیچگاه نخواهد توانست آنان را از مسیر عدالت خواهی و برابری طلبی بنشاند و تجزیه طلب خطاب کردن چشمان بیدار و وجدانهای سالم این ملت، پروژه ای است که با آن تبعیض نژادی و قومی را تسهیل، ممکن و نرمالیزه میکنید. تجزیهطلبی با ممنوع کردن، مشکوک جلوهدادن و یا تابو کردن امکان گفتوگو درباره نابرابریها -از منظر قومی- تداوم تبعیض و ستم را نرمالیزه میکند.
جناب علیپور تیم فوتبال تیراختور و هواداران میلیونی آن نه بخاطر بازی های فوتبالی درجه هفتم و متد« حسن سوخدو درمانی» موجود در لیگ ایران محبوبیت دارد و نه جریانی است که مطالبات آن غیر علمی و حتی غیرقانونی باشد. هواداران آن همان فارغالتحصیلان دانشگاهی که هیچ وابستگی رانتی به سیستم قدرت نداشته و حالا تبدیل به متخصصین بیکار شدهاند ، هواداران آن همان دلسوزان محلات و همسایگان و همشهریانی هستند که با جان مالشان به کمک مظلومان میشتابند و دست به هر ستم دیدهای در جای جای این جغرافیا می دهند(از زلزله زدگان تا سیل گرفته گان این کشور که تنها حامی مردمی آنها فقط هواداران تیراختور بود)، هواداران آن همان پیرمردان و پیرزنانی اند که روزی با ژریم منحوس پهلوی مبارزه کرده و روز دیگر برای تجلای این وطن فرزندانشان را قربانی دادهاند، هواداران تیراختور در اصل همان عاقلان، دلسوزان، فداکارانی اند که شما بدانها تجزیه طلب میگویید و رادیکال خطابشان میکنید. آنها استقلال مس سونگون را به معنای استقلال از غارت و چپاول دیگران میدانند و خواهان استفاده منابع آن برای آبادانی شهرشان، روستاهایشان، کوچه و بازار شان و تیم محبوب شان هستند البته مطمئن باشید آنها بهتر از شما بر اولویت های خویش واقفند و اگر تقدیرشان به دست خویش داشتند مسائلی که به حل آنها میپرداختند بسیار فراتر از یک تیم فوتبال میبود که امروزه برای آنان تبدیل به یک میدان مبارزهای شده است در برابر تمامیت خواهی ها و مرکزگرایان فاشیست که امکان ابلاغ مشکلات و اثبات حقانیت شان را میدهد و پاسداشت از آن را دفاع از دارایی های ملی خود تلقی میکنند.
جناب علیپور برایمان سناریوی تکراری است که قدرت طلبان و شهرت خواهان در این جغرافیا با تاختن به ملت آذربایجان و منافعشان تحسین اربابانشان را برانگیخته و برای کسب جایگاه و قدرت هرچه بیشتر هر روز با یک تئوری توطئه جدید پا به میدان ستیز با ملت خویش میگذارند. پازل های این سناریو چنان برایمان شفاف است که میدانیم دلایل آسمان به ریسمان بافتن ها در چیست و تقصیر را در گردن همین مردم انداختن آخرین راه مناسب است.
جناب علیپور شما و هم کیشانتان میتوانید براحتی همهی این ملت را تجزیه طلب، رادیکال، جاسوس، گمارده، مقصر بنامید ولی مطمئن باشید این عمل و هزاران عمل مشابه تنها و تنها به گسست هرچه بیشتر دولت و ملت میانجامد و تضادهای آنان را بیش از پیش خواهد کرد و هیچ نتیجه دیگری نخواهد داشت.
آقای علیپور ادعا دارید که عدالت خواهان آذربایجانی و درخواست کنندگان استقلال مس سونگون همانند مسئله زبانی این مسئله را در حد دستمال توالت مشمئز کننده خواهند کرد.
اینکه میفرمایید همانهایی که امروز مستقل شدن مس سونگون را میخواهند آنهایی اند که مطالبات زبان مادری را دارند این درست است، چونکه به قول خودتان آنان خودشان را «میللتچی» میدانند و منتسب به حرکت ملی آذربایجان اند که هرگز کوچکترین قدمی در دفاع از منافع ملت خویش به عقب برنمیدارند ولی در بخش دیگر این سخن تان اشاره دارید که چرا زبان مادری را مطالبه کردند؟؟!!!!! و چون مطالبه گر بودند الان نتیجه این است که مشمئز کننده شده است؟؟
اگر آنها و کار آنها را اشتباه میدانید، شما برای زبان مادری تان چکار کردهاید؟؟
حتماً خبر دارید که آنها اولا خواستار اجرایی شدن اصل قانون اساسی هستند و هیچ قدرت حکومتی برای اجرا یا عدم اجرای آن ندارند و دوما هم بخاطر همین مطالبه گری شان هزینههای گزافی پرداختند از دستگیری و شکنجه، حبس و محکومیت، پرونده سازی های فورمالیته تا اتهامات واهی، محروم شدن از حقوق شهروندی و سلب آزادیهای فردی و قرار گرفتن در شدیدترین تنگناهای اقتصادی بخشی از هزینههای پرداختی آنان در قبال حفظ و دفاع از زبان مادری شان بوده و حالا بماند که بسیاری بی سر و صدا ترور شدند و یا مجبور به مهاجرت گشتند با این همه آنان دست نکشیدند و در مرحله اول تورکی را آموختند و آموزش میدهند و در وهله دوم خودشان نیز تبدیل به تورکی نویس شدهاند که اثرات تولیدی شان موجود است و هر آنچه در توان داشتند برای غنایی ادبیات تورکی صرف کردهاند.
جناب علیپور مشکل جامعه ی ما را در تصحیح صحنه رقابت میدانید ، میشود از خودتان بپرسید که کدام رقابت؟؟!!
برای رقابت باید توازن قدرت و امکانات برابر موجود باشد. نکند در نظر شما هرچه که مرکز و مرکزنشینان بگویند و بخواهند ما فقط مطیع و فرمانبردارشان باشیم و برای خود هیچ حق اعتراض و طلبی قائل نباشیم خود نوعی قرار گرفتن در رقابت ماله کشی برای ارکان قدرت است؟؟
رقابت بین مس کرمان و سونگون در عرصه تولید چی؟؟؟!!!
سنگ بستر و مادهی معدنی و خام از ما و تولید و اشتغال و کارآفرینی و رفاه و توسعه برای آنها ؟؟؟!
شکافتن سنگ ها با دست ها و له شدن در زیر تونل ها و حمل آنان به کرمان و آلوده کردن آب و هوا ، محیط زیست و بیمار شدن از ما و تولید و فروش و توسعه برای مرکزنشینان؟؟؟
جناب علیپور بنظر میرسد که شما یا حقایق این جامعه را نمیبینید و یا سعی در کتمان و یا تحریف وقایع دارید. چگونه میتوان این همه فساد و رانت و رشوه و ناکارایی سیستم را ندید؟
چگونه میتوان ندید که متخصصین یا در کنج خانه هایشان اند یا مجبور به مهاجرت شدهاند و بجای آنان کسانی صاحب مسلک و قدرت شدهاند که تنها هنرشان چاپلوسی و دستمال کشی و خودفروشی و قدرت طلبی است؟؟
جناب علیپور واقعیت این است که دیگر هیچ شهروند معمولی هیچ امید و برنامه ای برای یک روز بعدش نمیتواند داشته باشد. آنان هیچ امنیت خاطری از اقتصاد و سیاست گذاری های کلان اقتصادی ندارند و آنقدر بیثباتی و تورم و سیر تکوینی این دو را دیدهاند که با اینکه میدانند در سیستم موجود اگر مس سونگون نیز مستقل باشد هیچ وقت خارج از قاعدهی کلی این سیستم نخواهد بود و هر روز شاهد سلطانهای اختلاس جدیدی خواهند بود ولی با استقلال آن حداقل مطمئن میشوند که با فرو رفتن هرچه بیشتر شان در عمق فقر و نداری دیگر استعمارگران مرکزگرا نمک بر زخمهایشان نخواهند پاشید و در حداقل ترین شکل ممکن خواهند توانست سهمی ناچیز از آن هجمه درآمد را به تیمی که سمبل مقاومت و مبارزه آنان است تخصیص دهند. آقای علیپور آنچه که خر است افکار عمومی نیست بلکه اقتصاد است.