آقای صفری ، در توصیفِ عدالتِ مدعیانِ پرچمداریِ «عدالتِ علی» ، همین بس که گفته اید « آیا این عدالت است که زنان و دختران گِرمی ، گروه گروه قبل از طلوع خورشید شهر را ترک کنند و در مزرعه دیگران در شهر های همجوار به کارگری بپردازند؟ آیا این عدالت است که بیکاری و سختیِ تأمینِ مایحتاجِ زندگی ، عده ای را مجبور کند که به همراه خانواده به شهرهای دیگر مهاجرت کنند و عده ای که نمیتوانند خانواده را همراه خود ببرند، آنها را ترک کرده و برای کار به دیار غربت سفر کنند و دور از خانواده گرفتار ده ها مشکل و خانواده آنها که بی سرپرست مانده اند با ده ها مصیبت مواجه شوند؟»
به عنوان یکی از قربانیانِ همین بی عدالتی که گِرمی را به روز سیاه نشانده است و به عنوان کسی که با ذره ذرهیِ وجودش این درد را حس کرده و حتی بازجو هم برای تحقیرش او را مهاجر خطاب میکند ، سالهاست که به دنبال پاسخی برای همین سوال ، که حال از زبان شما مطرح گردیده است ، گشته و میگردم ، اما من و امثال من حساب کار دستمان آمده و تکلیفمان با مسببین این مصیبت مشخص است و مخاطب سوال من شمایید که از جانب مردم ، در برابر مصلحتِ نظام سر تعظیم فرود میآورید!
شما خود را دنباله رویِ امیری میدانید که خطاب به مردمش چنین گفت : «پس اگر خیری دیدید، مرا به آن یار باشید و اگر شری دیدید از آن به کنار باشید» (شریف رضی، 1376، ص 183)
پس چگونه از فرود آوردن سرتعظیم در برابر مصلحتِ نظام ( هرچه که باشد ) سخن به میان میآورید ؟!
آقای صفری ، اگر مصلحتِ نظام بر این باشد که مردمِ این شهر از دردِ فقر و محرومیتِ تحمیلی خانه و وطنشان را رها کرده و مُهرِ مهاجر بر پیشانیِشان ، در پی نان آواره شهرهای دیگر شوند ، بازهم در برابر مصلحتِ نظام سر تعظیم فرود خواهید آورد؟! اگر مصلحتِ نظام بر این باشد که این سرزمین به ویرانه ای خالی از سکنه تبدیل شود ، باز هم دربرابر مصلحتِ نظام سر تعظیم فرود خواهید آورد؟!
مگر آن امامی که ما و پدرانمان هزارو چهارصد سال سیاه پوش عزایش بوده ایم و پای منبرِ شماها بر مصیبتش اشک ریخته ایم ، مصلحتِ نظامِ حاکم را بر مصلحتِ مردمش ترجیح داد؟! مگر حسین در برابر مصلحتِ نظام سر تعظیم فرود آورد؟