خواستگاری چندباره ایرانشهری و وصلت ناممکن آزربایجان با آن
«بیزیم سیزه وئرمه لی قیزیمیز یوخدو»
این غمبارترین و آخرین جواب است که یک خواستگار میتواند از تورکها بشنوند.
وقتی کوروش از تومروس خواستگاری میکند و تومروس جواب نه میدهد کوروش خونخوار سر بریده پسر تومروس خاتون را به او میفرستد.
و با چنین کاری فکر میکند هم تومروس از او میترسد و حساب میبرد هم سرشکسته میشود تن به ازدواج با او میدهد
ولی بازهم تومروس خاتون با وجود چنین اقدام،جواب رد میدهد.
کوروش اینبار خدم و حشم را جمع کرده به سرزمین تومروس یعنی آزربایجان لشکر میکشد او میگوید با زبان گفتم نفهمیدی حالا مجبور میشوی هم سرزمینت را بدهی هم زنم بشوی، کوروش که همچون ولادیمیر پوتین فکر میکرد همان اولها اوکراینیها فرار میکنند و زلنسکی دختر و ناموس خود(وطنش) را تقدیم پوتین میکند با یک شرایط غیرقابل تصور روبرو شد.
تومروس به فرماندهان و مردمانش دستور مقاومت را داد و کوروش که برای فتح آزربایجان و به عقد درآوردن تومروس آمده بود یکبار چشمانش را باز کرد و دید سر بی بدنش درون تشت خون است و تومروس به کوروش میگوید:《بنوش از این خون ای خونخوار در زندگانیت خون خوردی و سیراب نشدی حالا بخور و سیرا بشو》
کوروش در بازگشت نه اینکه خاتون و خاک آزربایجان را نمیتواند با خود بهمراه ببرد بلکه سرش را هم بر باد میدهد
سرنوشت این پسرولگرد و بی اصل نسب(ایرانشهری) در خواستگاری از آزربایجان همیشه همین بوده و خواهد بود رضاپالانی آمد فروغیها، مستوفیها ، یزدیها، محمدرضاها، جوادطباطباییها و….
خیلی از این پسران ناخلف خانواده ایرانشهری به خواستگاری آمدند ولی با سر آمدند بی سر رفتند امروز هم حدادعادل در پیری معرکه گیریش گرفته است.
پس از چندین بار و جوابهای رد یکی از آشناها را هم با خود بهمراه آورده او حسن عاملی رو بعنوان فامیل پیش کشیده تا بلکه بتواند وصلت را جوش دهد ولی این فامیل کسیست که از طرف ملت آزربایجان طرد شده فامیل بدطینتی که چشم آن ناخلفان در نگاه نامشروعشان است حدادعادل بد کسی را انتخاب کرده حالا آزربایجان دو چندان بر سینه خانواده ایرانشهری دست رد میزند.
اگر غلامعلی یکبار دیگر هم میخواهد شانس خود را امتحان کند عیبی ندارد امتحان بکند ولی امیدوارم این را درک بکند که پیش کوروش و رضاخان و فروغی و محمدرضا عددی حساب نمیشود آنها نتوانستند آزربایجان را با ایرانشهری و پانفارسیسم وصلت دهند بلکه سر خود را هم بر باد دادند حالا غلامعلی به چه چیز مینازد و چطور فکر میکند تومروس و خاکش را که سرداران یلند قامت و جوان و خوش سیمای خانواده ایرانشهری نتوانستند بدست آورند این حداد با این وضعیتش میتواند بدست آورد
پوتین هم سر پیری معرکه گیری و هوس هرزگی کرد و به دختر بلوند و چشم آبی زیبایی چون اوکراین خواستگار رفت ولی زیر پاهای اوکراین له شد و سرش هم بر باد داد.
این عاقبت ایرانشهری هاست که به هویت آزربایجان در این سو و به نخجوان آزربایجان در آن سو چشم دوخته اند.
ٵزربایجان تومروس و خاکش را به شما نخواهد داد حتی اگر عاملی را واسطه بکنید تا سرتان را بر باد نداده اید از این وصلت خیالی و بی فرجام دست بکشید این عاقلانه ترین کاریست که میتوانید انجام دهید.
حالا خود دانید….
رحمان اوکتای