بازی جمهوری خواهی رضاخان/علی مرادی مراغه ای
رضاخان در مسند نخست وزیری، هنگامی که در 11 آبان سال ۱۳۰۲ش. احمدشاه قاجار را بدرقه کرد تا عازم سفر بی بازگشت فرنگ گردد احساس کرد که الان، بهترین زمان برای جمهوری خواهی و حذف سلسله قاجار از قدرت است، اما به هیچوجه فکر نمیکرد که روحانیون بشدت در مقابلش جبهه گیری خواهند کرد چرا که به نظر روحانیون، سیستم جمهوری مخالف با اسلام بوده و همچنین، نمونه جمهوری ترکیه را می دیدند که پس از اعلام جمهوریت توسط مصطفی کمال آتاتورک، چگونه علما و مذهب از عرصه اجتماع و سیاست کنار گذاشته شده اند…
رضاخان، نهایت کوشش را کرد که توسط عوامل نظامی اش در همه جا به تبلیغ جمهوری پرداخته اما در ظاهر چنان وانمود میکرد که در مقابل جمهوری خواهی، بی تفاوت و بی طرف است!
او در همین زمان در مصاحبه ایی که با روزنامه «شفق سرخ» علی دشتی کرده سعی میکند خودش را کاملا بی تفاوت به جمهوری نشان دهد و میگوید:
«از نظر او شکل حکومت چندان تاثیری در پیشرفت و یا انحطاط جوامع و ملل ندارد بلکه اصل مهم این است که حکومتها بایستی ملت پرست و اصلاح طلب باشند»
در این مصاحبه، رضاخان در تایید سخنان خود، انگلستان سلطنتی و فرانسه جمهوری را مثال آورده که هر دو، فارغ از تفاوت شکل حکومت در وضع کم و بیش یکسانی قرار دارند…
اما این تنها ظاهر قضیه بود او در باطن با تمام قوا میکوشیده با تحقق شعار جمهوریخواهی، احمدشاه را کنار زده و مثل آتاتورک رئیس جمهور مادام العمر گردد.
سندی در این مورد دیده ام که فوق العاده مهم و جالب است، در حالیکه او در ظاهر میخواهد در مقابل شعار جمهوری خواهی، خود را بی تفاوت نشان دهد اما در پشت صحنه، در نامه های مکرر به فرماندهانش در استانهای مختلف، از آنها میخواهد که با تمام قوا بکوشند مردم را به جمهوریت تشویق کنند و نامه هایی بنام مردم به مجلس شورا گسیل دارند که مردم خواهان جمهوری هستند.
در یکی از این نامه ها که بصورت محرمانه، خطاب به امیر طهماسبی (امیر لشکر غرب) نوشته به او دستور می دهد که
«موضوع جمهوریت یک امری است ملی و باید با صدای ملت و با دست ملت صورت اجرا پذیرد در میان مردم سه طبقه هستند که مدخلیت تمام در پیشرفت کار دارند.
اول. تجار و اصناف بازار که در موقع لزوم بازارها را بسته.
دویم. روزنامه نویسها که معایب قاجاریه و محاسن جمهوریت را شدیدا و بدون ترس و پر وپاگاند کرده.
سوم. سلسله روحانیون و علما که فتواهای لازم را در این مورد صادر کرده و عامه را به تغییر رژیم مملکت تهییج نمایند.
شما باید بدون اینکه کسی بفهمد از طرف نظامیان مداخله مستقیمی میشود خیلی محرمانه اما با کمال جدیت سه طبقه فوق را در تمام خطه غرب دلگرم و تشویق کرده که به نمایندگان خود در مجلس شورا فشار آورده و وکلای آنها در مجلس، قانون اساسی را تبدیل و رژیم مملکت را به جمهوریت تغییر دهند…»( کامل این سند را در زیر نوشته آورده ام)
البته در خود تهران نیز رضاخان و عواملش با پرداخت پول سعی میکردند برخی افراد متنفذ را به تبلیغ جمهوریت تشویق کنند به عنوان مثال سلیمان بهبودی از محرمان رضاشاه، در خاطراتش می نویسد:
«25 اسفند1302. امروز آسیداسدالله خرقانی، پیشنماز مسجد خیابان فرمانفرما شرفیاب شد. سیداسدالله خرقانی پیرمردی است که اغلب شبها بعد از نماز منبر می رفت و از جمهوریت طرفداری میکرد. گاهی هم به او کمک مالی می شد، اما هر وقت این کمک نمی رسید جمهوری بد می شد! ولی به محض اینکه این وجه دریافت میگردید جمهوری خوب می شد…»(خاطرات سلیمان بهبودی…ص120)
اما با اینهمه، اکثریت علما و پیشوایان مذهبی، ضد جمهوری بودند و البته، ضدیت آنها به هیچ وجه ناشی از احساسات دوستی با احمدشاه نبود، بلکه آنها معتقد بودند جمهوری شدن ایران، نفوذ آنها را از میان خواهد برد و همان معامله ای که با مقامات روحانی و موسسات مذهبی ترکیه شده در ایران نیز تعقیب خواهد شد چرا که در ترکیه، استقرار نظام جمهوری باعث اصلاحات ضدمذهبی مانند منع قرائت نماز به زبان عربی، کشف حجاب و… شده بود…
در جریان جمهوری خواهی، اختلاف عمیقی که بین او و علما بوجود آمد و شعار جمهوری خواهی سر نگرفت، رضاخان با تمام قوا در رفع اختلاف و تحبیب علما کوشید، او پس از دستگیری شیخ خزئل به دیدار مراجع نجف رفته و با آقایان سید اصفهانی، میرزای نائینی و شیخ جواد جواهری و سیدمحمدعلی طباطبایی …مذاکره کرده و آنان درباره به سلطنت رسیدن رضاخان، با او به مذاکره پرداختند(حسین مکی تاریخ بیست ساله ایران…ص 96)