متاسفانه مسألهٔ دشمنی ایران با غرب – که به احتمال قوی، آن را نفوذیهای شوروی در انقلاب ایران درهمان ابتدای انقلاب، با حمله به سفارت آمریکا در تهران در کاسهٔ جمهوری اسلامی گذاشتند، ایران را به قدری فلج و در باتلاق روسیه و چین فرو برده، که حاکمیت ایران اکنون در حوزه سیاست خارجی نه راه پیش دارد و نه راه پس. چارهای هم جز پناه بردن بیشتر به آغوش بلوک شرق کمونیستی سابق (روسیه و چین) برایش نمانده، مگر آنکه به زیراین میز برساخته بزند و بازی بلوک شرق و نقشه شوم آنها در مورد ایران را به هم بزند و این البته زمانی ممکن است که از این قفس هستهای که آن را روسها برای ایران ساختهاند تا برای همیشهی خدا روابط ایران با غرب را شکرآب کنند و با این کار باعث افتادن ایران به دامن روسها شوند، بیرون بیایند و صادقانه بیایند اعلام کنند: آهای ای غربیها بیایید هرچه در مسائل هسته ای رشتهایم، خودتان پنبهاش کنید تا خیالتان راحت باشد که ما درصدد ضربه زدن ناگهانی به منافع غرب نیستیم. اصلا دنبال موشک بالستیک و این مسخره بازیها هم نیستیم، نیروهای نیابتی ما درسوریه وعراق و یمن و لبنان و غیره هم پیشکش و دراختیار شما…. فقط بیایید با هم رابطه خوب داشته باشیم… به ما تکنولوژی بدهید، در کشور ما سرمایهگذاری کنید و کار و تولید ایجاد کنید… در چنین روزی مرگ روسیه هم خواهد رسید… زیرا بحران هستهای ایران، برای روسیه در مقابل غرب همیشه یک برگ برنده بوده است.
روسیه نخستین ذخائر گازجهان و ایران دومین آن را در اختیار دارد. اروپا ناچار شده در حال حاضر بیش از چهل درصد گاز مورد نیاز خود را از طریق روسیه تهیه کند و لذا ناگزیر است در برابر شرارت روسیه در جهان تقریبا کوتاه بیاید.
روسیه این را میداند که اگر رابطه ایران با غرب خوب باشد، اروپا ترجیح خواهد داد به جای روسیه ازایران لوله گاز به اروپا بکشد تا راحتتر روسیه را در موارد لازم گوشمالی دهد. لذا روسیه به هر قیمتی که شده نباید میگذاشت گازایران به اروپا منتقل شود و راه این کاراین بود که روسیه کاری کند که ایران وغرب را برای الیالابد رودر روی هم قراردهد و دشمن آشتی ناپذیرهم کند. بنابراین روسیه به این فکرافتاد که ایران را با پروژه هستهای با غرب درگیرکند و این پروژه را نیز آن قدر کش بدهد که این دشمنی نهادینه و لاینحل بشود و گر نه همان روسیهای که در ازمیر ترکیه قرارداد ساخت نیروگاه اتمی در مدت دو سال کاری بسته است و این نیروگاه تا چند ماه دیگر در ترکیه به کار خواهد افتاد، آن هم بدون اینکه اردوغان یک لیر به پوتین پول بدهد (قرار شده پس از راه افتادن نیروگاه اتمی، هزینه روسها از طریق فروش برق به مردم برگردانده شود). در ایران نیروگاه اتمی بوشهر را چهل سال کش نمیداد و در این مدت طولانی تمام غرب را به جان ایران نمیاندخت!
به نظر من پروژه اتمی بهترین راه برای روسیه بوده تا ایران را با غرب درگیر کند تا هیچ وقت گاز ایران به غرب منتقل نشود و از این رهگذر روسیه بتواند هژمونی خود را در منطقه حفظ کرده و از فشار غرب بر علیه خود بکاهد. از طرف دیگر همین روسیه با دادن اطلاعات محرمانه از پروژههای هستهای مخفی ایران، غرب را از ایران میترساند تا از آنها برای خود امتیاز بگیرد.
چینیها نیز البته از این وضعیت بینصیب نمانده و سود خود را میبرند. طبق قرارداد ۲۵ ساله ایران با چین، ایران نفت خود را به قیمت یک سوم کمتر از نرخ جهانی به چین خواهد فروخت که معنای آن این است که ایران هشت سال تمام (از ۲۵ سال) نفت خود را رایگان به چین واگذار خواهد کرد و تازه چین حق حضور نظامی در ایران برای محافظت از سرمایه گذاری خود خواهد داشت که این کار عملا ایران را به مستعمره چین تبدیل خواهد کرد.
در برابر قرارداد ۲۵ ساله با چینیها، روسها به چینیها گفتند:«تک خوری ایران موقوف! ما هم هستیم!» در نتیجه روسوفیلهای ایران اکنون در پی عقد قرارداد همکاری بیستساله ذلتبار دیگری هم با روسیه هستند و معلوم نیست بعد از آن مدت، از ایران چیزی هم خواهد ماند یا نه؟ شاید در آن زمانه ایران حوزه رقابت میان روسیه و چین باشد. دیگر از غرب خواهد گذشت! ایران اهمیتی برای غرب ندارد، به شرط اینکه امنیت غرب را با بمب هستهای تهدید نکند.
این همه در حالی است که روسیه علیرغم اینکه از کارت هستهای ایران برای مهار ناتو در شرق اروپا و کسب مزایای اقتصادی از غرب استفاده میکند، لیکن به نظر نمیرسد در نهایتالامر موافق باشد که ایران به بمب هستهای دست بیابد.
در واقع ایران هزینه سیاسی – امنیتی و اقتصادی ساخت بمب اتم را به قیمت نابودی اقتصاد و ویرانه شدن کشور پرداخت کرده، اما آخر سر روسیه حتی قبل از غرب نخواهد گذاشت ایران به همین بمب اتمی هم دست پیدا کند تا هم از غرب امتیاز بگیرد و هم ایران را مستعمره خود قرار دهد.
این بدین معنی است که روسیه فقط به تداوم مناقشه اتمی ایران علاقمند است و نه به دسترسی ایران به بمب اتمی که روسیه آن را مغایر منافع منطقهای خود قلمداد میکند و حاضر به پذیرش یک قدرت اتمی در بیخ گوش خودش نیست.
اگر هدف روسیه واقعاٌ تقویت نظامی ایران در برابر غرب بود، دیگر نیازی به این همه جنجال نبود. روسیه به راحتی میتوانست دو تا از شش هزار بمب اتمی موجود خود را مخفیانه به ایران منتقل کند و دنیا را هم با ایران درگیر نمیکرد. (چون ایران بنا به نظر کارشناسان اتمی با این حجم از غنی سازی که راه انداخته، مانند کره شمالی حداکثر قادر به ساخت دو تا بمب اتم خواهد بود)، اما هدف روسیه اتفاقاٌ بالعکس درگیر کردن ایران با جهان است تا نهایتاً از رهگذر این بحران (مناقشه هستهای ایران)، گاز ایران به اروپا منتقل نشود!
در واقع تمام بلاهایی که سر ایران میآید بابت همین است که از نظر روسیه، این لوله گاز نباید به سوی اروپا کشیده شود. اکنون خط انتقال گاز ایران به اروپا برای روسیه یک کابوس همیشگی و البته مسألهای ناموسی است. منابع مالی بسیار هنگفتی هم که ایران از عدم انتقال گاز خود به اروپا از دست داده، دهها برابر درآمد احتمالی ایران از قِبَل تأمین انرژی هستهای است. در حالی که ایران پس از چهار دهه فعالیت هستهای، هیچ درآمد خاصی از این محل کسب نکرده و نیروگاه اتمی بوشهر نیز حتی قادر به تأمین برق مورد نیاز خود نبوده است، روسیه همچنان ایران را مشغول پروژهٔ هستهای نگاه داشته تا ایران همیشه به عنوان یک «تهدید امنیتی» برای غرب قلمداد شود. مسئولان سازمان انرژی اتمی ایران از تأسیس دو راکتور اتمی دیگر در بوشهر توسط روسها خبر میدهند که احتمالاٌ هدف روسها از این کار، صرف نظر از کسب منفعت مالی سرشار از خود این پروژه، مشتعل نگاه داشتن شعلهٔ جنگ غیررسمی ایران با غرب است.
این جنگ غیررسمی هم مانع توسعهٔ متوازن ایران به عنوان یک قدرت منطقهای در برابر روسیه خواهد شد و هم اینکه وجود یک ایران درگیر با غرب، روسیه را تا حدود زیادی از اولویت امنیتی غربیها دور نگاه خواهد داشت.
بنابراین استمرار چالش هستهای ایران، هر چه قدر برای امنیت ایران خطرناک است، برای تأمین امنیت روسیه بسیار مفید به فایده خواهد بود. چنان که برنامه هستهای ایران در چند دههٔ اخیر از دو منظر نیز برای اقتصاد روسیه مفید بوده است: نخست اینکه روسها تاکنون دهها میلیارد دلار از اجرای پروژه هستهای ایران منفعت مستقیم برده و صدها میلیارد دلار نیز از طریق خارج شدن خط انتقال گاز ایران به اروپا از برنامهٔ غربیها و انتقال انحصاری گاز روسیه به اروپا سود برده و از محل صدور همین گاز و نفت، اقتصاد خود را از فلاکت نجات بخشیده اند.
این در حالی است که برنامه هستهای ایران، کاملاً به زیان خود این کشور و غربیها و بالعکس کاملاً به نفع روسها و چینیها تمام شده و اقتصاد و سیاست ایران را به روسیه و چین گره زده است. روسیه تردید ندارد که اگر اروپا گاز مورد نیاز خود را از طریق ایران دریافت میکرد، آن وقت میتوانست در همین قضیه اوکراین بیشترین فشار امنیتی و نظامی را به روسیه وارد کند و حتی به راحتی میتوانست روسها را از کریمه اوکراین و اوستیای جنوبی در گرجستان بیرون بریزد و یا خواب تدارک حمله به قزاقستان را از سر روسها بپراند. اما اروپا اکنون به دلیل نیاز مبرم به گاز روسیه – مخصوصاً در فصل زمستان – دستش زیر سنگ بوده و ناچار از مماشات با روسیه است. بیهوده نیست که مشکلات روسیه هم چه در اوکراین و چه در گرجستان و قفقاز معمولاً در فصل زمستان روی میدهد: روسها قشنگ دندان غربیها را شمردهاند!
محمد حکیم پور