برندا شفر و متد جدید پژوهشی
برندا شفر در ایران تحت عنوان جاسوس اسرائیل، عامل موساد برای تجزیه، عنصر نفوذی غرب و آمریکا برای تحریکات قومی و… معرفی می شود. کمتر نویسنده یا محقق ایرانی را می توان یافت که، در مورد وی دچار کلام احساسی نفرت و فحش نشود و یا به تکفیر کتاب وی روی نیاورد. شفر از معدود نویسندهگان و محققان غربی است که، با گذشتن از کنار متد مرسوم ایران شناسان، این کشور را فراتر و وسیع تر از اتنیک فارس و زبان فارسی می داند. ایرانشناسی غربی به گونهای غریب و معماگونه نقشی برای اتنیکهای غیرفارس قائل نبوده و کماکان خط آریایی-اروپایی را در تحقیقات میدانی خود لحاظ می کند. به غیر از معدودی از آنها که در نظریه خود به نقش تمدنی یافثی یا تورانی صحه گذاشتند، اکثریت قریب به اتفاق قوم آریایی* را عامل تعیین کننده هویت ایرانی تعریف نموده اند. طبعاً نقش حکومت پهلوی در به وجود آمدن چنین رَویهی یکطرفانه، بی تاثیر نبوده است. در تحلیل تاریخ معاصر ایران، تحلیل گران و نویسندهگان غربی تاثیرات مدرنیسم بر جامعه ایران را صرفاً از زاویه اتنیک پارس و زبان فارسی تعریف نمودند. به عنوان نمونه در تحقیقات ریچارد کاتم، لمپتون، نیکی کدی، جان فورانو… ردپایی از اتنیکهای غیرفارس وجود ندارد. یک قرن تلاش و کوشش آذربایجان در تثبیت هویت فرهنگی و جغرافیای خود مورد پژوهش آنها قرار نگرفته است. تاثیرات آسیملاسیون بر جامعه آذربایجان وجدان پژوهشی این طیف را بر نیانگیخته است. علت عصبانیت روشنفکران فارسی از شفر به خاطر این است که، وی قائده مرسوم فوق را کنار گذاشته و سعیاش معطوف به تاثیرات ملیگرایی فارسی در سرکوب اتنیکهای غیرفارس متمرکز شده است. ناسیونالیسم ایرانی (فارسی) انتخاب زبان و فرهنگ فارسی را مطالبه اختیاری اتنیکها خصوصاً آذربایجانیها قلمداد می کند و موضوع سرکوب و اجبار را به شدت مردود می داند. «تاکید به شدت» اشاره ناخوداگاه به اجباری است که در داخل نسبت به زیر سوال رفتن این قائده وجود دارد و چون شفر چندان با این عقیده همراه و موافق نیست بنابراین بر خورد با وی سلبی و مغلطه آمیز شده است. تحلیلهای شفر طبعا راه را برای تحقیقات میدانی علاقمندان به تورکهای آذربایجان گشوده است. اما کتاب وی از عتاب و نقد روشنفکران ناسیونالیست آذربایجانی نیز بی نصیب نمانده است. برخی از آنها کتاب را دارای نواقصی، برخی نیز مغرضانه قلمداد کرده اند. طیف ایرانشهری کتاب شفر را مانیفست ناسیونالیستهای تورک آذری می دانند. این اتهام، سعی بر تحت الشعاع قرار دادن تحقیقات علمی وی زیر سایه تئوری توطئه است. شفر از طرف این طیف نقد «من قاله» شده نه نقد «ما قاله». به عنوان نمونه نشریه مشرق وی را مأمور اسرائیلی برای تجزیه ایران خوانده؛ بدون آنکه حتی نقدی ولو مختصر از کتاب وی داشته باشد(مشرق- تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۹۹). تورج اتابکی نویسنده ساکن هلند شفر را متهم به «فراموشی در یادآوری داده های تاریخی» کرده است. ظاهراً اتابکی حساسیت عمدی آلزایمری خود و تحریف وقایع تاریخ معاصر آذربایجان از جانب طبقه روشنفکری خویش را به شفر نسبت داده است. وب سایت «آذریها» شفر را مأمور پلتیک امنیتی نامیده و سعی نموده تحقیقات ایرانشناسی وی را با مسائل نفتی در حوزه خزر ربط دهند و از آن ایدههای تجزیهطلبانه تفکر آمریکایی به منظور سلطه بر منابع نفتی خزر استخراج کند. پایگاه خبری «حقایق قفقاز»، شفر را مأمور صهیونیستها برای تئوری سازی و اشاعه پانتُرکیسم نام نهاده است. این پایگاه حتی شفر را عامل تحریک رجب طیب اردوغان برای قرائت شعر آراز دانسته است!(۲مهر ۱۴۰۰). در فضای روشنفکری و در افواه عمومی ایران، یک نگاه توطئه آمیز به پژوهشهای علمی وجود دارد. اساساَ مدرنیسم در ایران یک پدیده توطئهآمیز غربی تلقی می شود. این نگاه در بین روشنفکران ایرانی که خود مروج این تفکر بوده اند بیشتر است و اساساَ یکی از علل انقلاب ۵۷ نیز محصول بینش همین طرز تلقی از جهان معاصر بود. این نگاه بدبینانه در دو طیف از گروههای صنفی و فکری بیشتر بوده است؛ روحانیون و ملیگراهای فارسی. اخیراً امثال سیدجواد طباطبائی با ورود به موضوع ایران، برای استنتاج بینش مدرنیستی از سنت ایرانی، به تفکیک تاریخ ناسیونالیسم ایرانی و غربی پرداختند. وی با نگاه فرودستی به پدیده روشنفکری و ترجمه متون غربی متأخر، تمامی روشنفکران ایرانی را به بدفهمی از متون غربی متهم ساخته و با ارائه تز مفهوم ایرانشهری آن را نقطه مقابل مفهوم و تاریخ ناسیون در غرب قرار داده است. این نگاه مغلطه آمیز و تشکیکی به مفاهیم غربی حاصل شرایط دنیای جدید و پدیده جهانی شدن، و زیر سوال رفتن ایران و ملیتی تحمیلی صد ساله اخیر است. چرا که همان ایده غربی ناسیونالیسم که روشنفکران ایرانی صد سال پیش به این کشور تحمیل کرده اند اکنون با اطلاعات وسیع و جدیدی که از تاریخ باستانشناسی و علم ژنتیک به دست آمده، تماماً زیر سوال رفته است. از این حیث تنها راه برای روشنفکران ایرانی به منظور مقابله با واقعیت علمی و مطالعات اجتماعی جدید این بوده که دۏز توهم توطئه را بالا ببرند. از عجایب سلوک فکری و رفتاری این طیف این است که، از یک طرف از عملیات نظامی دولت و ارتش اسرائیل در غزه و رفح حمایت می کنند و از طرف دیگر جریان هویتی در ایران را توطئه اسرائیلی معرفی می کنند! نکته مهم در تبیین کتاب شفر این است که، نویسنده در مطالعات تاریخی و اجتماعی خود از آذربایجان، به هیچ روی به شیوه تحریف که خاصیت تاریخ نگاران و پژوهندگان ایرانی است راه نداده است و صراحت کلام و اصول علمی را مد نظر خود قرار داده است. همین نکته سبب شده اتابکی تنها راه ایراد به نوشتههای شفر را در فراموشی یادآوریهای تاریخی متهم کند. ظاهراً در اینجا نیت اتابکی این بوده که چرا به شیوه نتیجهگیری مألوف ایران شناسان قبلی نرفته است. برندا شفر در باره ایران و دولت ایران مواضع خاصی دارد. این مواضع به طور طبیعی در بین تاریخ نگاران حوزه سیاست امری طبیعی و مسبوق به سابقه است. به عنوان مثال ژوزف مارکوارت شرق شناس آلمانی در مجله کاوه جزو دوستان نزدیک تقی زاده و کاظم ایرانشهری و از نویسنده گان این مجله بود و درعین حال در دوره استقلال جمهوری دموکراتیک آذربایجان علیه رسول زاده و دولت وی موضعی تند گرفت. در هر صورت به گمان بنده کتاب شفر برای روشنفکران ایرانی تلنگری محکم زده و وقت آن است که این طیف برای تبیین تاریخ معاصر آذربایجان و ایران به واقعیتها تن دهند .
بهنام کیانی اجیرلی
*تحقیقات انجام گرفته وجود چنین قومی را زیر سوال برده، اما کماکان مورخان ایرانی و غربی روی آن تعصب به خرج میدهند .