بلاواسطه گی در انحطاط فرهنگی
نهرو، در رابطه بابحث اصلاح پذیری وعدم اصلاح پذیری بعضی از جوامع بشری به یک نقطه ی بسیار ظریف وقابل تاملی اشاره میکند، به باور وی زیر ساختهای بدوی دمکراسی باید در جامعه ای مهیا باشد تا بتوان امیدوار بود که آن جامعه در مرحله گذار از سنت دیکتاتوری به آزادی و پورالیسم قرار گرفته است، که بدیهی ترین آنها احترام به تکثر گرایی و در راس آنها به رسمیت شناختن و احترام به ادیان، ملل، اقوام،زبان ها و به طور کلی فرهنگ های بومی موجود در آن محیط پیرامونی وجغرافیایی است.
عدم برخورداری از این پتانسیل چه از طرف دولت و یا ملت آن بوم، نشانگر در جا زنی در محیط بدوی و بدویت فکری آن ملت، فرهنگ و زبان حاکمه و حاکمیتی است،که دیر یا زود به فرجام گسست تاریخی از انسانیت مدرن و، وجدان عمومی خواهد فرجامید.
به باور نهرو این جوامع بسته حتی در صورت برخورداری از بروز انقلابات فرهنگی و سیاسی نیز پس از چندی به جهنم خودساخته وخود تنیده منحط فکری خود باز خواهند گشت، چون ذات فکری قوم ویا زبان حاکمه همان ذهنیت میل به رجعت به استبداد قوام یافته ای است که به مملکت حکومت میکند نه ایدولوژی و یا تراز حکومت آن.
ترکیب و اسانس الیگارشی با بلا واسطه گی متهورانه ای که به طبع بر این جوامع مجرد مترتب است،چنان فاقد هرگونه غنا بسیط به غایت پهناور است که بر سبيل اندیشگی، عاری ازهرگونه استمرار وانتشار میباشند.
چنانکه دیر یا زود این جوامع در برهوت خشک وخشن خود ترک برداشته، فرو ریخته و جان خواهند داد.