به یاد فرخی یزدی شاعر مقتول و مردم اهل قلم آزاده
آنکه نیاموخت از گذشت روزگار ـ نیاموزد از هیچ آموزگار
در زمان دیکتاتوری رضاشاه، مجلس هفتم روز 14 مهر 1307 رسماً افتتاح گردید. در این دوره طبق دستور شاه، عدل الملک (که اسمش را به حسین دادگر تغییر داده بود) به ریاست مجلس انتخاب گردید. اقلیت این دوره فقط دو نفر یعنی فرخی یزدی مدیر روزنامه طوفان و محمود رضا طلوع بودند. اما مدرس پس از دو روز که از افتتاح مجلس گذشته بود یعنی در 16 مهر ماه 1307شمسی توقیف و تبعید میگردد.
محمدفرخی یزدی مدیر روزنامه طوفان و نماینده یزد و محمود رضا طلوع نماینده مردم آزادیخواه لاهیجان بودند. این اقلیت دو نفری با کمال رشادت و شجاعت به وظیفه پارلمانی خود قیام و اقدام مینمودند. سایر نمایندگان نه تنها حمایتی از این دو نفر نمی کردند بلکه برای آنکه خوش خدمتی یا بهتر بگوئیم خوش رقصی خود را به ارباب(که با شعار خدا شاه میهن بر تخت نشسته بود) نشان بدهند، غالباً متعرّض آنها گردیده و گاهی هم از ضرب و شتم آنها خودداری نمی کردند. کما اینکه حیدری یکی از نمایندگان بسیار مزدور مجلس در جلسه علنی، سیلی محکمی به صورت فرخی نواخت بطوریکه خون از دماغ فرخی جاری شد، و فرخی فریاد کشید: «وقتی در مرکز ثقل قانون اساسی که من مصونیّت دارم مورد ضرب قرار بگیرم معلوم است که در خارج چه بر سر من خواهد آمد! بنابراین من دیگر از این جا خارج نخواهم شد و متحصّن میشوم.» رختخواب خود را خواست و تا اواخر دوره هفتم در مجلس زندگی کرد تا اینکه مخفیانه از مجلس خارج و به روسیه فرار نمود.
مدتها بعد به فرخی ظاهراً تأمین جانی دادند تا او را به داخل کشور بکشانند. بنابر این او هم به دشمن تیز دندان اعتماد کرده و در اوایل سال 1311شمسی به تهران آمده و در منزل یکی از دوستان خود به نام توکّلی که گاراژدار بود وارد شد و چندی در آنجا بسر برد. ولی از همان روز اول که وارد تهران شده بود محرمانه تحت نظر شهربانی قرار گرفت. بعد از یک سال شهربانی او گرفته به زندان انداخت. و بعد از مدّتی نیز به تاریخ 25/7/1318 شمسی او را با آمپول هوا و توسط پزشک مزدور احمدی در آنجا کشتند. جسد فرخی یزدی به عنوان شخص مجهول الهویّه در قبرستان مسگرآباد دفن گردید و تا کنون قبرش مشخّص نیست. بنا به گفته دکترفریدون کشاورز، فرخی را در زندان خفه میکنند دو سه نفر با بالش روی صورتش مینشینند. احتمالاً بعد از آنکه آمپول هوا به او تزریق می کنند این کار را انجام می دهند.
شعری را جهت یادبود نام این شاعر آزاده و مظلوم که حتی قبرش نیز مشخّص نیست می آوریم تا حداقل احترامی به مصداق کرده باشیم:
در دفتر زمانه فتد نامش از قلم
هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت…