روزنه ایده فکری برای هر انسانی در تناسب اندیشه با حالتهای کلی و تجربی است. ماهیت وجود فکری یک انسان با احتساب مطالعه و تجربیات اندوخته آن نشات می گیرد. هر انسانی به دیدگاه فکری خود ارج می نهد. اما دیگران را با برچسب های متفاوت در تضاد هم قرار می دهد. اگر این تضادها به تفاهم بیانجامد. زدوده های آن غبارروبی می شود و پدیده های مشخص با اندیشه های مختلف توام با سلیقه مختلف به هم نزدیک می شوند.
ما به مانند دیگران نیاز به تاریخ سازی و جعلیات نداریم. بلکه ما تاریخ ، فرهنگ و ادبیات مشخص و ریشه داری را داریم. فقط ایراد فاحش ما آن است که نمی خواهیم تحقیق کنیم.
زمانی که استعمار بر اساس کشورگشایی و چپاولگری بود. آن به صورت آشکارا منابع معدنی یک کشور به اشغال در آمده را، مورد چپاول قرار می دادند. بعد از اینکه ملت به اشغال در آمده حقیقت ماجرا را درک می کرد. اندیشه استعماری دیگری به میان آمد. که آن را می توانیم اندیشه استعمار فکری و شستشوی مغزی نام بنهیم. این انسانهای مورد استعمار قرار گرفته فرهنگ، تاریخ و ادبیات خود را مورد سخره گرفته و آن را قبیح می شمارند. این انسانهای مورد استعمار قرار گرفته منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح می دهند.
زمانی یک انگلیسی مومیایی مصریها را با خود می برد. یک مصری وطن پرست تنها فحش می داد. از قضا مترجم این انگلیسی هم خودش مصری بود. آن انگلیسی به مترجم گفت: این وطن پرست چه می گوید
مترجم گفت: به خاطر غارت وطنش فحش می دهد.
انگلیسی گفت: به آن فحش زیادی یاد بدهید. تا ما بتوانیم کارهایمان را راحتتر انجام بدهیم.
آن مصری وطن پرست سلاحش را تنها فحش دادن تعریف نموده بود. و آن مترجم مصری هم منافع شخصی اش را بر منافع ملی اش ترجیح داده بود. در واقع دچار استعمار فکری شده بود.
حال بحث این است استعمار به مفهوم مدرن آن بیشتر ذهنها را نشانه می رود. عده ای را به خاطر پول، عده ای را نیز به خاطر مقام و شهرت و…با پدیده استعمار فرهنگی می سنجند و در این سنجش کمتر کسی به تله استعمار فکری نمی افتد. و یا به عبارت دیگر سفسطه گرایی،تحقیر کردن دیگران،شرطی شدن نادانسته از نشانه های بارز استعمار فکری است. چنین اندیشه های بیشتر با اندیشه پوپولیسم محور تربیت شده و سیاست اندیشه خود را با دروغ و ریاکاری به پیش می برد.
ترجیح منافع شخصی بر منافع ملی پیامد شستشوی مغزی است/رحیم غلامی