خاصیت انسانها بیشتر در دو محور فکری از نوع خودباوری و خودنمایی نشات می گیرد. توهم دانایی و یا به عبارت دیگر توهم قدرت مادام العمر داشتن، نشانه های بارزی است که سالهای متوالی هم در زندان و هم در بازجویی به وفور مشاهده نموده ام. راه رهایی از چنین اندیشه عقده خود بزرگ بینی، نماد خودباوری است. هر انسانی توان و نیروی خود را بیشتر از دیگری می فهمد. اما توهم قدرت خود نشانه دیگری است. و توهم قدرت خود از نشانه های خودنمایی است.
ما می توانیم برای توهم خودنمایی مثالهای زیادی را بر آورد کنیم. با احتساب فرضیه ها، شخصی در وسط خیابان با قمه به دست عربده می کشد. یکی در مراسم مذهبی خودنمایی می کند، یکی با موتور تک چرخ می زند، یکی به دروغ می گوید ما چند تا تریلی داریم و….
وبا محاسبات اداری هم می توانیم دلایل زیادی برای دو مقوله خودنمایی و خود باوری معیارهای تعریف کنیم. یکی برای نمایش قدرت خود که اگر دلیل منطقی نداشته باشد. متوسل به زور می شود. و یا از حیله های قدرت کذایی خود مایه می گذارد.
با معیار مبحثی می توان چنین بر آورد کرد که کاربرد اندیشه توهم زا نشات گرفته از دوران زیستی _ محیطی یک انسان نشات می گیرد. و نشانه های زیادی جهت توهم زایی اندیشه وجود دارد. که قابلیت اندیشیدن را در چارچوب فکری به ارمغان می آورد.
اگر در چنین مبحثی به دوران کودکی یک شخص یک کمی عقب گرد بزنیم. لازمه فکری توهم خودنمایی و حتی شهرت بازی را می توانیم به صورت حتمی و یقینی نشانه گذاری نماییم.
در روانشناسی بازی اگر کودکی نتواند عقده خود را مرحله به مرحله مورد بازیابی قرار دهد. در بزرگسالی به تکرار مجدد آن روی خواهد آورد. بنابرین نشانه های خودنمایی و شهرت بازی بیشتر از مراحل حسادت می گذرد. و این حسادت است که روز به روز به روی هم انباشته شده و تبدیل به کینه می شود. نا آشنایی بیشتر انسانها با کلمه به کلمه اندیشیدن، حسادت قلبی و وجودی و فکری انسان را به میان می آورد.
بعد از مقدمه چینی بازیافت فکری شخصی به نام آقای عتباتی که دادستان و ریییس دادگستری اردبیل بود. می رسیم. آقای عتباتی شخصی است که زندان آقای عباس لسانی را دو برابر کرد. جوانان بیشتری را عازم زندان کرد. در زمان آن بود که در بند سلامت زندان اردبیل با دسیسه چینی تمام زندانیان به جان ما افتادند و چند تا دندانهایمان ریختند. که این ریزش دندان بهانه ای در دست بازجوهایم شد. که می گفتند چی می کشی( روانشناسی تحقیر ) در بیرون زندان هم عده ای ملتچیهای عزیز و دردانه شهر به شهر افتاده تبلیغ چنین اندیشه ای را رونق می دادند. یعنی تخریبم می کردند( روانشناسی تخریب ) من در زندان بر اثر بیماری عذاب می کشیدم. و با حالت عذاب کشیدنم مقاومت می کردم. و بر اثر مقاومت کردنم نسبت به اندیشه ام لذت می بردم. اما در بیرون زندان ملتچیهای دردانه عزیز برای حذف من از حرکت نقشه و طرح می کشیده اند. ( جلسات ) شهر به شهر افتاده. نه تنها خود بلکه از دوست دخترانشان نیز استفاده می کرده اند. درست به مانند پرستوها. و من از دنیا بی خبر نیز بر اثر بیماری در روی تخت دراز می کشیدم. و دراز می کشیدم.
از این طرف با حیله و اتهام واهی به زندانم کرده بودند. یعنی آقای عتباتی و آقای مسئول اردبیل و آقایی که برای نمایندگی کاندید شده بود. با دسیسه چینی و حیله گری مرا به زندان انداختند تا به کتاب داخل کامپیوترم دست پیدا کنند. در عالم مبارزه اینها به من فشار می آوردند. در بیرون زندان هم ملتچیهای در دستم بزرگ شدگان. آدم نمی دانست با چه کسی مبارزه می کند.
حال بنا به شنیده ها آقای عتباتی بر اثر اختلاس بایکوت شده است و من هم پایبندم به اصول اندیشه ام در عالم مبارزه.
رحیم غلامی