جنایت بهشتی و باهنر درباره فرخرو پارسا – نقل از شیرین عبادی
سال ۱۳۴۰ در دبیرستان رضاشاه با خانم فرخرو پارسا آشنا شدم. من دانش آموز و او رئیس دبیرستان بود. صبح ها همیشه پنج دقیقه قبل از زنگ دم در ورودی ایستاده و مراقب لباس و ساعت ورود شاگردان و معلمان بود. به شاگردان اجازه نمیداد بجز لباس فرم دبیرستان که بلوزی به رنگ مشکی و دامنی طوسی رنگ که تا زیر زانو باید بلند می بود ، پوشش دیگری داشته باشند . پوشیدن جوراب نایلون و کفش پاشنه دار ممنوع بود . اجازه آرایش و برداشتن ابرو نداشتیم و جالبست که به معلمان زن هم اگر توالت غلیظ و چشم گیری داشتند و یا چند دقیقه دیر آمده بودند ، تذکر می داد . خودش هم بسیار ساده و بی آرایش بود و اغلب هم کت و دامنی ساده به رنگ تیره می پوشید . بسیار جدی اما مهربان بود. طبق مقرراتش، هر دانش آموزی که بیش از پنج دقیقه تاخیر داشت ، نیم نمره از انضباط او کاسته می شد.
من که در سنین نوجوانی همیشه دیر از خواب بیدار می شدم ، اکثر روزها دیرتر به مدرسه می رسیدم . به همین دلیل وقتی که کارنامه من را دادند نمره انضباطم صفر بود . شاگرد درس خوانی بودم در سایر دروس نمرات درخشانی گرفته بودم، پدرم با خواهش من به مدرسه آمد تا وساطت کند که نمره صفر در کارنامه ام درج نشود و معدل کل من را تنزل ندهد . وقتی پدرم آمد، خانم پارسا من را هم احضار و سپس قانون مدرسه را یکبار دیگر شرح داد و سپس گفت: چون شیرین شاگرد درس خوانی است من با استفاده از اختیاراتی که دارم ، ۱۲ نمره به او ارفاق می کنم . من و پدر هر دو انتظار این میزان از بخشش را نداشتیم اما خوشحالی ما لحظه ای بیش نبود زیرا خانم پارسا با لبخند اضافه کرد، طبق دفتر حضور و غیاب نمره او، منفی ۱۲ بود و من ۱۲ نمره ارفاق کرده و این نمره صفر در کارنامه او باقی خواهد ماند تا بیاموزد که برای موفقیت در زندگی ، باید وقت شناس باشد ، اما معدل کل در کارنامه بدون احتساب نمره انضباط ثبت خواهد شد .
درس بزرگی از او یاد گرفتم که متاسفانه مدت زیادی افتخار شاگردیش را نداشتم .
با “انقلاب سفید”، محمدرضا شاه به زنان ایران حق رای داد و خانم پارسا به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. در مراسم تودیعی که در دبیرستان برایش گرفته شد، همه شاگردان دورش حلقه زدیم و یکصدا فریاد زدیم “چرا رفتی ، مگه ما را دوست نداری؟” او که با دیدن احساسات شاگردان، چشمانش پر از اشگ شده بود گفت : “چون دوستتان دارم میروم تا در سنگری مهمتر، از حقوق دختران سرزمینم دفاع کنم .”
از آن پس فقط از طریق رسانه ها اخبار او را دنبال می کردم و در سال ۱۳۴۷ در روزنامه خواندم که به عنوان نخستین وزیر زن در تاریخ ایران برای وزارت آموزش و پرورش انتخاب شده است . مقامی که حقیقتا شایستگیش را داشت و او تا سال ۱۳۵۴ در این پست بود .
خبر بعدی متاسفانه دستگیری و محاکمه اش در دادگاه انقلاب به جرم اشاعه فحشا در آموزش و پرورش و افساد فی الارض در محاکمه ای غیرعادلانه و بدون داشتن وکیل بود که توسط محمدی گیلانی به اعدام محکوم و بسیار سریع حکم اجرا شد . نکته جالب توجه آنکه در دوران وزارتش دو روحانی را به همکاری دعوت کرده بود تا بر تهیه کتب درسی نظارت کنند . یکی از آنان آیت اله محمدجواد باهنر که از خانم پارسا مجوز تاسیس مدرسه خصوصی هم گرفته بود و دیگری آیت اله بهشتی که با وساطت او، وزارت آموزش و پرورش حامی مالی مرکز اسلامی هامبورک بود.
آیت اله بهشتی در زمان محاکمه رئیس سابقش ، در عالی ترین مسند قضایی نشسته بود و آیت اله محمدجواد باهنر هم جز مقربین دستگاه حاکمه بود و بعدها بعنوان نخست وزیر انتخاب و با محمدعلی رجایی در انفجار ساختمان نخست وزیری فوت کرد . این ۲ آخوند هیچکدام کوچکترین قدمی برای رئیس سابق برنداشتند بلکه در تسریع اجرای حکم هم موثر بودند.
بعدها در اینترنت خواندم ابوالحسن بنی صدر که در آن تاریخ رئیس جمهور بود ، نزد خمینی رفته و دستوری مبنی بر یک درجه تخفیف در مجازات گرفته و قرار می شود خانم پارسا محکوم به حبس ابد شود. اما متاسفانه افرادی مصلحت خود را در اعدام او می بینند و به همین دلیل وقتی نامه به زندان اوین میرسد، پاسخ میدهند که حکم اجرا شده و بدینگونه یکی از خوشنام ترین زنان ایران کشته میشود هرچند که هرگز نمیتوانند نام نیک او را از تاریخ پاک کنند.
چند سال بعد از فردی که مدتی با فرخرو پارسا در یک سلول بوده شنیدم که وقتی گفتند برای اجرای اعدام حاضر شود و وصیت نامه اش را بنویسد ، همه زنان زندانی شروع به گریه میکنند ، اما وی با شهامت ستودنی سخنرانی و زنان را دلداری داده و به مقاومت در برابر بی عدالتی تشویق میکند و شجاعانه و سر بلند در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ بسوی مرگ می رود .
اندکی پس از قتل فرخرو پارسا ، هر دو آخوند مشاور او، هرکدام به شیوه ای متفاوت کشته می شوند و وقتی خبر ترور هر یک را در روزنامه می خواندم بی اختیار زیر لب گفتم:
«دیدی که خون ناحق پروانه، شمع را
چندان امان نداد، که شب را سحر کند»
اهداف گروه خبری آذتورک خبرلری چیست؟
سرزمین آذربایجان همواره مورد چپاول رژیم جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی قرار گرفته و منابع آن توسط هر دو رژیم به یغما برده شده است. با اینکه تورک ها خدمات بی پایانی به ایران کرده اند اما هم جمهوری اسلامی و هم رژیم پهلوی ملت تورک را به دلیل خواسته های مشروعشان بارها سرکوب کرده اند و این سرکوب ها همچنان ادامه دارد.
سایت آذتورک خبرلری به این تبعیض ها و سرکوب ها می پردازد و اخبار فعالین مدنی و حقوق بشری و مدافعان آزادی و دموکراسی ملت تورک که در رسانه ها و سایتهای دیگر کمتر به آنها اهمیت داده می شود را پوشش می دهد.
سرزمین آذربایجان متعلق به ملت آذربایجان است و سرنوشت آذربایجان را ملت آذربایجان تعیین خواهد کرد. حق تعیین سرنوشت از ارکان اساسی ملت هاست و آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست.
این سایت و گردانندگانش به هیچ سازمان سیاسی و غیرسیاسی وابسته نیستند. از شما خواهشمندیم که در معرفی این سایت خبری ما را یاری نمایید و در ارسال فیلم و اخبار به ما کمک نمایید.