حتما این سخن را برای یکبار هم که شده شنیدهاید:
“بعد از تولدتان، اسم، مذهب، دین، ملیت، زبان، وطن و… شما را مشخص میکنند و شما بقیه عمرتان را صرف دفاع از چیزهایی میکنید که خودتان انتخابش نکردهاید.”
این سخن برای بسیاری منطقی مینماید و خیلی از ما آن را از خیلی اشخاص میشنویم؛ اما منطقی در باطنِ آن سخن نیست و منطقش فقط در ظاهرش است.
اما چرا؟!
اگر بحث، بحثِ اسم و دین و مذهب باشد، باید بگوییم که اینها مقولههایی هستند که قابل تغییرند و به سادگی میتوانید اسمتان و همینطور دین و مذهبتان را به دلخواه خودتان تغییر دهید. بعدا میتوانید به اختیار خودتان از آنها دفاع بکنید و یا نکنید.صلاح مملکت خویش خسروان دانند
اما اگر بحث، بحثِ زبانمادری، ملیت، وطن و… باشد، این مقولهها دیگر قابل تغییر نیستند و هویت و حقوق انسانی شما نیز به اینها وابسته است.
کسانی که عمده حرفشان جمله اول متن است و دفاع کردن را عملی بیهوده میدانند، میتوانند از بُعد دیگر هم به قضیه نگاه کنند. مثلا در مسئله زبانمادری، چرا باید زبان یک ملت سرکوب شود و سیاستهای تکزبانی از طرف یکحاکمیت بر علیه آنها اجرا شود؟ مقصودم این است که اگر ما اختیاری در انتخاب زبانمادریمان نداشته ایم، پس چرا باید این زبان توسط قدرتِ حاکم کنار گذاشته شود و زبانی که قدرت حاکم دوستدار آن است بر ما تحمیل شود؟! مگر حاکمیت مذکور اختیاری بر انتخاب آن زبان داشته است که از آن دفاع میکند و آن را بر ملتهای دیگر نیز تحمیل میکند؟! در باب مسئله وطن و… نیز قضیه همین است و دفاع از زبان، وطن و… وظیفه هر انسانی میباشد.
درضمن، مسئله زبان مادری بحثهای بسیار زیاد و علمی از طرف زبانشناسان مطرح دنیا، فعالانِ حوزه زبانِ مادری و حقوق بشری دارد و تحصیل به زبانِ مادری حقِ مسلّمِ هر انسان است اما فعلا این بحث تقریبا به دور از موضوع بحثِ ما است.
گذشته از اینها، مگر ما اختیاری در انتخاب پدر، مادر، خواهر، برادر، خواهرزاده، برادرزاده و… داشته ایم؟ ما حتی در انتخاب فرزندانمان هم به جز یک واسطه بودن، هیچ اختیاری نداریم؛ پس دلیلِ حمایت و دفاع ما از آنها چیست؟
مورد دیگر اینکه، کسی که اختیاری در انتخاب موارد بالا نداشته است، اگر مستحق دفاع هم نباشد، مستحق توهین و تحقیر شنیدن از بابت آنها هم به هیچ عنوان نیست.
خلاصه مطلب هم اینکه، تا زمانی که ایدههای شوونیستی در بین افراد و حاکمیتها جولان میدهد، دفاع از چیزهایی که اختیاری در انتخابشان نداشتهایم، ضروریتر هم میشود.
و چه زیبا فرمود نویسنده بزرگ «ویکتور هوگو»: «خدمت به وطن نیمی از وظیفه است و خدمت به انسانیت، نیمِ دیگر آن.»
سجاد پاکروح