خطوط آینده ایران از نظر رضا پهلوی
رضا پهلوی در آخرین اظهار نظر خود، خطوط آینده ایران را به زعم خود روشن ساخت. این خطوط مشخصاً دیدگاه وی و سلطنت طلبان را با دیگر نیروهای اوپوزیسیون کاملاً روشن ساخته است. در عین حال ایشان برای تحت فشار قرار دادن اوپوزیسیون، به منظور کشاندن آنها زیر بیرق خود به پوپولیسم رسانه ای روی آورده و با استفاده از هنرمندان قبل از انقلاب و ورزشکاران فاقد درک سیاسی، بخشی از ناراضیان داخلی و درکنار آن، پولی که به جیب منوتو، بی بی سی می ریزد؛ سعی دارد این پروژه را جلو ببرد. عمده ترین مانع وی در این راه، ملیتهای ایرانی هستند که به هیچ وجه حاضر به سیادت وعده دولت استبداد مرکزی وی نیستند. در این میان البته برخی جریان های ملی و جمهوری خواه نیز وجود دارند که لاقل می دانند شیوه حکمرانی سلطنتی، هیچ کمکی به آینده ایران نخواهدکرد. اگر نظام سلطنتی راهی به دموکراسی ایجاد می کرد در طول پنجاه سال حاکمیت پهلوی می توانست صورت گیرد. نظام سلطنتی در اروپا نیز چنین تجربه ای را داشته است. وقتی در فرانسه نظام جمهوریت به وجود آمد دولت های پادشاهی روسیه، انگلستان و پروس با هماهنگی یکدیگر به این کشور هجوم آوردند تا مبادا فکر جمهوری در داخل همین کشورهای نیز زمزمه شود. سلطنت طلبان اینگونه وانمود می کنند که ایران در حال تجزیه شدن است و وقایع دوران آخر احمد شاه قاجار در حال تکرار است و در این بین تنها یک منجی برای نجات وجود دارد و آن کسی نیست جز وارث رضاه شاه کبیر، رضا پهلوی. روشن است که در ایران هرگاه روزنه ای برای آزادی پیدا شده، جریان فاشیسم سلطنتی پیش قدم شده و به نام وطن و سرزمین، به سرکوب آزادی پرداخته است. حال آنکه این تجربهی چندان دوری از تاریخ ایران نیست و در عرض این هفتاد-هشتاد سال بارها تکرار شده است. مشکل رضا پهلوی و دارودسته وی نبود، دموکراسی در ایران نیست، بلکه نگه داشت هژمونی فارسها است و البته برای نیل بدان، یارگیری از کسانی که پشت به ملیت خود کرده اند، اولویت اساسی آنها است. یک بازی قدرت در جریان است که سعی می شود کثافت و فساد موجود در آن توسط رسانه هایی چون منو تو، ایران اینترنشنال و … پوشانده شود. تصورش سخت است که ایران به سمتی از دمکراسی حرکت کند که قهرمانان پیشرو آن، شهره صولت، گوگوش، داریوش اقبالی، علی کریمی باشد. فکر نمی کنم در تاریخ معاصر ایران، برهه ای از تاریخ را یافت که در آن عزم مردم برای تغییر، اینگونه در لجن سیاسی فرو رفته باشد. و خیلی عجیب است، کسانی که انقلاب ۵۷ را زیر سوال می برند و مردم آن دوران را احمق و فریب خورده می نامند. از همین حالا پایه های تواب سازی را محکم می کنند. برای درک این واقعیت نگاهی کنید به تظاهرات خارج از کشور، به موضع گیری همین سلطنت طلبان در رسانه های خود، به کامنت هایی که در اظهار نظر مخالفان خود می نویسند، تا بدانید چه پیشامدی برای این مملکت در حال رقم خوردن است .
بهنام کیانی- اجیرلی / دانشآموختهی جغرافیای سیاسی