درخواست وکالت سیاسی از مردم؛ استراتژی جدید رضا پهلوی برای احیا استبداد سلطنتی
رضا پهلوی فرزند شاه سابق ایران که بدلیل استبداد سیاسی، وابستگی خارجی و فساد اقتصادی توسط ملت ایران طی انقلاب ۵۷ عزل شد به تازگی در راستای تلاش های پیشینش برای احیای دیکتاتوری پهلوی، از مردم درخواست وکالت سیاسی برای پیشبردن اهداف سیاسی اش کرده است که این امر بیش از هر چیز اکت خمینی در سال ۵۷ را در چشم ملت ایران تداعی می کند.
رضا پهلوی که سابقه ای طویل در بکار گرفتن استراتژی های متنوع برای احیای استبداد مانند پیمان نوین، فرشگرد و به تازگی حزب ایران نوین در کارنامه اش دارد در حرکتی تازه در برنامه ای تلویزیونی در شبکه ی منوتو که با تزریق دلارهای پهلوی فعالیت می کند از ملت ایران برای پیشبرد انقلاب درخواست وکالت سیاسی کرده است. در این باره دو نکته مهم باید مدنظر قرار گیرد. ابتدا اینکه پروسه ی انقلاب یک حرکت جمعی است که ملت به طور مستقیم در یک کنش فوری نهاد های سیاسی حکومت مستقر را سرنگون می کنند بنابراین در انقلاب ها مستلزم اکت مستقیم مردم است و بدون اکت مستقیم مردم امکان به پیروزی رسیدن هیچگونه انقلابی وجود ندارد. ثانیا در تمام انقلاب ها، جریانات و دسته های مختلفی فعالیت دارند و اساسا انقلاب نتیجه برآیند اکت این نیروهاست. لذا اینکه یه فرد ادعای وکالت از همه ی مردم را داشته باشد بدلیل تفاوت های عقیدتی مردم در حمایت از تشکل های مختلف نه عملی است نه دموکراتیک.
با همه این ها چرا رضا پهلوی این استراتژی را سرلوحه قرار داده است؟ جواب این است که چون رضا پهلوی به دنبال قبضه ی انحصاری قدرت برای بازتولید حکومت استبدادی پدرش است بهترین الگویی که جلوی چشم او قرار دارد خمینی است که همین پروسه را در سال ۵۷ به طور موفقیت آمیز طی کرده است. بنابر این اگر به رفتار او خوب دقت شود به تقلید گام به گام او از خمینی برخواهیم خورد. او دقیقا همان گفتمانی را به کار می گیرد که خمینی می گرفت. همانطور بر پلورالیسم و تعدد احزاب تاکید می کند که خمینی دم از آزاد بودن مارکسیست ها در فعالیت می زد. همانگونه از احتراز از مصدر کار قرار گرفتن می گوید که خمینی از عدم برقراری حکومت روحانیون میگفت. به همان شکل سعی دارد خود را ورای دیگر جریانات و در نقش رهبری نشان دهد که خمینی می کرد. به همان روش سعی دارد سلطنت را مطابق با دموکراسی به تصویر بکشد که خمینی حکومت اسلامی را به تصویر می کشید. اما پهلوی حساب یک چیز را نکرده است و آن این است که جامعه ی امروز ایران همان جامعه ی پنجاه و هفت نیست. در سال ۵۷ نزدیک به %۵۰ مردم سواد خواندن و نوشتن نداشتند در حالی امروزه بیش از %۹۶مردم باسوادند. در سال ۵۷، پنجاه درصد مردم روستایی بودند و بدلیل توسعه نامتوازن پهلوی از هیچگونه وسیله ی ارتباطی با خارج برای انتقال مفاهیم مدرن برخوردار نبودند؛ اما اکنون مردم دورترین نقاط ایران نیز به وسیله ی اینترنت با آن سوی اقیانوس ها نیز در ارتباطند. در سال ۵۷ اساس اعتراض مردم به دلیل فاصله طبقاتی شدید مسائل اقتصادی بود. در صورتیکه اکنون عموم مردم و به ویژه جوانان مطالبات سیاسی پررنگی در راستای برقراری دموکراسی و آزادی دارند.
نتیجتاً باید به آقای رضا پهلوی گفت که: کاری که شما می کنید آب در هاون کوبیدن است. نه این مردم همان مردم سال ۵۷ هستند نه این زمانه، زمانه ی ۵۷. پیگیری مو به مو ی کنش خمینی در ۵۷ نه تنها از جانب ملت ایران پس زده خواهد شد بلکه آن اندک آبرویی که از پهلوی ها مانده را نیز خواهد برد. دنبال کردن رل خمینی تنها برای روحانیون حاکم و رژیم فاسدشان بدلیل بهره برداری از افتراق اپوزیسیون سود خواهد داشت. اگر صادقید و می خواهید به ملت ایران کمک کنید خود را همتراز دیگر گروه ها قرار دهید و از پیروی از الگوی خمینی بپرهیزید.
سیاوش سلطانی یکی از امضاکنندگان بیانیه ۶۶۸ جمهوری خواه دمکرات