دریاچه ی با نمک…
یک فاجعه یا صحنه ی نمایش؟
دریاچه ی ارومیه که روزگاری نه چندان دور صحنه ی شادی و تفریح مردم بود امروز به صحنه ی نمایش تراژدیک مسئولانی تبدیل شده که در سایه ی بی لیاقتی هایشان،به عنوان یک فاجعه و بحران زیست محیطی حیات و تمدن میلیونها انسان را در گروه خود قرار داده است.در واقع چنین می توان گفت که اراده و سیاستی که این بلا را سر دریاچه آورده،مسئول زندگی میلیونها انسان است.
علی رغم اینکه دریاچه ی ارومیه به صورت یک فاجعه درآمده از طرفی هم صحنه ی نمایشی است که از یک سو قابلیت و مدیریت مسئولان حکومتی در مجلس و دولت را به نمایش گذاشته و از سویی دیگر به صحنه ی نمایش همان مسئولانی بدل گشته که با عوامفریبی، از این فاجعه در جهت اهداف و منافع سیاسی و تبلیغاتی خود بهره برداری می کنند.حال بماند که در پشت صحنه ی این نمایش چه سیاستی میتواند پهلو گرفته باشد.
جلسه پشت جلسه،گفتگو،مصاحبه،دیدار و بازدیدهای مسئولین از دریاچه ارومیه حاصلش همان است که دنیا شاهد است و نیازی به توصیف نیست.
یکی نیست به اینها بگوید اگر به حضور و صحبت و صدا بود که حضور و صدای خنده های دلنشین آنهمه گردشگری که روزگاری دل خود را به آغوش دریاچه می سپردند بهتر از حضور و صحبتهای بی حاصل شما میتوانست مانع از بروز این بحران شود.
آنهمه هزینه و اعتباری که صرف آن جلسات و بازدیدها و تشکل ها شد و نتیجه اش هیچ،همه اش حق این ملت و بیت المال است که هدر داده اید و وزر و وبال حقوق ملت بر گردن تمام آن نمایشنامه سرایان است که با دبدبه و کبکبه از وزیر و وزرا و وکیل گرفته تا استاندار و رییس این سازمان و آن سازمان کشوری،ستاد و کمیته و شورا و تشکلهایی براه انداختند که از یکطرف پول و اعتبار دریافت می کرد و از آنطرف آب دریاچه را از دست می داد.
ما در نیت ناامید یا منصرف کردن آنکه اراده ای برای بهبود اوضاع دارد نیستیم،اتفاقا دست چنین فرد و مسئولی را گذاشته و پایش را هم می بوسیم اما اجداد ما این حس ما را بخوبی بیان کرده اند که « ایلان وورموش آلا چاتیدان قورخار » و ما نیز چون حاصل عملکرد مسئولان فریبکار را در جلوی چشم با آه و نگرانی نظاره می کنیم خوشبین به این نمایشها نیستیم ولی دیگر جای صبر و کم کاری نیست و صحنه ی آخر می تواند نمایشِ بازی با آتش باشد چرا که دیگر آبی باقی نمانده است.
یاغیش اولسایدیم گئجه گوندوز یاغاردیم
آذربایجان اؤرگینین دوزلانمیش یاراسینا