دشمنان اصلی خود را بیشتر بشناسیم
فرانسه و مناسباتش با رژیم پوشالی طهران
موجودیت و «نفوذ» عمیق فرانسه در ایران دارای سابقه بسیار دیرینه ای می باشد. بعد از سلب حاکمیت از خاندان شاهی قاجار و انتقال اقتدار سیاسی به رضا پالانی از سوی استعمار انگلستان، دولت فرانسه نیز قادر به نفوذ تدریجی اما بسیار وسیع و استحکام موقعیت و سلطه روزافزون خود در حاکمیت سیاسی رضا خانی و تنظیم روابط خود با نخبگان سیاسی آن دوره در ایران مبتنی بر مشارکت های عمیق و پایه ریزی روابط استراتژیک استعماری در این کشور شد. مدارس فرانسوی در آن روزها از محبوب ترین و مقبول ترین مدارس برای فرزندان خانوادهای سرشناس و صاحب نفوذ در رأس فوقانی حاکمیت ایرانشهری رضا خانی بود. نفوذ فرانسه در بین نخبگان حاکمیت ايرانشهر ی بعد از تحولات سیاسی در 1979 در ایران و تغییر حاکمیت از شاهی به شیخی که فرانسه خود یکی از طراحان اصلی آن بود نیز، کماکان تا به امروز ادامه داشته است.
در همه این سالها حضور فرانسه در حاکمیت سیاسی ایران، ایرانشهری را به دو گونه و حالت خود می توان توصیف کرد. شریک امپریالیستی ژاندارم جهانی دول آنگلوساکسون ایلات متحده آمریکا و انگلستان در ایران و در مقاطعی از برهه زمانی نیروی جایگزین ژاندارم جهانی آنگلو ساکسونی .
نفوذ فرانسویها از جمله در ایران، عمدتاً در اواسط قرن 18 و آغاز قرن 19 ابتداً بیشتر با تاثیر گذاری در روسیه تزاری و از آن طریق در قفقاز و ایران شروع به گسترش یافت.
فرانسه با تاثیر قابل توجه خود در سیستم آموزش و تحصیلات و همچنین سبک زندگی در روسیه تزاری و منبعد از آن طریق، اگرچه نه در سراسر جغرافیایی که ایران را نیز در بر می گرفت؛ اما بتدریج توانست به الگویی مورد قبول و محبوب خانواده های ثروتمند و نخبگان سیاسی منطقه تبدیل شود. البته در تحقق این امر نقش فعالیتهای سیستماتیک شبکههای جاسوسی فرانسه در فراهم سازی و بسط پایههای حضور استعماری این کشور در منطقه قفقاز، ایران و عراق تحت کنترل آن زمان دولت عثمانی را نباید دست کم گرفت. «جغرافیای» فوق الذکر مورد علاقه نه تنها فرانسه و آلمان و همچنین بریتانیا نیز بود. چرا که اهمیت منطقه تنها محدود به موضوع رقابت و حیطه نفوذ مابین روسیه و امپراتوری عثمانی نمی شد. مسائلی بهمراتب مهمتر نظیر نفت و ثروت بی کران منطقه نیز مطرح بود.
با شکست امپراتوری عثمانی و استقرار هژمونی انگلستان بهمراهی فرانسه در بسیاری از مناطق از دست رفته حاکمیت دولت عثمانی، از جمله در خاور نزدیک و نیز کشور قاجاریه ممالک محروسه که امروزه ایران نامیده می شود؛ ما بیش از یکصد سال است که به خشن ترین وضع ممکن با نقض حاکمیت ملی خود در وطن خویش مواجه هستیم. این امر برای ملت ما با ضایعات جبران ناپذیر جانی، مالی و فرهنگی توأم بوده است. دولت استعماری فرانسه از مسئولترین درجه یک اعمال این جنایت سنگین بر علیه ملت ما بوده و می باشد .
نباید فراموش کرد که در صورت تداوم حاکمیت ایرانشهری در این کشور، چه با سیمای کریه کنونی خود و چه با تغییرات روبنایی و جایگزینی استبدادی دیگر، ما همواره شاهد حضور منفور فرانسه و تداوم جنایات و بی عدالتی های پایان ناپذیر در حق ملل و مردم ساکن در این کشور و علیالخصوص ما ترکان آذربایجان خواهیم بود. چرا که حضور فرانسه در ایران برای این کشور امریست حیاتی .
ایران از جملهی نادرترین کشورهایی است که استعمار فرانسه حداکثر امکان چپاول منابع و ثروتهای ملی آن به همراه حداکثر بهره بردای ژئوپولیتیکی را دارد.
بنابراین، تداوم حاکمیت قدرت سیاسی فعلی در ایران و یا به عبارتی دقیق تر تداوم حاکمیت ايرانشهری در این ممملکت بطور اجتناب ناپذیر توام با «بازتاب» حضور و اعمال سیاستهای فرانسه محور خواهد بود .
و این چیزی نیست، جز چپاول وسیع منابع ملی، وقوع جنایات سنگین دولتی بهمثابه پدیده ای گویی طعبیی در زندگی روزمره و از همه مهم تر تبدیل اعمال سیاست های ترک ستیزانه آشکار و پنهان به سیاست دولتی با هدف دقیق نابودی کامل ملت تورک آذربایجان جنوبی.
بسیاری از برادران ما، تورک ستیزی گروهای وابسته به بیگانگان ایرانشهری رژیم طهران را ناشی از سرشت ذاتی این پست ترین ها از میان مردمان می دانند! اما این تنها نصف حقیقت می باشد، نصف دیگر حقیقت را می بایست در حضور تعیین کننده فرانسوی ها در اداره امور و سکان داری ایران جستجو کرد. امری که باید اذعان داشت جاسوسان پر مهارت فرانسه تا کنون قادر بوده اند تا حدود بسیار زیادی از دید مردم پنهان نگاه دارند.
فرانسه همواره در تلاش و خواستار نفوذ به قفقاز و در پی تأمین حضور خود در آن منطقه نظیر آنچه که در آفریقا و خاورمیانه داشته، بوده است. این امر سالیان درازی است که لاجرم نه تنها تضاد با آذربایجان و ترکیه را در منطقه بهمراه داشته، در عین حال عنصر تورک ستیزی در ایران را نیز به یکی از اساسیترین سیاست منطقه ای این کشور بدل می سازد. همچنین بنیان اتحاد تورک ستیزانه مابین رژیم تروریست ایرانشهری طهران و حکومت خلال دندانی ارامنه، همیشه گریان واستعمار فرانسه را نیز تشکیل می دهد.
با توجه به حضور روسیه در قفقاز و نیز مناطقی بسیار وسیع تر از آن در حول محور خود، اقدامات فرانسه حتی با همراهی کامل ایران در این حوزه را نمی توان چندان هم موفقیت آمیز نامید. اما آرزوی مداخله در حیطه نفوذ ترکیه بطور روزافزون در رفتارهای فرانسه قابل مشاهده است.
دلیل این امر بیشتر بهدلیل هراسی است که این کشور از تغییرات گریزناپذیر برقراری سیستم نوین جهانی و تأثیرات آن در منطقه و پیدایش کشورهایی قوی با اهداف تاًثیرگزار در جهان نظیر ترکیه با همراهی کشور برادر خود آذربایجان و پیدایش اتحادیه هایی نظیر اتحادیه کشورهای تورک و از سوی دیگر تزلزل و درماندگی پایگاه اصلی فرانسه در منطقه، یعنی رژیم تروریستی پوشالی طهران، رشد سریع و قدرتمند حرکت رهایی بخش تورکان آذربایجان جنوبی که، در ادامه روند طبیعی خود به تسویه این دولت استعماری پر روی مینیژوپی اروپایی با جنایات فراوان خود از حیات مردمان این منطقه خواهد بود .
و این همان پس گردنی خواهد بود که از هم اکنون این کشور را بیشتر و بازهم بیشتر به اقدامات و تلاش مذبوحانه بر ضد ما تورکها سوق می دهد .
آنچه که اوضاع را برای فرانسه و رژیم تحت حمایت این کشور، یعنی رژیم تروریستی طهران بغرنج تر می سازد؛ اینکه، علاوه بر فاکتور آمریکا، انگلیس، روسیه و ترکیه، اسرائیل نیز مصرانه در تلاش برای مداخله در اوضاع منطقه است. درراینجا اشاره به اختلافات دیرینه ایران با اسرائیل نیز داشته باشیم. بر خلاف ادعاهای مسخره ملایان ایرانشهری در بطن تضادهای مابین ایران و اسرائیل، رقابت مابین فرانسه و اسرائیل در منطقه خاور میانه و حتی فراتر از آن قرار دارد. درغیر اینصورت ایران بعنوان کشوری بی در و پیکر که رهبران ظاهری آن حتی بلد نیستند شلوار با کمربند به پا کنند، چه حسابات نامعلومی را در لبنان و سایر این قبیل مناطق می توانند داشته باشند .
دنیایی جدید با اتحادهای جدید پیش روی ماست. به نظر می رسد: این روندِ مشکل و پیچیده برای همگان، اما بهمراتب دردناک تر برای فرانسه و رژیم طهران خواهد بود .
یوسوف دمیرچی