نباید از شکست ترسید و نباید به ملامت شکستخوردگان پرداخت. شکست بخش مهمی از موفقیت است. ۹۹ راه غیرمکرر منتهی به شکست رهنمون صدمین راه جدید برای نیل به هدف و موفقیت است. اگر مشروطهخواهان واقعی مغلوب سیاستهای استعماری غرب و شرق نشده، و محمدعلیشاه قاجار و رضا میرپنج پالانی عامل استبداد صغیر و کبیر نمیشدند و تابع مشی دموکراتیک مظفرالدین شاه قاجار و احمدشاه قاجار میماندند، مطمئناً آزادیخواهان به سرمنزل مقصود میرسیدند، و آل قاجار در زمره خاندان سلطنتی، شوکت حکومت ایران میشدند، و مشروطهخواهان نماد نهادهای مدنی و مردمی.
با شکست مشروطهخواهان و شروع استبداد صغیر و اضمحلال قاجار و آغاز جنگ جهانی اول و شروع استبداد کبیر رضاخانی و جنگ جهانسوز دوم متعاقب آن، … ۳۶ سال بعد از واقعه پارک اتابک و زخمی شدن و خانهنشین شدن ستارخان خِرَد جمعی مردم آذربایجان امیدوارانه به تلاشی مجدد برای ادامه راه علی موسییو، ستارخان، باقرخان، خیابانی، حیدرخان عموغلو، محمدتقیخان پسیان، محمدامین رسولزاده، و … فرمان داد که منجر به صدور بیانیه ۱۲ شهریور سال ۱۳۲۴ و نهایتا تشکیل حکومت ملی آذربایجان شد.
حکومتی که بعد از یکسال تمرین دموکراسی، قربانی تشکیل سازمان ملل و اولین قطعنامه آن برای خروج نیروهای خارجی از آذربایجان شد و با بمباران مواضع این حکومت نوپای بیسلاح توسط هواپیماهای آمریکایی و قتلعام فجیع روشنفکران آذربایجانی توسط نیروهای تا دندان مسلح ارتش پهلوی دوم و خوانین ظالم و مزدوران آنها به خاک و خون کشیده شد.
اما، ۳۱ سال بعد، در بهمن سال ۱۳۵۶، بار دیگر، فریاد آزادیخواهی مردم آذربایجان بلند شد، و در کمتر از یکسال طومار رژیم پهلوی را پیچاند و یکسال نشده قانون اساسی مشروطه مشروعه را به تصویب رساند: بدون درک اهمیت انجمنهای ایالتی و ولایتی و لزوم رسمی شدن زبان تورکی و ارزش مشارکت ملل سرزمینهای ملی محروسه ایران در اداره کشور.
با اینکه، ۱۱۳ سال از واقعه پارک اتابک و زخم منجر به شهادت مظلومانه ستارخان مدافع حریت آذربایجانیان میگذرد، اما، مردم آذربایجان همچنان با شعار «آزادلیق، عدالت، میللی حوکومت» یاد و نام سرداران ملی خود را زنده نگه داشته و در آرزوی نصب مجسمههای یادبود آزادیخواهان خود در آذربایجان و سرتاسر کشور ایران و گسترش نهادهای ملی و مدنی و فرهنگی و زبانی خود هستند.