خواجه عبدالله انصاری سخن اندیشمندانهای دارد که میگوید: سخنان گفتن حرام است تحقیق آن را مباح میکند. سخن هر چند از دهان یک عالم یا فیلسوف یا هر کسی در هر مرتبهای که باشد، بدون تحقیق و منبع بیرون بیاید حقیقتاً حرام و باطل است.سخنان
از وقتی که نوشتهها و سخنان دکتر سید جواد طباطبایی را دنبال و به دقت مطالعه و بررسی میکنم به این نتیجه رسیدم که ایشان بیش از آنکه حرفهای چهارچوبدار و علمی بزنند و بنویسند، فقط سخنرانی میکنند آن هم سخنی که پایه و اساس علمی ندارد.
با این وجود خودم را در آن مرتبه ندیدم که به تمام شبهات ایشان جواب بنویسم و خودم را مکلف کردم که در مواردی جواب بنویسم که شش دانگ به آن موارد اشرافیت دارم. قبل از هر سخن لازم است بنویسم که ای کاش هر عالم و محققی در این کشور در خصوص مسئلهای نظر بدهد که تخصص آن را دارد. اشتباه بزرگ آقای کسروی هم همین بود. ایشان تاریخ مشروطیت کار میکرد و خوب هم کار میکرد و ای کاش در همان وادی قلم و قدم میزد. وقتی وارد حوزه زبان شناسی، قوم شناسی و… میشود، همان میشود که نتیجهاش را میبینیم.
آقای دکتر طباطبایی این اشتباههای بزرگ را آقای کسروی انجام دادند و شما هم همان اشتباهات تاریخی را تکرار میکنید چه منفعتی در این اشتباهات هست خدا میداند و بس…
قبل از ورود به اشتباه تاریخی دکتر طباطبایی، اشتباه بزرگ تاریخی احمد کسروی را در این خصوص دوباره مرور میکنیم:
زبان ملت آذربايجان در طول تاريخ تركي بوده و تا زمان كسروي تقريباً تمام عالمان تاريخ در اين فكر بودهاند. چنانكه در كتاب «نامه دانشوران» قيد شده است. در سال 1915 ميلادي «لسترنج» كه اثر «نزههالقلوب» خود را دوباره چاپ ميكند از دوران قديم زبان آذربايجان را تركي ميداند. احمد كسروي زبان قديم آذربايجان «آذري» را از ريشه زبان فارسي دانسته و مينويسد: «زبانهاي مختلف در ايران چون تركي، عربي، ارمني، آسوري و زبانهاي مختلف استانهاي ايران (گيلك، مازندران، سمنان، سرخه، كردي، لري، شوشتري و…) از بين رفتن اين زبانها آرزوي ديرينه من است»(رئیس نیا،1380: 86).
چنان كه ديديم فكر عالم بزرگ ويل دورانت يا در زمان احمد كسروي نبوده و يا اگر هم بوده براي كسروي مشخص و معلوم نبوده است. «… فرهنگ اروپايي و آمريكايي ما، در طي قرون، از راه جزيره كرت، يونان و روم، از فرهنگ همين خاور نزديك گرفته شده است. «آرياييها» خود واضع و مبدع تمدن نبوده، بلكه آن را از بابل و مصر به عاريت گرفتهاند، يونانيان نيز سازنده كاخ تمدن به شمار نميروند، زيرا آنچه از ديگران گرفتهاند به مراتب بيش از آن است كه از خود برجاي گذاشتهاند. يونان در واقع همچون وارثي است كه ذخاير سه هزار ساله علم و هنر را كه با غنايم جنگ و بازرگاني از خاور زمين به آن سرزمين رسيده، به ناحق تصاحب كرده است»(ویل دورانت، 1365: 141).
علم زبانشناسي نشان ميدهد كه صاحب، خلق كننده، عرضه كننده و كشف كننده هر زبان ملت است نه عالمان آن زبان. زبانشناس دميرچي زاده ميگويد: «زبان توسط ملت خلق ميشود، با ملت ادامه حيات ميدهد و با ملت كشف و به ظهور ميرسد و توسط ملت به هر شكلي افتاده و آخر شكل واقعي خود را پيدا ميكند»(دمیرچی زاده، 1979: 43).
پایان قسمت اول
عمار احمدی