به جرأت می توان گفت ترقی علم و صنعت در سطح کشورهای پیشرفته در عرض 10 سال گذشته از 100 سال اخیر بیشتر بوده است!
در عرض 100 سال گذشته نیز بشریت از 1000 سال قبل بیشتر ترقی نموده است!
برقراری رژیم پهلوی در اوایل قرن بیستم میلادی، در شرایطی عملی شد که جهان با شدت تمام در حال رشد و ترقی بود. اختراعات ماشین و هواپیما و کشتی های عظیم و غول پیکر، نمونه هایی از آنها بودند.
اساسی ترین معضل جامعه آن روز ایران، سیستم ارباب ـ رعیتی بود که نه تنها رضاشاه کوچکترین اقدامی برای اصلاحات ارضی و از بین بردن یوغ بردگی انجام نداد، بلکه خود در عرض مدت کوتاهی به بزرگترین زمیندار و زمینخوار کشور تبدیل گردید.
ترقیات عصر رضاشاه را باید با ترقیات عصر آن دوران مثلاً با ژاپن مقایسه کرد نه با افغانستان. زیرا که افغانستان هنوز هم اندر پی یک جوجه، اندر خم یک کوچه باقی مانده که مرکز پخش مخدرات جهانی و منطقه و تروریسم بین المللی و تمدن زبان دری است و ایران معاصر را اگر خواستیم مقایسه کنیم حداقل باید با ترکیه همسایه خودمان مقایسه کنیم. در مقام مقایسه با رهبران عصر رضاشاه و عصر حاضر، قابل مقایسه با آتاتورک و یا(از من نشنیده بگیرید) خانم آنگلا مرکل نیست!
آنگلا مرکل بعد از 18 سال زمامداری کشور آلمان، با احترام تمام و بدون آنکه یک یورو به ثروت مادی خود بیفزاید و یا بر املاک مردم دست اندازی کند قدرت را بطور آبرومندانه ترک نمود. ولی رضاشاه با نکبت و سرشکستگی عازم تبعید گردید. پسرش بدتر از او، همچنانکه پدرش را با کودتا سرکار آورده بودند خودش را نیز قدرتهای بزرگ بر مسند پادشاهی نشاندند و همچنین بعدها علیه دولت قانونی دکتر محمد مصدق کودتا نمود. و در نهایت با قیام مردم فراری شد. خلاصه اینکه پسر از زندگی و سرنوشت رقّت بار پدر درس عبرت نگرفت.