شانتاژها و تخریب ها از خصیصه افراد قدرت و جاه طلب در حرکت ملی است/مهدی حامد سلطان ارگین
نیاز به قدرت و میزان بهرهمندی از امتیازات آن در انسانها و حیوانات جنبههای متفاوتی دارد؛ با این اختلاف که نیاز به قدرت در حیوانات صرفاً در دستیابی به غذا،جنس مخالف(تولید مثل) و حفظ بقا خلاصه میشود اما در انسانها این نیاز با توجه به افکار، آرمانها و شخصیت افراد طبق نگرشهای نقش بسته در ذهنشان، حامل جنبههای متفاوت مثبت و منفی میباشد که مختصراً به چند مورد اشاره میشود.
_گاه هدف از رسیدن به قدرت، ثروت حاصل از آن و به تبع آن بالا بردن سطح رفاه زندگی شخصی است که در این مورد از آنجایی که انسان ذاتاً موجودی حریص و سیری ناپذیر است، دستیابی هرچه بیشتر به ثروت و قدرت میتواند مسیر هدف اصلیاش را تغییر داده و منجر به پایمال شدن حقوق دیگران، بی توجهی به خواستهها و نظرات اطرافیان و بیاهمیت بودن نیازهای قانونی آنها گردد.یا برعکس،شخص با رسیدن به ثروت حاصل از قدرت، به عزت نفس و درک بالاتری از حس انسان دوستی رسیده و در حد توان موجبات رفاه و آسایش برای هم نوعانش را فراهم می آورد.
_بعضی انسانها رسیدن به قدرت را در کسب یک جایگاه اجتماعی معتبر میدانند،۱_شخص با دستیابی به یک جایگاه معتبر اجتماعی در مسیر خدمت به جامعه و مردم قدم برداشته و با هر نتیجه گیری مثبت از ارائه خدماتش احساس قدرت و رضایت روحی بیشتری میکند،مانند[مربی ورزشی یا معلمی که با آموزش فنون و علوم به شاگردانش،با مشاهده پیشرفت و موفقیتهای آنان احساس قدرت و غرور میکند]
۲_گاه دستیابی به یک جایگاه معتبر اجتماعی باعث بیدار شدن عقدههای ناشی از کمبودهای مختلف شخص در تمام مراحل زندگیاش میشود که در این حالت انواع جلوههای منفی شخصیتی مانند:[احساس خود بزرگبینی،غرور کاذب،میل به مطیع کردن دیگران،تحمیل عقاید و خواستههای شخصی بر سایرین و …بروز میکنند.در چنین حالتی احتمال ابتلای فرد به جنون یکجانبهنگری وجود دارد که شخص فارغ از در نظر گرفتن حقوق اولیه حتی خانواده و دوستان، درصدد یکجا رفع کردن کمبودهای شخصیاش و رهایی از دغدغه بی اهمیتی خویش در گذشته میکوشد،مانند:رئیس اداره یا سازمانی که با تسلط بر منسب،با فراموشی چهارچوب وظایفش و در جهت منافع شخصیاش،به جای حل مشکلات ارباب رجوع و کنترل زیردستانش در راستای خدمت صحیح و قانونی به مردم،دست به هر گونه اعمال غیر قانونی و خیانت میزند.
_ بعضی افراد رسیدن به قدرت را در کسب یک جایگاه سیاسی سطح بالا در جامعه یا یک جریان سیاسی که خود را متعلق به آن میدانند میپندارند.۱_شخص با تسلط بر جایگاه مورد نظر،فارغ از در نظر گرفتن منافع شخصی و انواع امتیازات ممکن موقعیتش در راستای اصلاح و رفع سیاستهای غلط حاکم بر جامعه یا آن جریان سیاسی که عضوش میباشد تلاش میکند. وی حتی با ایجاد فضاهای سالم، زمینه رقابتهایی اصولی با جریانات و طیف های پیش رو را فراهم کرده و باعث نتیجهگیری بهتر در امور مورد نظر میشود.۲_شخص بر پایه حسادت،برای جلب توجه،کسب چهره موجه،بهرهمندی از امتیازات شخصی پشت پرده،دشمنی با جریانات مقابل و … به قدرت سیاسی نیاز دارد. از آنجایی که وجهه و منافع این فرد وابسته به جایگاهش میباشد،برای حفظ و ارتقای مقام خویش و کنترل قدرت طیفی که وابسته به آن است،به ترفندهای مختلفی چون:شانتاژ،تبلیغات سوء،تخریبات و تهمت علیه جریانات و طیفهای مقابل متوسل میشود که در نتیجه منجر به وسواس دشمنتراشی میگردد.در صورتی که جریانات مقابل هم قصد دشمنی و رقابت ناسالم با این شخص و طیفش را هم نداشته باشند،این فرد همچنان دچار تلقین رقیبزایی کاذب و توهم توطئه بوده که از روی حسادت بیش از حد و برای رهایی از فشار روانی ناشی از این تلقینها دست به یارکِشی و جذب نفراتی حتی به عنوان سیاهی لشگر هم که شده،جهت تسکین عذاب درونی ناشی از احساس ضعف امنیتش در نزد خویش میزند.گاه برای ارتقای جایگاه خویش از سیاست تعریف و تمجید و مؤثر نشان دادن مافوقش استفاده میکند،چرا که حفظ و ارتقای مقامش به ارتقا و تحکیم و تثبیت جایگاه مافوقش بستگی دارد. اصولا وعدهها و سخنان اینگونه افراد فاقد اعتبار بوده و بهتر است حسن نیّتشان طبق عملکردهایشان و نتایج حاصله سنجیده شود.
گذشته از اثبات علم روانشناسی بر این موضوع،در طول تاریخ «هوس نامتعارف در قدرت طلبی» این توانایی را داشته که شخصیت انسانها را به مسیر جهل،ظلم،اعمال لمپنمحورانه و رفتارهای غیر انسانی سوق دهد.
تا به امروز در حرکت ملی آذربایجان نیز این ابعاد منفی ناشی از قدرتطلبی گاه با ضربههایی غیر قابل جبران بر پیکره حرکت، نقش مانع و سرعتگیر در مسیر پیشروی حرکت ملی جهت رسیدن به اهداف مقدسش را بازی کرده است.
و در نهایت،قدرت در جریانات،نهضتها و حرکتهای سیاسی و اجتماعی زمانی مطلوب است که در راستای هدف گروه به کار گرفته شده و مانع حرکت سایر افکار و متدهای متفاوت داخل گروه نشود و به ابزاری جهت حصول به منافع شخصی یا دستهای نگشته و به عنوان یار کمکی نیروهای مخالف حرکت عمل نکند.