مانور سلطنت طلبان
تعیین نوع حکومت بعد از قیام و انقلاب مردم علیه جمهوری اسلامی، شعاری است که آقای پهلوی توانست به دلایلی که بدان خواهم پرداخت به مسیح علینژاد، حامد اسماعلیون و دوسه سلبریتی بقبولاند. باید به این مطلب اعتراف نمود که بخش بزرگ اوپوزیسیون با تجاربی که از گذشته سیاسی ایران دارند، فریب حرفهای آقای پهلوی را نخوردند، خصوصا اوپوزیسیون احزاب آذربایجان، عرب ها و اکراد با درایت و هوشیاری با این ترفند برخورد کردند و همچنین احزاب چپ و تا حدی جمهوری خواهان. بخش بزرگی از شکست سلطنت طلبان در پروژه پهلوی سازی اخیرشان، برداشت و اعتماد کاذبی بود که آنها به موسسه نظرسنجی گمان داشتند. این موسسه در نظر سنجی سیاسی خود با تقلیب واقعیت رضا پهلوی را از حیث محبوبیت اپوزيسيون نزد ایرانیان با اختلاف فاحشی در صدر جدول قرار داد و بعد از آن بود که کمپین سلطنت طلبان با امیدواری بیشتری به صحنه سازیها و تبلیغات پروپاگاندایی دست زد. کلید تمایلات سلطنت طلبی برای بازگشت به قدرت از تظاهرات مشهد و با شعار رضا شاه روحت شاد، زده شد و در موسسه گمان به یک خط سیاسی مشخص تبدیل شد. بعد از اتفاقات مربوط به مرگ مهسا امینی، رضا پهلوی نیز از کنج انزوا بیرون آمد و ابتدا به عنوان تحلیل گر شرایط و بعد مدعی وارث شاهی وارد کارزار تبلیغاتی خود شد. متعاقباً رسانههای چون منوتو و اینترنشنال و صدای آمریکا به عنوان بازوی جلب افکار عمومی شروع به عملیاتی کردن آن شدند. تناوب تبلیغات صورت گرفته، منجر به این شد که ایشان اولین بار با اعتماد به نفس بیشتر در صدد ارزیابی وزنه سیاسی خود تحت عنوان «من وکالت می دهم» شد. مسیر این راه با تصمیماتی که در اطاق فکر سلطنت طلبان صورت گرفت، به دست احسان کرمی مجری سابق صدا و سیما سپرده شد. انتخاب وی نیز احتمالاً به این دلیل صورت گرفت که نشان دهد نوعی دگردیسی و تغییر عمیق در حساس ترین کانون رسانه ای حاکمیت سیاسی موجود در ایران رخ داده است. اینکه چگونه فردی چون احسان کرمی در یک بازه زمانی کوتاه از یک هواخواه جمهوری اسلامی به یک سلطنت طلب دوآتشه تبدیل شده، مشکلی اساسی در ساختار روانی و شخصیتی ایرانیان است که خود را در تحولات سیاسی نشان می دهد و معنایی جز رویکرد بلهوسانه به دنیای سیاست نیست و اتفاقا از بزرگترین آفتهای عقب ماندگی فکری و اجتماعی و سیاسی این کشور می باشد. وکالت سیاسی مورد نظر آقای پهلوی به منظور وزن کشی سیاسی خود، علی رغم جوسازی و تبلیغات پر هیاهوی خود، قرین موفقیت نشد و نشان داد نظر سنجی موسسه گمان چیزی جز فریب و حقه بازی نیست. این اتفاق و سرشکستگی بزرگ باعث شد سلطنت طلبان مسیر تبلیغات را عوض کنند و اینبار تلاش خود را معطوف به ائتلاف مخالفان کنند. طبعاً این ائتلاف نمی توانست صورت بگیرد، لذا تفسیر شکست به سمت تمامیت ارضی و موجودیت ایران شد که اگر پهلویها به عنوان یک گزینه جدی برای فردای ایران مطرح نشود، موازنه قوا به سمت و نفع تجزیه طلبان رقم خواهد خورد. این تلقی چنان برای خود جا باز کرد که حتی در داخل ایران، اصول گرایانی چون فرید مدرسی، خواهان دفاع از رضا پهلوی شدند. به همین دلیل یک شبه مسیح علینژاد، حامد اسماعلیون، گل شیفته فراهانی حاضر به ایستادن در کنار آقای پهلوی شدند. آنها سعی نمودند کردها را نیز جلب این کار کنند، اما مهتدی تنها حاضر شد از طریق ارتباط رسانهای در این ائتلاف حضور پیدا کند و در عین حال مواضع کردها را تکرار کند و خانم شیرین عبادی نیز تا حدی فاصله خود را با این طیف حفظ نمود. پروژه ائتلاف مورد نظر آقای پهلوی بعد از گذشت یک دو هفته هنوز در هاله ای از ابهام است و آقای پهلوی با احساس مبهمی که از ناکامی دوباره دارد، این بار به مصاحبه با خبرگزاریهای غربی و ملاقات با برخی از نمایندگان مجلس روی آورده تا بتواند لاقل دولت های فرانسه و ایتالیا را به حمایت از خود ترغیب کند. اما به نظر می رسد این راه نیز در حال پیچ به سمت کوچه بن است. اختلاف آمریکا با اروپا بر سر مسائل مرتبط با ایران، باعث شده قاره سبز در تصمیم گیری خود دچار تردید شود و همین مسئله سبب شد امروز مسیح علینژاد با اذعان به عدم همکاری غرب با این جریان، تمامی سنگینی بار ظفر را به دوش مردم انداخت.