مسالهای به نام شعور ملی/شعور در معنی لغوی، ریشه در آگاهی و دانایی و ملی ریشه در ملیت دارد. #شعور_ملی را می توان به اختصار، شناخت و آگاهی بر آنچه که با ملیت مرتبط است، دانست و در این چارچوب به آن پرداخت. چنین نگاهی به مفهوم شعور ملی، آن را بسیار فراتر از فرهنگ ملی، حقوق ملی، دولت ملی، ادبیات ملی و خاک سرزمینی نشان میدهد که همچون چتری فراگیر و گسترده، همه مباحث نظری و عملی مرتبط با عنصر ملیت را زیر پوشش حمایتی خود قرار می دهد و به آن جامعیتی خاص میبخشد. شعور ملی، فهم و درک تحولات فرهنگی و اجتماعی، پرداختن به تاریخ و توجه به حقوق ملی را به یک ضرورت روز در جامعه تبدیل مینماید و فرد را در برابر #بی_تفاوتی_اجتماعی و #آسیمیلاسیون_فرهنگی مصون میسازد.
شعور ملی عنصر مسئولیت ملی را به رکن بنیادین ساختارسازیهای سیاسی و فرهنگی ما تبدیل کرده و این حلقه گمشده را به جنبش های اجتماعی تاریخ معاصر ما بر میگرداند و موفقیت آن را تضمین می نماید. اگر در تاریخ آذربایجان، حکومت ملی به رهبری میرجعفر پیشه وری، در مقایسه با سایر جنبش های اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران، به عنوان تجربه ای موفق و ماندگار شناخته می شود و هدف بیشترین تخریبات، اتهامات و تهاجم قرار گرفته است، توجه ویژه به عنصر شعور ملی در ارکان حاکمیت، بخش های دولت و سطوح جامعه بوده است. به همین دلیل است که تضعیف شعور ملی در آذربایجان در کنار سایر سیاستهای نژادپرستانه و ایدئولوژیکی، در راس امور قرار گرفته و در قالب برنامه های عملیاتی همچون #آذری_سازی، #ترک_زبان_انگاری، اقوام ایرانی و زبان های محلی ، منع آموزش زبان، تاریخ و ادبیات تورکی و انترناسیونالیسم مذهبی و غیرمذهبی، در جامعه به مرحلهی اجرا درآمده است.
درک و فهم چیستی و کیستی ملی(هویت)، آغاز فرایند شکل گیری شعور ملی در جامعه و فرد است و این شناخت فردی و جمعی، در مقاطع تاریخی حساس و ساختارسازی های سیاسی بنیادین و سهم خواهیها و مشارکتهای اجتماعی، مقدمه و ضامن تحقق عدالت، توسعه و تعالی در همهی سطوح، ابعاد و بخش های مختلف جامعه است و اگر آذربایجان در جنبش های اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران، متناسب با تلاش ها و فداکاریهای صورت گرفته و با وجود تمام آن هزینههای مادی و معنوی پرداخت شده، نتوانسته به خواسته های سیاسی و مطالبات اجتماعی خود نائل آید، و سهمی متناسب به دست آورده، منافع و مصالح ملی خود را تامین کند، علت این امر در خلا و نبود عنصر شعور ملی در راس هرم قدرت و در میان سران تورک و آذربایجانی این جنبش ها بوده است.!
مسالهی شعور ملی، یک فانتزی اجتماعی نیست، بلکه یک ضرورت راهبردی است که نقش مهمی در چانه زنی های سیاسی و اجتماعی دارد و اگر امروز نبودن عدالت در همهی بخش های جامعه به یک چالش تبدیل شده و از محرومیت ها، تبعیض ها و محدودیت های فرهنگی و اقتصادی فاحش رنج میبریم، مطالبه گری حقوق ملیمان را نیز در طول تاریخ معاصر به یک بحران بدل ساختهاند و به عبارتی دیگر با تنگ نظریهای سیاسی، حتی مطالبات به حق فرهنگی و زیست محیطی را امنیتی کردهاند. و از سویی دیگر کم رنگ ساختن عنصر شعور ملی در میان اقشار مختلف مردم و گروه های مختلف اجتماعی جامعهی تورک، فعالیتهای اجتماعی ما را ناتمام و مطالبه گری های سیاسی و اجتماعی ما را با چالش مواجه ساخته است.!مسالهای به نام شعور ملی/سعید مینایی
مسالهای به نام شعور ملی/سعید مینایی