معنای واژه «خزر»،داستان بوزقورت (روایت نخست) و داستان بوزقورت (روایت دوّم)
_معنای واژه «خزر»
خزرها گروهی از ترکان بودند که دولتی مستقل و نیرومند در شمال دریای کنونی خزر آفریدند و نامشان را بر این دریا به یادگار گذاشتند. آنان به هنگام پیشروی سپاهیان عرب به سمت شمال، حدود یک قرن راه آنان را در خط قفقاز سد کردند. کلمة «خزر» از مصدر ترکی «گزمک» (گردش کردن) گرفته شده و معنای ساد ه آن صحراگرد است. خزر از نظر لغوی در اصل «گزر» (گردان) بوده که به مرور زمان حرف نخست آن صیقل خورده و تغییر یافته است. مجارها برای سواره نظام از واژه «هوسار» استفاده می کنند. این واژه به صورت Ketzer در معنای «ملحد» وارد زبان آلمانی شده و برای یهودیان استفاده میشود چون خزران برای حفظ استقلال خود در برابر اعراب مسلمان و رومیان مسیحی، دین یهود را پذیرفته بودند. اعقاب ترکان یهودی خزر با تشکیل دولت اسرائیل و مهاجرت به این کشور آداب و باورهای خود را نیز به اینجا بردند. بطور مثال اکنون نیز در اسرائیل خوردن ماهی در روز شنبه امری پسندیده است. این رسم به آداب ترکان خزر در سواحل دریای خزر باز می گردد.
_داستان بوزقورت (روایت نخست)
گؤگ ترکها با همنژادانشان (هونها)، از سرزمین «صو» واقع در شمال سرزمین هون خارج شد. نام فرمانده و رهبر آنها «قاپان پو» بود. او 16 برادر داشت. مادر یکی از آنها یک گرگ بود. آن جوان بر بادها و بارانها حکم میراند.
دشمنان گؤگ ترکها، به یک حمله، همه برادران را کشتند. تنها این جوان از این فلاکت جان سالم بدر برد. او دو همسر داشت: یکی دختر خدای بهار و دیگری دختر خدای زمستان بود. او از هر کدام این همسران، دو پسر یافته بود. مردم «نوتولوشه» بزرگترین پسران را به عنوان خاقان برگزیدند. نام او ترک بود. ترک 10 همسر داشت. همه فرزندانش نام مادران را گرفتند. یکی از آنها که نام مادرش آسئنا (گرگ ماده) بود، خاقان ترک شد. نام او نیز آشینا بود.
_داستان بوزقورت (روایت دوّم)
جد بزرگ ترکان، در سواحل غرب دریای خزر میزیست. مردم او شاخهای از هونها بودند و آسینه نام داشتند. قبیله آشینه یا آشینا در هجوم یکی از اقوام همسایه نابود شد. از میان آنها تنها یک پسر زنده ماند. دشمنان بر او رحم آورده و از جانش گذشتند. دستها و پاهایش را بریده و در یک نیزار انداختند. پس از رفتن دشمن، یک گرگ ماده پسر را یافته و از او پرستاری کرد. چون پسر بزرگ شد، با گرگ ازدواج کرد و گرگ حامله شد. گرگ از ترس دشمنان، پسر را برداشته و به ساحل شرقی دریاری خزر برد و میان کوههای آلتای جای داد. گرگ در غاری میان کوهها 10 پسر آورد. ده پسر بزرگ شده و ازدواج کردند. از هر کدام یک قبیله به وجود آمد. یکی از آنان قبیله آشینا بود. آشینا به عنوان رهبر ترکان انتخاب شد چرا که داناترین برادران بود. برای اینکه ریشه و تبارش مشخص باشد، پرچمی بر مقابل چادرش نصب کرد و بر نوک آن یک کله گرگ نصب کرد. پس از سالهای طولانی شخصی به نام «آسئنچه» به عنوان رهبر قوم آشینا برگزیده شد و قبیلهاش را از آن مکان کوهستانی بیرون آورد.