تا قبل از #سلجوقیان (لابد #سلطان_محمود_غزنوی تک و تنها وارد ایران شده و سلطنتش را آغاز کرده بود) هیچ ترکی در ایران زندگی نمیکرد و مردم آذربایجان به زبان آذری صحبت میکردند و پروسه ترک زبان شدن ساکنان این منطقه با سلجوقیان و #مهاجرت بزرگ ترکها به آذربایجان آغازشد و این مهاجرت صدها سال و تا ظهور #صفویان ادامه یافت در این دوره دیگر آذربایجان بطور کامل ترک نشین میشود و آذری ها هم تحت تاثیر همنشینی و مراودت با این ترکها به طور کامل ترک زبان شده و زبان آذری(که کسروی آن را نیم زبانی از شاخه های #زبان_فارسی میداند) تماما از بین میرود. دلیل این اتفاق را هم کسروی در برتری زبان ترکی به آذری آورده است او در این کتاب حتی به برتری زبان ترکی به فارسی درتعداد زمانها، افعال و… نیز اعتراف، و به تلاشهای خودش برای رفع این نواقص از زبان فارسی تحت عنوان #تئوری_زبان_پاک اشاره میکند که به تایید خود او مثلا در کتابش به نام #دادگاه این تلاشها بیشتر باعث تمسخر و خنده دیگران میشده. الغرض کسروی در این کتاب بعد از بیان به اصطلاح پروسه ترک زبان شدن آذری ها به ذکر چند نمونه ای که از زبان به اصطلاح آذری(که آنها نیز شباهت بسیاری به گویشهای تاتی و طالشی دارند)که در گوشه و متون یافته اشاره میکند و سپس با تشریح برخی نامهای مناطق آذربایجان کتاب را تمام میکند. این کتاب از روز چاپ شدن تا امروز محل نقد و بحث و دعوای موافقان و مخالفانش بوده و به گمانم همچنان نیز خواهد بود اما برای روشن شدن تکلیف این نظریه، به نظر من باید از منظر سوم یعنی منظر فارغ از مخالف و موافق، بلکه بیطرف به آن نگاه کرد تا واقعیت روشن شود.
اینجاست که نقص اساسی این نظریه خود را نشان میدهد و آن عدم روشن شدن تکلیف ترکهای مهاجر در آذربایجان است. یعنی مثلا اگر به یک آذربایجانی که از بیخ و بن از دعوای ترکی یا آذری بیخبر است بگوییم: جناب! شما ترک نیستی بلکه شما و همه ساکنین فعلی آذربایجان آذری هستند و زبان شما در آثر مهاجرت ترکها از سلجوقی تا صفویه
به آذربایجان ترکی شده، از شما خواهد پرسید: پس آنهمه ترکهای مهاجر کجا رفتند؟ و دوباره از شما خواهد پرسید از کجا معلوم که من از نسل آن ترکهای مهاجر نباشم؟در حقیقت کسروی در این کتاب تاریخ آذربایجان را( آنهم به میل خود) از سلجوقی تا صفویه و مهاجرت فوج-فوج ترکها به آذربایجان روایت می کند و بلافاصله با زیرکی خاص خود همه این مهاجرت را به طور غیر مستقیم از جغرافیای آذربایجان حذف کرده و میگوید مردم آذربایجان همه آذری تبارهای ترک زبان هستند و کسی هم تا حالا از تاریخ نپرسیده که پس ترکهای مهاجر کجا رفتند? چگونه بلافاصله پس از ترک زبان کردن آذری ها ناگهان از جغرافیای آذربایجان غیب شدند و دوباره آذربایجان ماند با مردم آذری بومی ترک زبان شده اش بدون حتی یک ترک مهاجر در حقیقت طبق نظریه کسروی در برابر هویت ملت آذربایجان دو گزینه ی آذری ترک زبان و ترک مهاجر باید وجود داشته باشدولی کسروی و #آذری_چی ها و #ایرانشهر_چی_ها مثل شعبده بازان احتمال دوم را از چشم تماشاگران تاریخ مخفی کزده اندخلاصه اینکه حتی اگر از نشانه های روشن تاریخی حضور هزاران ساله ترکان را در جای جای وطنشان ایران و آذربایجان چشم بپوشیم و نظریه کسروی را درست هم بپنداریم باز هم ما ساکنین آذربایجان میتوانیم بگوییم تبارا و زبانا از نسل همان ترکهای مهاجری هستیم.
اما حالا من میخواهم این را هم بپذیرم و کل قضیه ترکان مهاجر را نادیده بگیرم و نظریه کسروی را دربست بپذیرم و بقول او، خود را یک آذری ترک زبان شده بپندارم ببینم در آنصورت چه اتفاقی می افتد?در هر صورت من هم یک سوال بزرگ از مدافعان این نظریه میپرسم و آن اینست: با توجه به اینکه کسروی در این کتاب پروسه تغییر زبان مردم آذربایجان را از آذری به ترکی یک امر کاملا آگاهانه و انتخابی بدون زور و جبر و به علت برتری زبان ترکی به آذری میداند و با در نظر گرفتن تاریخی حداقل 600 ساله برای این انتخاب آیا زمان آن نرسیده که ما به اصطلاح آذری های ترک شده برای این انتخاب خود صاحب حق و حقوق مدنی و اجتماعی(از جمله حق تدریس در مدارس و داشتن فرهنگستان و…) شویم؟ و اگر حضرات آذری چی و پانفارس و باستانگرا و یکسان ساز و شاهچی و… هنوز این را صلاح نمیدانند بفرمایند ما بیچاره ها چند صد سال دیگر باید صبر کنیم تا حضرات انتخاب سی میلیون نفر را به رسمیت بشناسند؟
صالح سجادی