نگاهی به اندرون
همه ما وانمود می کنیم مبارزه سیاسی مان برای رهایی آذربایجان است؛ اما وقتی مسائل فردی برجسته می شود، چگونه می توان از خلوص در این راه حرف زد؟ مسائلی شخصی که سالها به نق نقو تبدیل شده بود اکنون دهان باز کرده و همه ما را می خواهد ببلعد. خصوصیات فردی و سلیقه سیاسی را نمی توانیم بپذیرم، آن را تبدیل به حق و باطل می کنیم. اگر کسی قدرت تشخیص و تفریق مسئله خود با آنچه که مسائل یک جریان گفته می شود را ندارد، کنار رفتن از این راه بهترین خدمتی است که می تواند بکند. مبارزه سیاسی بدون آگاهی از علم مبارزه شبیه رینگ بوکسی است که یک طرف آن زور دارد و در عین حال حرفه ای است و طرف مقابل فقط زور دارد و فاقد کیاست و تدبیر. برخی از کسانی که در این مبارزه صاحب وزنی هستند حتی آگاه و اِشراف به وزنه سیاسی خود هم ندارند و به راحتی خود را وسط میدان می اندازند یا انداخته می شوند، بی آنکه بگذارند تحلیل گران ابتدا به میدان بیایند. به عنوان یک نویسنده من می توانم وارد هر میدانی شوم و به کم و کیف امور بپردازم به این بهانه یا دلیل ساده که می خواهم ماوقع را تفسیر کنم. در حقیقت آنچه را که در مورد من قضاوت خواهد شد، تفسیری است که ارائه می دهم. اما کسی که صاحب وزن سیاسی و اجتماعی است حق ندارد به این راحتی وارد میدانی شود که در آن شفافیت وجود ندارد. کسی که سالها در زندان بوده و زیر فشار امنیتی قرار دارد، تحریک کردن و امضا نویسی بیانیهای که معلوم نیست چه بر آوردی دارد ظلم به این شخص است. ویا به میدان آوردن فرد به منظور تحریک و سوء استفاده از شرایط سیاسی در جهت حذف حریف نیز با روحیه مبارزه گری سازگاری ندارد و اخلاقاً مردود است. اینکه چون فلانی زیر سایه سنگین امنیتی قرار دارد و حرکت سیاسی از وی تا حدی سلب شده و نمی تواند در وضع فعلی تحرکی داشته باشد، پس ما بهتر است وارد میدان شویم و در محل زیست و شهر وی میدان داری و ناک اوت اش کنیم، و یا اینکه خلأ وجودی وی را اسبابی برای طرح خود کنیم معنای آن نادیده گرفتن تمامی اصول اخلاقی و مبارزه سیاسی است. و یا اینکه فلانی چون تلویزیون ندارد و ما آن را داریم، پس مدام وی را بکوبیم و با شخصیت وی بازی کنیم، در حقیقت مصادره کردن مبارزه به نفع یک طیف است. تمامی این اتفاقات در حقیقت اشتباهات محاسبه ای است. و معمولا نیز اشتباه زمانی اتفاق می افتد که فرد یا تشکیلات فقط خود را می بیند و می خواهد تنها آلترناتیو این حرکت باشد. برخی فکر می کنند دولت در این تشکیلات نفوذ کرده است، این سخن عبث و بیهوده ای است. تشکیلات سیاسی در آذربایجان از حیث تحلیل شرایط به قدری ضعیف هستند که نیازی به دشمن ندارند. در چنین مواردی اتفاقا دولت ها سعی می کنند تماشاگر امور آنها باشند، چون می دانند آنها با دستان خودشان آنچه را به دست آورده اند به راحتی بر باد خواهند داد. دولت ها در چنین مواردی بسیار هم صبور هستند. وقتی یک تشکیلات یا حزب تحلیل گرانی ندارد، اطاق فکری ندارد، در چنین وضعی خود سرانه وارد میدان خواهد شد، حرف آخر را در اول خواهد زد و یا اینکه ابتدا موضع خواهد گرفت و بعد به تحلیل روی خواهد آورد. بیشتر این افراد به مباحث تئوریک علاقه ای ندارند؛ ابتدا به ساکن به سراغ تئوری توطئه می روند. زیرا در این جامعه هر چه شما بیشتر تئوری توطئه ببافید به همان اندازه نزد عوام محبوبید! برخی از فعالین سیاسی ما اساساً با خودشان مشکل دارند و چون هیچ راهی برای حل و فصل امور خود ندارند، مشکلات خود را به این حرکت سرریز کرده اند و تمییز دادن و سوا کردن آن خود حکایتی دیگر دارد. فضا در حرکت سیاسی آذربایجان بسیار آلوده و عوام زده است. هنوز تفسیر درست نشده، اشخاص به فکر میوه چینی هستند، فکر می کنند قدرت در دستانشان است و تنها باید آن را اعمال کرد. و یا اینکه صلاحیت یک چیز درست یا غلط فقط در دستان آنهاست. بخشی از مخالفتها منشأ اقتصادی افراد را دارد. فکر می کنند در سیاست پول ها را ریخته اند و با یک موضع گیری صریح می توان یک شبه صاحب همه چیز شد. اینها تاجران سیاسی هستند. اما مشکلی که دارند این است که حرکت سیاسی آذربایجان اسپانسر مالی ندارد. حرکت سیاسی در آذربایجان از مرحله شخصیت سازی و رهبری کاریزماتیک گذشته است، ما نمی توانیم به این سمت برویم و شرایط آن را نداریم. زیرا همه ما به خاطر محرومیت ها، تحقیرهایی که از ناحیه شوونیزم خورده ایم، روحیه پذیرش یک شخصیت کاریزما را برای هدایت خود نداریم. شوونیزم ما را تبدیل به شخصیت های زخم خورده ای کرده است که تنها هدف سیاسیاش اثبات شایستگی خود و دست رد بر سایر مدعیان است. ما هرکداممان تبدیل به یک مدعی شده ایم! اگر این واقعیت را قبول نکنیم و در صدد تحلیل و گذشتن از این مانع نباشیم، حرکت سیاسی آذربایجان تبدیل به یک میدان جدل برای اثبات استعداد رهبریت خواهد شد.
بهنام کیانی – اجیرلی/ نگاهی به اندرون