هویت ملی، ضرورت و یا فانتزی/هویت ملی در مقابل تابعیت سیاسی نیست
تلاش برای گذر از چالش ها، رفع نیازها و تامین زندگی بهتر، انسان ها را ناگزیر از زندگی اجتماعی نمود و از دل این حرکت جمعی، تمدن، تاریخ، ارتباطات، مفاهیم فلسفی و دارایی های معنوی بشریت متولد شد. زندگی جمعی و اجتماع بشری پیوند ناگسستنی با چیستی ها و کیستی ها دارد و پاسخ ها آدمی چارچوبی از شناخت ها ترسیم می کند که از آن با عنوان هویت یاد می شود. هویت عامل شناسایی ما در جهانی از تفاوت ها، تشابه ها و گوناگونی هاست و این شناخته شدن در حیات مادی، اجتماعی و معنوی انسان یک ضرورت است.! هیچ بودن در یک اجتماع، بی معنی، به معنای نیستی و بیماری است و اگر هستی، پس چیستی و یا کیستی؟!
میل انسان به دیده شدن، شناخته شدن و بودن، یک نیاز ذاتی، حقیقی و انکار ناپذیر درونی، روانی و اجتماعی است و تصور حالتی غیر از این، غیرقابل قبول، تحمل ناپذیر و ناممکن است. تفاوتهای ما، پرسش های ما را می سازد و پاسخ های ما قطعاتی از پازل بزرگی به اسم هویت و عامل شناخت و وجودی آدمی را تشکیل میدهد و ناگفته پیداست که این تلاش فعال، مستمر و ارزشمند برای موجودیت، برای تداوم زندگی آدمی یک ضرورت است و جنبه سرگرمی، تفنن و خیال پردازی ندارد.!
آدمی یک وجود عینی است و این عینیت مادی برای استمرار زندگی نیازمند ماهیتی ذهنی است که نبود آن جانداری، هوشمندی و جمعی بودن را زیر سوال می برد. چیستی ها، هستن ها و کیستی ها(هویت)معنی حیات آدمی است و تعالی آدمی پیوندی عمیق، معنا دار و مستقیم با آن دارد. آدمی یا خود را می شناسند و این شناخت را تکریم می کند و محترم می شمارد و به تعالی، قدرت و جاودانگی میرسد و یا با خود بیگانه است، حقیقت وجودی خود را تنقید، تکذیب و تحقیر مینماید که این بی هویتی و یا بیگانهگی با هویت، سرانجام به سرخوردگی ذهنی، بی تفاوتی اجتماعی و وابستگی سیاسی می انجامد.
ملیت، بعد از ضرورت، موجودیت، جانداری و هوشمندی، مهمترین شاخصه و دارایی آدمی است و از ارکان و پایههای جوامع بشری است. روابط، وابستگی و پیوندهای ژنتیکی، خونی، نسبی، حسی و سببی مهم ترین ضرورت های شکل گیری اولین اجتماعات بشری بوده است و در تکامل حیات اجتماعی انسان ها نقش انکار ناپذیری ایفاء کرده است.
زبان، فرهنگ، تاریخ، تمدن، ساختارهای سیاسی و اجتماعی بشری در بستری از ملیت شکل یافته و رنگ تعالی و تکامل به خود گرفته است و بدون عنصر ملیت، درک و فهم چگونگی شکل پذیری، استمرار و تحول حیات اجتماعی بشریت، امری غیرقابل تصور است و علامت سوالی به بلندای تاریخ می باشد.
هویت ملی، اساس زندگی اجتماعی بشریت است و فرصت، بستر و ضرورتی برای تعالی ذهنی و تکامل عینی انسان ها فراهم می سازد. توجه، پرداخت و ترویج هویت ملی، یک فانتزی مدرن نیست، بلکه یک ضرورت اجتماعی است که در کنار تابعیت سیاسی، تار و پودهای جوامع بشری را تشکیل میدهد.
هویت ملی در مقابل تابعیت سیاسی نیست که توجه به یکی منجر به نفی دیگری باشد! این تفکر غلط حاصل افراط گرایی های سیاسی است که ریشه در شوونیسم، راسیسم و واندالیسم دارد. تفکرات ملی گرایانه، ضامن اقتدار توابع سیاسی است و توابع سیاسی باید عامل تقویت تفکرات ملی گرایی باشند تا تعادل در جوامع برقرار گردد. انسان وطن پرست و ملی گرا نمیتواند به تحولات سیاسی و اجتماعی جامعهی خود بی تفاوت باشد و به ورطه سرخوردگی اجتماعی بیافتد. تعادل جامعه در گرو تعامل این دو است تابعیت سیاسی و هویت ملی.
سعید مینایی