آدمیدر طول راهِ پرفراز و نشیبِ زندهگینام اگر بهناگزیر دمیمیدرنگد و بهگذشته مینگرد، لاجرم نگاهاش از افق امروز و اکنون است. گذشته را از موضع و مقرّ گذشته نمیتوان بهداوری نشست. آن را از پنجرهی امروز باید نگریست. آدمیآئینهی زمانهی خویش است. هم ازینروست که بین آثار هنری و بستر تاریخیِ آفرینش آن آثار رابطهای دیالکتیکی میتوان تشخیص داد. در هنر، حوادث تاریخی درست به همانگونه که روی دادهاند تکرار نمیشوند.
الواح مکتوب بنا بهضرورتِ زمان در بسترهای تاریخی متفاوت بازنگاشته میشوند. نمایشنامهی «پاشا» را اگر از منظر مناسبتهای بینامتنی بررسی کنیم، آن را از نوع همین الواح خواهیم یافت. مناسبت بینامتنی بین آثار هنری و ادبی امری ناگزیر است. این نکته را رولان بارت بهصراحت گفته است: «هر متنی بینامتن است.»
مبحث بینامتنیت در آثار هنری و ادبی اول بار توسط ژولیا کریستوا مطرح شد و پس از آن ژرار ژنت آن را گسترش بیشتری داد و ذیل نظریهای به نام ترامتنیت به بررسی روابط متنها با یکدیگر پرداخت. ژنت روابط متنها را به پنج دستهی بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت، بیشمتنیت تقسیم کرد.
نمایشنامهی «پاشا» رابطهای بیشمتنی با متنهای پیش از خود دارد. برخلاف دستهبندی بینامتنیت، که در آن متنِ حاضر مناسبت بینامتنی پنهان و غیرصریح و یا مناسبت ضمنی (مؤلف قصد پنهانکاری ندارد، تنها برای نشان دادن مناسبتها از نشانهها بهره میگیرد) با متن پیش از خود دارد، مناسبت بیشمتنیت بر اساس «برگرفتگی» بنا شده است. و بیشمتن (متن حاضر) بر اساس پیشمتن (متن یا متون مبدأ) شکل میگیرد.
در بیشمتنیت تأثیر متون دیگر بر متن حاضر مد نظر است نه حضورِ بخشی از متن پیشین؛ چنانکه در نمایشنامهی «پاشا» نیز مؤلف با تأثیرپذیری از متون تاریخی مکتوب و شفاهی مردم آذربایجان لوح جدیدی ارائه میکند. بهبیانی سادهتر، اگر انقلاب مشروطه، متون تاریخی، و حضور زنی بهنام زینب پاشا در تاریخ آذربایجان نبود، خلق اثری به نام پاشا و با همین محتوا امری غیرممکن مینمود.