چرا ایران سفیر فاشیست و شوونیست چندآتشه برای آذربایجان انتخاب می کند
براساس عرف دیپلماسی نانوشته معمولا کشورها سفیران خود را متناسب با فرصت ها و پتانسیل های کشور مقصد، از بین استادان دانشگاه ها انتخاب می کنند تا در جریان دیدارهای متقابل و متعدد مقدمتا از امتیاز “معلم و شاگردی” بهرهمند شوند و بعد در راستای همگرائی و هم افزائی اقدامات و قدم های مثبت بردارند.
بعبارتی رهبران عاقل کشورها سعی می کنند گره های دیپلماسی فی مابین را با آسانترین روش و با دست های شان باز بکنند نه با دندان هایشان و ماهیت سفارتخانه ها در همین نکته اساسی نهفته است.
همچنین در این راستا سعی می شود انتخاب سفیران از بین پرسنل های صورت گیرد که مسلط به زبان رسمی و رایج در کشور مقصد باشد و نسبت به ایجاد دوستی بین کشور متبوع خود با کشور مقصد شهره باشد و حتی صاحب چندین جلد کتاب و مقالات تحقیقی باشد در این رابطه مثال ها و مصداق های متعددی در گستره بین المللی می توانیم داشته باشیم.
برای مثال اکثر سفیر های انتخابی کشور آذربایجان در ایران، در وهله اول مسلط به زبان فارسی هستند و این ناشی از احترام به حسن همجواری و به زبان رسمی ایران است و بیشتر آنان یک ایرانشناس هستند و در راستای تقویت و تقریب دو کشور قدم های مثبت برای دارند.
مختصر و مفید:
سفیران بیشتر در راستای برقراری صلح،تقویت روابط اقتصادی،سیاسی،تجاری و زدودن بی اعتمادی ها قدم بر می دارند.
بعد از این مقدمه برویم به سراغ سید عباس موسوی سفیر ایران در جمهوری آذربایجان:
اگر رفتارها،توئیت ها،سخنان،دیدارها و…این سفیر در پایتخت آذربایجان را در کنار هم بچینیم، منتج به این اصل می شویم: اینکه سید عباس موسوی فاشیست ضد تورک و شوونیست چند آتشه مکتب ایرانشهری ها می باشد،شکی نیست. وقتی مواضع این سفیر در جمهوری آذربایجان را تحلیل می کنیم،می بینیم انگار این سفیر وظیفه دارد گره های را که می شود با دست باز کرد با دندان باز بکند و مجددا گره دیگر ایجاد بکند. با روند فعلی بسیار محتمل است در استوارنامه و حکم سفیری آقای موسوی در جمهوری آذربایجان بازبینی شود. چون حقیقتا دامنه آتش افروزی و تنش زایی این سفیر قابل تحمل برای آذربایجانیان هان و بالاخص در ایران نیست. خودشان کتاب های تورکی را تحریم کرده اند و از آنطرف سفیر محترمی که برای کتاب تورکی با محوریت تبریز نظر مثبت دارند حکم ترور می دهد و این اظهارات با اساس کشور آذربایجان که در آستانه تبدیل شدن به پایتخت صلح جهانی است،منافات دارد. همچنین با محتوای ادبیات شمال و جنوب رودخانه آراز در تضاد است دوستی،عدالت و صلح سه رکن اصلی ماهیت هستی و ادبیات آذربایجانیان جهان است. لذا سفیری چون سید عباس موسوی پی به این ماهیت ها و محتواها نخواهد برد چون وی تربیت یافته مدرسه شوونیستی ایرانشهرهاست و اساس انتخاب وی بر مبنای تنش زایی است نه تنش زدایی.
این در حالی است که در ایران نزدیک به ۴۰ میلیون تورک آذربایجانی زندگی می کنند و برای دهن کجی دیپلماسی ایران نسبت به جمهوری آذربایجان همین بس که حتی برای ذوب شدگان ولایی از میان آذربایجانیان شهروند خود سفیری انتخاب نمی کند و شاید خامنه ای بعنوان همه کاره سیاست های خارجی ایران، به ذوب شدگان آذربایجانی هم اعتماد ندارد و نمی کند تا سفیری انتخاب بکند که حداقل بتواند به زبان تورکی آذربایجانی صحبت بکند بلکه عنصری ایرانشهری افراطی ضد تورک و ضدآذربایجانی را انتخاب کرده که هر روز بر تنور اختلافات هیزم جمع می کند و بر آتش کین و نفرت می افزاید. وقتی به پروسه انتخاب این سفیر ضدآذربایجان و حتی ضد منافع ملی ایران نگاه می کنیم، متوجه می شویم محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه وقت ایران که یک فاشیست ششدانگ می باشد وی را انتخاب، روحانی رئیس جمهور شعوبیه وقت سید عباس را تایید کرده و هم اکنون تحت ریاست جمهوری رئیسی شعوبیه افراطی و عبدالهیان وزیر امورخارجه فوق ایرانشهری در وظیفه خود ابقا گشته است و تمامی این مراحل با نظارت شخص خامنه ای صورت گرفته می گیرد خامنه ای که تنها دارایی دختران فقیر یعنی زلف شان را می بیند و به مامورانش دستور نشانه گیری می دهد اما این همه جنایت های سفیر خودش را نمی بیند؟