چند روز دیگر اولین سالگرد پیروزی بزرگ جمهوری آذربایجان/سعید مینایی
چند روز دیگر اولین سالگرد پیروزی بزرگ جمهوری آذربایجان و پایان سی سال اشغالگری دولت تروریستی ارمنستان است!
آذربایجان در جنگی پیروز شد که نتیجه آن از پیش به آشکارترین صورت مشخص بود! در طول این یک سال از زوایای مختلف، متفاوت و بسیاری به این مساله پرداخته شده است و از آن سخن رفته است ولی جای یک مساله در این میان خالی احساس می شود! در طول این یک سال بسیار شنیده ایم مبنی بر اینکه اتفاقاتی که در قفقاز و قاراباغ رخ می دهد به شما چه ربطی دارد؟ و شما چرا دخالت می کنید!؟ چرا پیگیر اخبار آن هستید و به چه دردتان می خورد!؟ شما آذری هستید و ایرانی، و آنها با شما غریبه هستند!؟ و هجمه ها و حمله های بسیار از این دست و با این مضمون.!! ولی کسی نگفت و نپرسید که تویی که مرا چنین سوال پیچ می کنی و بازخواست،! در طول سی سال اشغال و جنایت در قاراباغ، چه زخم زبان ها که نزدی و چه تحقیر ها که روا ندانستی، بله امشب می خواهم از زخم زبانی کهنه سخن کنم که بارها و بارها دل مرا به درد آورده است و چشم هایم را اشک آلود.
آنقدر این زخم زبان و تحقیر تکرار شده بود و در تریبون های رسمی و غیر رسمی عنوان کرده بودند که کم کم خود به شک می افتادم که نکند درست گفته باشند!؟ سی سال شب و روز می گفتند که آذربایجان کشور رقص و آواز و شراب است و عرضه جنگیدن ندارد.!! آزادسازی خاک اشغال شده را از ما یاد بگیرید، آنها غیرت ندارند و فقط می توانند شعر بگویند و عیش و نوش کنند! ارتش آذربایجان، ارتش بزم است و نه رزم!! مگر می شود با رقصیدن و آواز خواندن، اشغالگر را بیرون کرد، متجاوز را باید با مشتی آهنین بر سرش کوبید و له کرد، درست مثل ما….
در هر جایی و با هر وسیله ای این حرفها را چماق کردند و بر سر ما کوفتند. ولی یادشان رفته بود که چوب خدا صدا ندارد، میگفتند و سرمست از غروری شیطانی، قهقه سر می دادند.! انگار میخواستند ما را شکنجه کنند! و چه متوهمانه فکر می کردند که همچو دلمان، غرورمان را نیز شکستهاند و همچو جسممان، روح و روان مان را به بند کشیده اند.! اما ناگهان، ورق برگشت و عدالت تاریخی برپا شد و ارتش رزم و پیروز و مقتدرِ آذربایجان به سی سال اشغالگری، جنایت و کشتار پایان داد.!
حال من میپرسم اگر اتفاقات آن سوی آراز، به ما ربطی ندارد، چرا سی سال بخاطر آن تحولات ما را تحقیر کردید و شکنجه نمودید!؟ به قول خودتان شتر سواری که دولا دولا شدن ندارد!؟ یا ربط دارد و یا ندارد!؟ سی سال سوهان بر روح مان کشیدید و پهلوانی نداشته خود را به رخ مان کشیدید!
و پهلوانی نداشته خود را به رخ مان کشیدید! پس بگذارید تا ما هم روح مان را با قهرمانی و پیروزی برادرانمان جلا دهیم و تازه کنیم!! شاید بتوان گفت که یکی از بزرگترین پیامدهای پیروزی آذربایجان در جنگ قاراباغ، خلاص شدن ما از فشار تحقیر و زخم زبان بدخواهان و حسودان و مزدوران بود. ما برای همیشه قدردان برادرانمان در آن سوی آراز خواهیم بود زیرا بار بزرگی را از دوش ما برداشتند و غرور ملی را پروازی دوباره دادند! اینک سرمان بالاست و نگران زخم زبان ها نیستیم! حالا می پرسیم که نه اولدو پاخیل! به دئییردین سازینان تورپاق آلماق اولماز!!؟ به دئییردین شعریده قودرت اولماز! به دئییردین آذربایجان اوردوسو ساواشدان قورخور…!
اما آذربایجان هم جنگ را برد، هم صلح، هم سیاست، هم اقتصاد و هم اخلاق را و رو سیاهی نیز به ذغال ماند.