چیلله گئجه سی/رضا زرگری
در طبیعت و اقلیم آزربایجان، چون برخی دیگر از اقالیم سرد، فصلها توالی و مفهوم متمایزی از یکدیگر داشته و از نقطه نظر گاهشماری واجد اهمیت خاصی بودهاند. در زندگیهای آغازین مبتنی بر تولید کشاورزی، زمانهای سالیانه و تغییرات انتقالی زمین به دور خورشید، الزامی برای تنظیم و هدایت مراحل و کارهای کشت و زرع و یا حتی شکار بوده که به تبع آن، فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود را نیز پدید میآورده است.
اصولا آئینها، ادیان باستانی، زبان و مختصات فرهنگی برگرفته از شرایطی است که در طول زمانی دراز، الزامات زیستی و اقلیمی آن ملت پدید میآورد. چنین رویه زندگی و اجتماعی، نیاز به تقویم خورشیدی را در مقابل تقویم قمری که برای سیستمهای اقتصاد غیرکشاورزی تنظیم شده بود، پُررنگترمطرح میکرد. اما در میان تورکان، حتی تورکان «کوچرو» هم همیشه گاهنگاری براساس حرکات سالیانه خورشید استوار بوده و نه منطبق یا حرکات ماهیانه ماه.(کاشغری، دیوان لغات تورک، ص 223)
خورشید و انرژی آن همواره برای مردمی که در کوهستان و مناطق سردسیر زندگی میکردند، پیامآور حیات و انبوه نعمتها تلقی شده و مورد احترام بود. در روز پایانی ماه آذر (۲۱ سپتامر) که طولانیترین شب را به نمایش میگذارد، «انقلاب زمستانی» روی میدهد که نقطه عطفی برای پایان کوتاه شدن تدریجی روزهاست. آغازی با ماهیتی اسطورهای برای زایش سالی دیگر که طبیعت آن را میآفریند.
ملت ما، چنین مقطع زمانی را به منزله زایش_آفتاب و آغاز امپراتوری خورشید که در برابر سیاهی افزاینده، روی میداد، گرامی میداشت. ابوریحان بیرونی از جشنی که در این روز برپا میشد، با نام: «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانستهاست.(مرادیغیاثآبادی، ضا. جشنها و گردهماییها، ص ۴۷) روز زایش مهر در فرهنگ میترایی نیز بر چنین فرضی، استوار است که پیروانش آن را گرامی میگرفتند. شروع طولانیتر شدن روزها از این تاریخ، خود تداعیگر امیدواری به آینده و داشتن روزهای شاد و گرمابخش است که یک مرتبه در نهایتی از کوتاهی روزها و سردی هوا روی میدهد. (شاید تاکیدی بر باورهای اسطورهای و بازگشت ایام نیک) “مردم منطقه (آزربایجان) طولانیترین شب سال را «چیلله» مینامند که در اصل، به معنی: سوز و سرمای شدید است و ربطی با واژه «چهلم» فارسی ندارد.” (زرگری، رضا. تاریخ دیرین شرق آذربایجان، جلد اول. ص 54) در زبان و ادبیات آذربایجانی، «چیل» به هر چیز غلیظ و پررنگ گفته میشود که میتواند اشارهای به نهایت تاریکی و طولانی شدگی شب بوده باشد. این واژه دیرین و در اطلاق متداول آن به مفهومِ حسّیِ: «برودت و سرما»، به صورت: Chill وارد زبانهای اروپایی شده و در زبان انگلیسی نیز به همین معنی بوده(فرهنگ انگلیسی لانگ من، ص 71) و دستگاه سردکننده «چیلر» نیز از چنین ریشهای برگرفته شده است.
از این جهت، و هرچند که چنین محدوده زمانی را که از این شب شروع شده را برخی با سادهاندیشی به یک بازه زمانی چهل روزه ارتباط میدهند، اما چنین تعبیری، به صورت قطعی، صحیح به نظر نمیرسد. واژه چلّه برگرفته از چهل (دهخدا، ذیل واژه) و مخفف: «چهله» و صرفاً نشاندهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است (قاسملو، فرید. «چلّه». در دانشنامه جهان اسلام. ج. 12. 1392. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در August 11, 2013. بازبینیشده در 2013-1-2.) و نه لزوماً یک مقطع خاص.
به هر روی، اطلاق خصوصیتی مربوط به یک اتفاق مدتدار، به یک شب خاص را در ابتدای آن، نباید زیاد موجه تلقی نمود. سوابق اعتقادی در میترائیسم هم اهمیت آئینی توضیح داده شده را بیشتر از انتساب برای یک دوره زمانی، تمرکز بر یک نقطه زمانی و اتفاق خاص تاکید دارد. موضوعی که ریشه و عمق تاریخی و رویدادی آن را در مقابل تعابیر زماندار، بیشتر مورد توجه و جلوه قرار میدهد. درنتیجه، اصرار و تاکید روی ارتباط دادن کلمه چیله با چهلم فارسی (صرفاً به دلیل تشابه تلفظی)، نبایستی قطعیتی داشته و اطلاق آن به چنین شبی، تناسب قدرتمندی با ماهیت آن برقرار نمینماید.
حتی کلمه «یلدا» نیز برگرفته از واژهٔ سریانی و به معنای: «زایش» و «تولد» (قابل انتساب به خورشید) بوده(طبیبزاده، محمود. «یلدا». ص 9) و لغتی فارسی نیست. همچنین، یلدا نیز که تنها در چند دهه اخیر در زبان فارسی وارد شده، صرفاً به مفهوم لحظهای آن، گواهی میدهد.
از این روی، مجموعه مطالب عنوان شده، نه تنها اهمیت و نقطه عطف بودن چنین شبی را، با مفاهیم فرهنگی و باورهای کهن آزربایجان در پیوندی قدرتمند قرار میدهد، بلکه مختصات زمانی آن نیز کاملاً با الزامات و ویژگیهای اقلیمی آن مطابقت دارد.
چیلله گئجه سی/رضا زرگری
چیلله گئجه سی/رضا زرگری