در هفته های اخیر که با تحرک سپاه و امام جمعه اردبیل تنش میان ایران و آذربایجان به آستانه بحران جدی رسیده به تبع آن لایه های مختلف جامعه ایران هم تحت تاثیر این تنش افزایی قرار گرفته است.
با چیدن کبری و صغری های منطقی و نوشتاری قوم فارس در ایران، با موارد و گزاره های مواجه می شویم که برای بیان ماهیت کودکانه آن حقیقتا قلم توام با زبان بسیار قاصر است هر چقدر تلاش کردم نتوانستم عنوانی بهتر از این انتخاب بکنم:
“کودکان متوهم ۲۵۰۰ ساله آریا مهری”
ایرانشهری ها به شدت در کلام برای تاریخ و قدمت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی!؟ افتخار می کنند و پارالل با آن تفکر کودکانه و مضحکانه دیگر هم دارند، مبنی بر اینکه همچون کودکان که در کری خوانی برای رقبا به سن و هیکل بابای خودشان می نازند، ایرانشهری هم با احتساب مساحت کویر لوت و دشت کویر برای خودشان ایرانی بسیار قدرتمند متصور هستند!! و از نظر آنها ایران بدین خاطر از آذربایجان،قطر،بحرین و یا از اسرائیل قویتر است که مثلا اسرائیل به اندازه یکی از استان های ایران وسعت دارد. دیدگاهی که در قرن بیست و یکم بسیار متوهمانه و مضحکانه است. این کودکان ایرانشهرهای متوهم هیچ وقت نخواهند فهمید که کشور هلند هم به اندازه یکی از استان های ایران وسعت دارد اما در صنعت لبنی حرف اول را در جهان می زند یا همان اسرائیل بقول خودشان به اندازه وسعت یکی از استان های ایران، توانست فقط در ۶ روز بصورت همزمان اکثر کشورهای عربی را شکست دهد. اما این ایران بعد از 8 سال جنگ فقط با یک کشور عربی یعنی عراق در همان نقطه ای ایستاد که در آغاز جنگ بودند.
وقتی متون و مقالات نوشتاری ایرانشهری ها را در سایت ها و مباحثه های کلامی را در روم های کلاب هاوسی بررسی می کنیم، می بینیم ارزیابی و ارزشیابی پروسه تکامل ایرانشهری ها با جوامع بشری ممکن نیست. ایرانشهری ها در همان مرحله آغازین آفرینش قرار دارند و بصورت فطری به حوادث واکنش یکنواخت و طبیعی نشان می دهند، مثلا:
اینبار تیر آرش در باکو فرود خواهد آمد!
آریاپرستان تا باکو پیش خواهند رفت!
آذربایجان مایل به پیوستن به ایران بزرگ است!
کل آذربایجان به اندازه یک یا دو استان ایران وسعت دارد!
و…
ایرانشهری ها همچنان کودک مانده اند و هنوز در رشد ذهنی این قوم اولیه تکاملی محسوس صورت نگرفته و پیشرفتی نکرده اند.حکایت ایرانشهری ها به زبان ساده:
اساس عرف و متد تربیت چهارپایان همیشه سعی می کنند “کره اسب” را سوار نشوند تا بهتر قدّ بکشد و در موقع حمل بار و خروار با زمین مماس نگردد. از قضا کشاورزی در دنیای ثروت فقط یک “کره اسب” داشته و مدام به فرزندان و اطرافیان تاکید می کرده است:”سوار نشوید ممکن است کوچک بماند، سوار نشوید تا بهتر قد بکشد” و نهایت حیوان عمر مفیدش را می کند و می میرد اما همچنان صاحبش تکرار می کرده است:
بنظر می رسد بعد از ۲۵۰۰ سال عقل ایرانشهری ها هنوز قد نکشیده و کودکانه هیکل بزرگ بابا، وسعت و مساحت زیاد کویر را عامل قدرتمند بودن خودشان حساب می کنند با این احتساب ۵ هزار سال هم بگذرد این جماعت به تکامل فکری و عقلی نخواهند رسید و همچنان باید در طبقه بندی موجودات زنده در طبقه زیرین کشتی نوح قرار بگیرند.
ایرانشهری ها همچنان در عصر غارنشینی، سنگی و پارینه سنگی بسر می برند وبا روند فعلی با قدمت چندین هزار ساله هم بصورت فطری و طبیعی عمل خواهند کرد و قصه “کره اسب” در جامعه ایرانشهری تکرار و تکرار خواهد شد …