کوچ برای کار و نان و طرح تجمیع فقرا و مستمندان در شهرهای مختلف آذربایجان/ابراهیم رشیدی
رئیس انجمن شهرستان زنجان در شهریور29 به فرمانداری آن شهر نوشت که «بابت هر کیلو شکری که فروخته میشود اداره دارایی مبلغ سی دینار اخذ میکند، اجازه دهید این مبلغ به نگهداری و تهیه کارگاههای دستی برای گدایان شهر (اهل شهر و مقیم شهر) اختصاص داده شود». فرماندار زنجان با موافقت، نامهای به وزارت کشور نوشت که «موافقت با این امر بزرگترین کمک برای تجمیع و نگهداری فقرا و مستمندان شهر بوده و اختصاص این رقم به این امر خیر آسایش عمومی را تامین و از طرفی رفع نیاز فقرا و بیچارگان را میسر و از مرگ و بدبختی آنان جلوگیری خواهد کرد».
فرمانداری مرند اوایل پاییز29 در بحبوهه فلاکت رعایای روستایی آذربایجان، از استاندار درخواست کرد که «اجازه بدهید از درآمد املاک هر مالک که بطور کلی دهات خود را به اجاره واگذار نموده پنج درصد در اختیار شهرداری گذارده شود تا بتوان فقرا و مستمندان دهات را که به شهر میآیند از طرف شهرداری، با تهیه جا و مسکن نگهداری و به وضعیت خاتمه دهیم».
یک ماه بعد نیز، بخشداری سراسکند به استاندار نامه نوشت که «به منظور جلوگیری از تکدی و تجمیع و نگهداری مستمندان گزارش میدهد که چون بخش مزبور از یک عده دهات کوهستانی و دور از فرهنگ و تمدن تشکیل یافته و مرکز آن نیز کورهدهی است که سکنه روشنفکر و خیّر و نیکوکار ندارد، بنابراین جمعآوری اعانات و تشکیل موسسات خیریه در آنجا مقدور نبوده و تنها راه این است که از طرف مقام استانداری اقدام شود تا عواید میدان (بازار هفتگی) برای تنظیف و بهداشت و نگهداری مستمندان قریه سراسکند اختصاص یابد تا در این محل کمکی به فقرا بشود».
موارد فوق، مثالهایی از دهها درخواستی است که بعد از شکست فرقه دموکرات آذربایجان و در روزهای نابودی این سرزمین، از سوی مقامات محلی به مرکز ارسال شده که اسناد پاسخ حکومت شاه به این درخواستها در کتاب «کوچ برای کار و نان» گنجانده شده که همه آنها با جواب «مخالفت میشود» مواجه شده است.
قطعا حکومت فعلی نیز، بارها با درخواستهای خیرخواهانه برخی مقامات محلی مخالفت کرده که یک نمونه آن، افشاگری سارخانی نماینده اسبق تبریز بود که آقای رفسنجانی به کلانتری گفته بود «نباید در آذربایجان پسته بکارید» و افشای نمونههای فراوان دیگر محتاج باز شدن اسناد است.