تغییر سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی از «حمایت از مسلمانان جهان» به «تقابل با دومین کشور شیعه جهان» – علی رضایی
طی یک سال گذشته جمهوری اسلامی فشارهای زیاد ناشی از انباشت مشکلات داخلی، منطقه ای و بین المللی را متحمل شد.
بحران لاینحل انرژی اتمی، تجاوز روسیه به اکراین و قرار گرفتن جمهوری اسلامی در طرف متجاوز، گرفتاری در باتلاقهای خودساخته سپاه در سوریه و یمن و… و مهمتر از همه حوادث داخلی پس از قتل حکومتی #مهسا_امینی و پیادهای غیرقابل تصور بین المللی آن برای حاکمیت، سبب شد که به قول احمد خاتمی، جمهوری اسلامی بدترین صد روز عمر خود را سپری نماید.
هر کدام از این حوادث چنان جمهوری اسلامی را در تنگنا و بحران قرار داد که بر اساس استراتژی «حفظ نظام اوجب واجبات است» حاضر شدند تا در پشت پرده از بسیاری از آرمانهای 44 ساله خود کوتاه آمده و از آزاد کردن زندانیان دو تابعیتی تا دست دادن با سران عربستان، پیام آمادگی برای «تغییر استراتژی به شرط بقاء» را به رخ غرب بکشند تا شاید فرصت بیشتری را برای به تاراج کشیدن ایران و فلاکت ملت بدست آورند.
یکی از رویکردهای خوش رقصانه نسبتا جدید جمهوری اسلامی در برابر غرب (دنیای مسیحیت)، گذر از «قره باغ خاک اسلام است» به «ارمنستان خط قرمز ماست» می باشد.
در چند سال گذشته که جمهوری آذربایجان با توسل به هویت، منابع مادی و انسانی، مدیریت خردورزانه و سیاست ورزی مدبرانه توانست بخش بزرگی از اراضی اشغال شده خود توسط افراطیون ارمنی و حامیان روس آنها را آزاد نموده و خیز بزرگی را به سمت توسعه بردارد، جمهوری اسلامی به بهانه های واهی و اثباط نشده، نظیر حضور داعش و القاعده و یا مراودات سیاسی-امنیتی بین آذربایجان و اسرائیل، دشمنی ذاتی خود با #آذربایجان را آشکارتر نموده و به رخ بکشد.
در دو سال گذشته جمهوری اسلامی چندین نمایش تحریک آمیز و مانور نظامی را در مرزهای شمال غربی و جدار آذربایجان با تاکتیک های غیرعرفی نظیر گذر از ارس و تجاوز به خاک یک کشور مستقل را به انجام رساند که بیش از آنکه مورد توجه دنیای غرب قرار گیرد و پیام تغییر رویکرد بدهد، بخشی از جریان نژادپرست خود آریایی پندار موسوم به ایرانشهری داخلی را (هرچند که با رژیم ملایان زاویه فکری عمیق دارند) به سمت و حمایت خود بکشد به نحوی که قلم به دستان و توئیت نویسان ایرانشهری ، قتل عام همه ملت ساکن در شمال آذربایجان به قیمت الحاق سرزمینی را نیز افتخار آمیز و مورد حمایت خواندند.
حادثه مشکوک و ناقص (بی نتیجه مورد انتظار) حمله به سفارت آذربایجان در تهران، تقویت تروریستهای موسوم به «حسینیون»، استفاده از عناوین غیر دیپلماتیک و تحقیر آمیز نظیر «جمهوری باکو»؛ «استان باکو» و غیره در سایتهای رسمی حکومتی، انجام مانورهای هوایی با ارابه های پرنده فرسوده در نوار مرزی ارس و این روزها با نمایشهای مسخره تر و تحریک آمیز تری نظیر اعطای درجه سرتیپ تمامی به بیسوادترین و در عین حال مطیع ترین فرمانده آذربایجانی سپاه و انتصاب وی به فرماندهی قرارگاه منطقه ای فجر (عاشورا) در تبریز بخشی از تغییر در سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی و دشمنی با آذربایجان را نشان می دهد.
به نظر می رسد هرچند جمهوری اسلامی عملا تحرکات نظامی خود در کشورهای عربی-اسلامی موسوم به محور مقاومت را به ضرب حملات متعدد اسرائیل و تحریم های شکننده و بی سابقه غرب و فشار و اعتراضات داخلی به حداقل رسانده، اما برای روشن تر نمودن مواضع تغییر یافته خود به غرب از یک سو و حفظ قدرت داخلی خود از سوی دیگر، در تدارک ماجراجویی در شمال ارس می باشد.
در روزهای اخیر تحرکات جدید لجستیکی توسط اشغالگران ارمنی که آشکارا از حمایت جمهوری اسلامی برخوردار شده اند مشاهده گردیده و به تبع آن جمهوری آذربایجان نیز به تقویت مواضع خود در مناطق عملیاتی و پیرامونی قاراباغ دست زده است.
در این سوی ارس نیز سپاه پاسداران که پس از خامنه ای ؛ متهم اصلی فلاکت ملت ایران و ملتهای منطقه است، تحرکاتی را به نمایش گذاشته و به تقویت قرارگاه منطقه ای عاشورا که انتظار می رود در صورت بروز جنگ به «قرارگاه مقدم» تبدیل شود به انجام رسانده است.
به نظر می رسد جمهوری اسلامی نظیر غریقی است که برای بقای هر چند اندک خود به هر کف و خاشاکی چنگ می زند و طی یک اشتباه محاسباتی دیگر؛ نه تنها مسبب نابودی و تجزیه ایران خواهد شد، بلکه ارمنستان را نیز به سرنوشت سوریه و یمن دچار خواهد کرد.