رودخانه تالوار به طول ۱۴۲ کیلومتر. در شهرستان های قروه، بیجار، و منطقه افشارات خدابنده جریان دارد. تالوار از دامنۀ غربی و جنوبی قروه سرچشمه گرفته و به سوی شمال شرقی حرکت و در طول مسیر خود با رودهای متعددی منجمله اوزون_دره مخلوط می گردد و به جهت شمال روان و در ۵۰کیلومتری غرب قیدار به رودخانۀ قزل اوزن می ریزد.
فرج اله محمودی مؤلف کتاب “جغرافیای ناحیه ای قروه – بیجار – دیواندره” به سال 1352 در خصوص توپونیم و ائتنوتوپونیم های قروه و بیجار گروس و همچنین دیواندره اطلاعات مفیدی ارائه می دهد. وی در خصوص رودخانه ی تالوار می نویسد:
” سرچشمه آن از کوههای جنوب غربی شهرستان قروه می باشد و به خاطر عبور از روستای تروال به این نام مشهور شده است. شاخه های فروانی به این رودخانه می پیوندند که مهمترین آنها عبارتند از: چم تیمز قلی،یالقوز آغاج،شورآوخان، شورچای ، خرره چای،خرره کوله بیان،چم حصار و چم خیلک در شهرستان قروه و رودخانه اوزون دره در بیجار گروس می باشد. رودخانه تروال در جنوب غربی شهرستان خدابنده به رودخانه قزل اوزن می پیوندد.”( محمودی،1352 : 23و22)
تروال یا تلوار:
در خصوص اینکه نام اصلی و تلفظ تاریخی و صحیح این رودخانه تروال بوده به صورت علمی و مستند تحقیقی صورت نگرفته است.فرج اله محمودی در کتاب “جغرافیای ناحیه ای شهرستان های قروه – بیجار – دیواندره ضمن توصیف رودخانه تلوار آن را به صورت تروال می نویسد ولی بجز تلفظ محلی آن در منطقه لئیلاق /ئیلاق دلیلی بر چرایی تلفظ رودخانه ی تروال توسط اهالی روستای مزبور ارائه نمی دهد.
تالوار:
تلوار. [ ت َ ل ْ ] ( اِخ ) تالواربلاغی. دهی از دهستان کله بوز که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و 290 تن سکنه دارد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 )؛ در متون و فرهنگ لغات ترکی با لغات تلوار بسیار مواجه می شویم. آقای شاهمرسی ذیل لغت تلوار_تالوار می نویسد:” انباری، آلاچیق، سایبان، داربست مو و غیره، زیرشیروانی( شاهمرسی، 1387: 402)؛ تالوارلاماق: داربست برای تاک ساختن( همان،1387: 402)؛ تالوار: سازه ای است که با استفاده از چند تیرک چوبی زیر پشته علوفه می سازند و بسته های علوفه را زیر آن تلنبار می کنند و از تالوار نیز برای گذاشتن لوازم کشاورزی استفاده می کنند.(شاهمرسی، 1387: 402) ؛ در فرهنگ لغت معین، تالوار در معنای تپه بلند و پشته بلند نیز آمده است.
با توجه به قانون تناظر فونتیکی و تغییرات حروف به یکدیگر در لسان ترکی مانند تبدیل حروف ” و – ب” و حروف “ر – ل ” به یکدیگر می توان تلفظ های تروال، تلوار، تاروال، تالوار، تالبار، تلبار، تاری وار را برای نام این رودخانه نیز لحاظ نمود؛ کما اینکه شاهمرسی لغت تالب talb و تالبی talbi را در معنای نوعی رقص و رقص باله در ترکی ذکر کرده است(شاهمرسی، 1387: 403 و 402)؛ و کلمه تالای را در معانی دریا، اقیانوس، بیکران، نام الهه و نگهبان دریاها و رودها در آیین شامان و قامان نوشته است (همان، 1387: 402)
تالوار:
تالوار / تالار: ایوان،تالواردا توی سالیبلار( در ایوان عروسی گرفته اند)، طالار(معرب)،کلبه ی چوبی(نائبی، یکهزار واژه اصیل ترکی در فارسی)؛ ولی با توجه به وجود قانون علمی و منطقی” تناظر فونتیکی” در زبان ترکی و وجود لغت #تالای در ترکی به معنای اقیانوس، دریا، رود بیکران و بی انتها می توان به ارتباط نام رودخانه ی تالوار با لغات “تالای ار = تالای وار=تالوار – تالبار ” اشاه کرد.
به لحاظ حوزه جغرافیای وسیع ترکان در جهان و همچنین تعدد و تنوع لهجه های مختلف لسان ترکی در بخش عظیمی از کره خاکی و مراودات و ارتباطات فرهنگی و لسانی ترک ها با اقوام و ملل مختلف و تأثیرگذاری این زیان ساختارمند و غنی بر دیگر زبان ها می توان گفت تلفظ تروال یک تلفظ محلی است که توسط ساکنان سرچشمه اصلی بر رودخانه تالوار گذاشته شده است. مانند قوروچای که در دهگلان به صورت قروچای تلفظ می شود، یا نام روستای گلینGalin که در نزدیکی سنندج به صورت Gelin یا محله قاراتیان / قارادیان در مرکز سنندج که به صورت قریان Garayanتلفظ و ثبت و ضبط شده است.
نام این رودخانه در بیجار گروس و استان زنجان مخصوصا منطقه افشارات شهرستان خدابنده به صورت تالوار تلفظ می شود که در این صورت با لغات تالای به معنای بیکران و اقیانوس، تالای_ار در معنای نگهبان اقیانوس ها در آیین شامان ها و قام ها، تالبار در معنای قهرمان رودها و رقص ها تناسب و ارتباط زبانی می تواند داشته باشد.
منابع:
1- شاهمرسی، پرویز، فرهنگ ترکی – فارسی شاهمرسی، تبریز، اختر، 1387
2- محمودی، فرج اله، جغرافیای ناحیه ای قروه – بیجار – دیواندره، گروه جغرافیای دانشگاه تهران، آذرماه 1352
3- نائبی،محمدصادق، یکهزارواژه اصیل ترکی در فارسی، سایت “قاراباغ کیتابخاناسی،
خلیل مختاری نیا