وعده و قول دادن یکی از رویه های عالم سیاست است کاندیداها در زمان انتخابات رؤسای جمهور و وزیران در اولین روز کاری لیدرهای جنبشها، رهبران حکومتها، فرماندهان و تقریبا هرکسی که در دایره قدرت و سیاست است کماکان وعده میدهند
در دولتهای دموکراتیک و ملی وعده دادن بسیار کار خطرناکی هست.
چون طرف حسابت مستقیماً مردم و قشرهای جامعه میباشند که درصورت خلف وعده هم رسوایت میکنند هم از تخت قدرت پایینت میکشند و این کابوس وحشتناک برای هر سیاستمداریست ولی در سیستمهای دیکتاتوری و غیرمردمی همچنین در سازمانهای حبابی و ایدئولوژیک خلف وعده مفهومی ندارد میتوان هر طور دلت خواست وعده بدهی و زیرش بزنی چون هر اتفاقی رخ دهد مقصر دیگران هستند وعده دهنده تقصیری ندارد.
سومین گروه سیاستمداران نابغه و باهوش هستند که اول عمل میکنند بعد وعده میدهند!! شاید بگویید این فقط در فیزیک کوانتوم امکان پذیر است مثلا «اول بمیری بعد زنده بشوی»
بله، واقعا هم جای تعجب دارد.
چون وقتی میگوییم نابغه یعنی متفاوت از 95 درصد بقیه؛ کاری که نوابغ انجام میدهند هرکسی قادر به انجامش نیست همچون فضای فیزیک کوانتوم که برای افراد عادی قابل درک نمیباشد. حتی در حکومتهای دموکراتیک و آزاد هم سیاستمدارانی را داریم که وعده میدهند و وعده هایشان پوچ از آب در می آید تنها عده ای قلیل وجود دارند(نوابغ سیاست) که همچون فیزیک کوانتوم اول نتیجه را میگیرند بعد مسئله را حل میکنند.
اگر نمونه میخواهید خواهم گفت:
مکتب سیاسی حیدرعلیئو یکی از مثالهاییست که میتوان در این باره مطرح نمود.
بسیاری افراد عادی سیاستمداران و مبارزین در آزربایجان همیشه میگفتند قاراباغ آزاد میشود ما خاکهایمان را از اشغال آزاد میکنیم ارمنیها را شکست میدهیم ولی اینها بر حسب هیجان و احساسات بود پشت این جملات دل انگیز و حماسی هیچ پشتکار و برنامه ای وجود نداشت تنها در فاز حماسی_احساسی به آن پرداخته میشد.
تنها افرادی که میدانستند دقیقاً چه کاری انجام میدهند و از آزادی قاراباغ اطمینان داشتند« پدر علیئو» و «پسر علیئو» بودند.
یکبار وینستون چرچیل نابغه تاریخ سیاست، وسط جنگ جهانی دوم در اتاق مشورت به همکاران و اعضای حکومت بریتانیا میگوید: هیتلر شکست خواهد خورد! ما شکستش میدهیم.
یکی از فرماندهان میگوید میسیو: هیتلر فرانسه رو گرفته! ما را به توپ بسته و در حال پیشرویست، چرچیل جواب میدهد: من با استالین یک ساعت پیش حرف زدم همه با تعجب به چرچیل نگاه میکنند و فکر میکنند دیوانه شده، او ادامه میدهد من نگفتم ما(انگلیس) هیتلر را شکست میدهیم گفتم هیتلر شکست میخورد. دلیلم این هست که میدانم در سوئت(شوروی) الان چه اتفاقی رخ میدهد و از آمریکا هم اطلاع دارم که چه کارهایی قرار است انجام شود به همین دلیل مطمئنم هیتلر در شوروی تمام خواهد شد.
این توضیح بسیار دقیق و روشن یک سیاستمدار درباره ادعا، وعده و جمله ای هست که به زبان آورده است؛
همان لحظات خیلی ها میگفتند هیتلر شکست میخورد ولی آنها امیدوار بودند که چنین اتفاقی رخ بدهد، برای شکست دادن هیتلر پلن و راهکاری نداشتند ولی آرزوی قشنگی در دلشان وجود داشت.
این مقایسه خوبیست با جملات ادعاها و وعده های مکتب حیدرعلیئو و بقیه افراد..
حیدرعلیئو از چند و چون سیاست خبر داشت کسی بود که از درون دیگ جوشان قدرت شوروی برآمده بود بسیاری از مسائل زیرخاکی و پشت پرده عالم قدرت و سیاست را درک میکرد و البته راه نائل شدن به آزادی قاراباغ را هم ترسیم کرده و به پسرش تفهیم نموده بود.
او میگفت روزی در شوشا کلبجر فضولی قوبادلی و… جشن پیروزی خواهیم گرفت پسرش هم همین جملات را تکرار میکرد
آنهایی که از سر احساسات جملات مشابه را میگفتند و میدانستند هیچ برنامه ای ندارند فکر میکردند علیئوها هم مثل خودشان بلوف میزنند و وعده حماسی میدهند.
ولی خبر نداشتند مکتب حیدرعلیئو نخست عمل را انجام داده و بعد وعده اش را میدهد بدون انجام عمل هیچ وعده و ادعایی مطرح نمیکند نهایت هم دیدیم که چنین شد؛ به تک تک سخنان جملات و وعده های حیدر و ایلهام علیئو دقت بکنیم قبل و بعد از آزادی قاراباغ، آنگاه نیازی نیست در اینترنت برای فهمیدن فیزیک کوانتوم جستجو انجام دهیم میتوانیم آن را به وضوح مشاهده بکنیم.
رحمان اوکتای